دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
مروری بر ترور شهید مطهری؛

تز اسلام منهای روحانیت چگونه فاجعه آفرید

تز اسلام منهای روحانیت چگونه فاجعه آفرید
گروه تروریستیِ موسوم به «فرقان» درسال‌های پایانی حیات رژیم گذشته نضج یافت و فعالیت‌های فکری و تبلیغی آن، درآستانه پیروزی انقلاب اسلامی اوج گرفت. این نحله پس از استقرار نطام جمهوری اسلامی، برمبنای تزبنیادین خود که عبارت از «اسلام منهای روحانیت» بود، به ترور پرداخت.
کد خبر : 844813

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری علم و فناوری آنا، در آخرین ساعت سه شنبه، ۱۱ اردیبهشت سال ۱۳۵۸، گروه فرقان به ترور متفکر بزرگ اسلامی و رئیس شورای انقلاب اقدام کرد؛ و در این عملیات تروریستی آیت الله مطهری به لقا  الله پیوست. برای شناخت چرایی این ترور باید به واکاوی گروه فرقان پرداخت.

گروه تروریستیِ موسوم به «فرقان» درسال‌های پایانی حیات رژیم گذشته نضج یافت و فعالیت‌های فکری و تبلیغی آن، درآستانه پیروزی انقلاب اسلامی اوج گرفت. این نحله پس از استقرار نطام جمهوری اسلامی، برمبنای تزبنیادین خود که عبارت از «اسلام منهای روحانیت» بود، به ترور کسانی پرداخت که آنان را ازمصادیق خارجی این ایده و یا مروجان آن می‌انگاشت. سرانجام اکبر گودرزی رهبر این گروه، در دی ماه سال ۱۳۵۸ دستگیر و گروه وی نیز، تقریبا دچار فروپاشی شد.

** فرقان و ایدئولوژی گروه

فرقان یکی از گروه‌های فکری - سیاسی بود که در اواخر سال ۱۳۵۵ به رهبری روحانی درس نخوانده‌ای به نام «اکبر گودرزی» در برخی از مساجد تهران به جذب نیرو اقدام کرد.

آغاز فعالیت اکبر گودرزی با تدریس قرآن و تفسیر برخی آیات و سوره‌های قرآنی توسعه یافت. گودرزی با مطالعه آثار دکتر علی شریعتی، مرحوم آیت الله طالقانی و برخی دست نوشته‌های کادر‌های گذشته سازمان مجاهدین خلق، به قرائت نوینی از دین و معرفت دینی دست یافت.

او برای اینکه به ایدئولوژی جدید خود مشروعیت دهد حلقه‌ها و کلاس‌های درس خویش را صرفاً با قرآن و نهج البلاغه سپری می‌کرد، اما برداشت‌های خود را که فاقد هرگونه و جاهت علمی از دیدگاه قرآن و دین مبین اسلام بود، به تأثیر از عقلانیت و فضای متأثر از مدرنیته تبیین می‌کرد او قاطعانه از جامعه توحیدی و حاکمیت «الله» سخن می‌راند، اما بدون دیدگاه فلسفی و حتی ایدئولوژیک، طبعاً به پاره‌ای از شعار‌های انقلابی در چارچوب آموزه‌های دینی بسنده می‌کرد. از این رو، طرفدارانی سطحی‌نگر و کم عمق تربیت کرد که با حداقل مفاهیم دینی، فلسفی و ایدئولژیک آشنایی داشتند.

به عبارت روشن‌تر، می‌توان اکبر گودرزی و گروه فرقان را از جریان‌هایی به شمار آورد که به دین، نگاه ابزاری داشتند. وی بیشترین مخالفت خود را با حوزه‌های دینی و روحانیت اظهار می‌کرد که بر اساس ایدئولوژی ناقص و نافرجام وی، عمر مفیدشان به سر آمده بود.

آنان با مطالعه آثاری چند از روشنفکران دینی، نه تنها با دینداران به مبارزه برخاستند، بلکه با دینداران روشنفکری که با مقتضیات زمان حرکت می‌کردند و قرائت‌های خشک و تحجر مآبانه را از چهره اسلام زدوده بودند نیز به شدت مخالف بودند.

 گودرزی معتقد بود روحانیت باید جای خود را به حریف توانمندش یعنی روشنفکری دینی بدهد و به بیان فرقانی‌ها دست از انحصار دین بردارد.

فرقان هیچ گونه مخالفتی با اصول اسلامی و فلسفه اسلامی از لحاظ معرفتی ندارد. آن‌ها همچون یک مسلمان به خدا، قرآن، نبوت و معاد اعتقاد داشتند؛ همچون یک شیعی دل سوخته به امامت و ولایت و امامت امام زمان (عج) و عصر غیبت و ظهور منجی معتقد بودند؛ اجتهاد و مجاهدت در راه فهم دین را پذیرفته بودند، اما خمیر مایه اصلی ایدئولوژی آن‌ها مخالفت با روحانیت و به بیان فصیح تر تبلیغ تز «اسلام منهای روحانیت» بود.

اکبر گودرزی با انتقال کینه خویش از روحانیت به هواداران کم و سالش، در واقع توانست ایدئولوژی گروه فرقان را در این راستا سامان بخشد. با پیروزی انقلاب اسلامی و پیشتازی روحانیت متعهد و آگاه، این کینه توزی عملاً وارد عرصه سیاسی کشور شد.

فرقان بسیار زودتر از دیگر گروه‌های سیاسی مخالفت و اعتراض‌های بی منطق خود را نثار نظام جمهوری اسلامی کرد. آنگاه با الهام از تز مثلث زر و زور و تزویر به این نتیجه رسید که برخی افراد در نظام جمهوری اسلامی این مثلث را تشکیل داده‌اند تا انقلاب را منحرف نمایند.

از این رو با اسلحه‌هایی که در جریان حمله مردم به مراکز نظامی رژیم شاه در واپسین روز‌های عمر رژیم پهلوی به دست آورده بود به ترور شخصیت‌های انقلابی دست زدند.

تیمسار سرلشکر قرنی، استاد شهید مرتضی مطهری، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله قاضی طباطبایی، حاج مهدی عراقی و پسرش حسام حاج حسین مهدیان، حاج تقی طرخانی و چندین نفر دیگر در تیررس گروه تروریستی فرقان قرار گرفتند برخی از آنان به شهادت رسیدند و برخی دیگر با تن مجروح در ادامه خدمت خویش به انقلاب راه شهیدان را ادامه دادند.

** گفتمان مارکسیسم

در دهه ۴۰ و ۵۰ بدلیل غلبه جهانی گفتمان مارکسیسم در مباحث انقلاب، بسیای از گروه‌های مبارز به پذیرش اصول آن روی آوردند. گروه فرقان نیز از این حیث مستثنی نبود. بررسی‌های دقیق‌تر روشن می‌کند که اصول فکری و اعتقادی فرقان را باید نشأت‌گرفته از تفکرات اکبر گودرزی و مرحوم شریعتی دانست. توهم قرآن‌اندیشی گودرزی از سال ۵۰ تا سال ۵۵ «در جهت راهیابی آزادانه به قرآن و متون اصلی» به مطالعه قرآن مشغول شد و پس از آن به ترویج دیدگاه‌های خود به عنوان مفسر انقلابی قرآن پرداخت.

طلبه جوان که حتی دروس حوزوی را نیمه‌کاره رها کرده و تنها پنج سال به مطالعه قرآن پرداخته بود، به چنان فهم و استنباطی از قرآن دست یافت که نتیجه‌اش کشتن بهترین فرزندان ملت بود.

محمدمهدی جعفری که در سال ۵۶ با گودرزی دیداری داشته، می‌گوید: «من یک جلد تفسیر آن‌ها را مطالعه کردم و به آنان گفتم که این تفاسیر انقلابی و امروزی است و مضمون آن مطابق با روح قرآن نیست. برای نمونه در داستان یوسف، گرگ به معنای ضد انقلاب گرفته شده که حضرت یعقوب یوسف را برای به دام انداختن ضد انقلاب به سوی آن‌ها فرستاده است.

تفسیر گودرزی از قرآن، اصولاً در گفتمانی انقلابی-ضد انقلابی ارائه می‌شد. در تفسیر بخشی از سوره بقره گفته بود: «راه چاره چیست؟ ... ذبح کردن گاو. آری باید واسطه‌های بازاری، سرمایه‌داران، صاحبان شرکت‌ها و کارخانه‌ها از بین بروند».

به عقیده‌ی شهید مطهری بزرگ‌ترین انحراف فرقان که نشان از افکار مادی و مارکسیستی گودرزی داشت، خالی کردن مفاهیم قرآن از معنویت و تفسیر مادی کردن آن بود: «همه قرآن را از دیدگاه طبقاتی تفسیر می‌کنند؛ گویی قرآن آمده در هزار و چهارصد سال پیش نظریه ماتریالیسم تاریخی مارکس را بیان کند. همان سیاستی که مارکس پیشنهاد کرد که برای مبارزه با دین باید مفاهیم دینی را تفسیر مادی کرد».

گودرزی هنوز ۲۵ سال نداشت که ۲۰ جلد تفسیر قرآن نوشته بود. شرحی دو جلدی بر صحیفه سجادیه و شرح دعای عرفه هم از محصولات کارگاه اندیشه او بود که مثل همیشه با نام مستعار به چاپ می‌رسید. فرقانی‌ها کتاب مقدس دیگری هم داشتند؛ «توحید و ابعاد گوناگون آن». گودرزی در این کتاب سعی می‌کرد با استناد به برخی آیات قرآن، برداشت عجیب خود را از مفاهیمی مانند توحید و قیامت، توجیه کند.

** شریعتی در آرمان‌شهر فرقان

اندیشه‌های دکتر شریعتی، به اعتراف اعضای گروه، سرچشمه دیگر اندیشه فرقان بود. گرچه گاه با برداشت‌های غلط ایشان همراه می‌شد. حسن عزیزی، از اعضای گروه، می‌گوید: «خط فکری همه‌ کسانی که نام بردم (اعضای فرقان)، تقریباً تمایلاتی بین دکتر شریعتی و مجاهدین خلق بود.»

کمال یاسینی، قاتل دکتر مفتح هم درباره کتاب‌هایی که مطالعه کرده می‌گوید: «بیشتر از همه روی شریعتی. نه این که علاقه داشتم، بلکه ایمان و اعتقاد داشتم، تأکید می‌کردم». تحلیل‌های شریعتی درباره مسائل طبقاتی و جایگاه روحانیت و تز مذهب علیه مذهب مورد توجه سران گروه بود و تمامی استنادات برخی از جزوه ها‌ی فرقان به آثار شریعتی بود؛ مانند جزوه تحلیلی از اوضاع سیاسی ایران».

فرقانی‌ها خود را مأمور به پایان رساندن تلاش شریعتی برای رهایی اسلام از اسارت آخوندیسم می‌دانستند: «در نهایت مرحوم دکتر شریعتی آخرین تلاشش را برای جدایی تسنن اموی از تسنن محمدی و تشیع علوی از تشیع صفوی انجام داد و جامعه ما را تا مرز تدوین ایدئولوژی خلق‌های اسیر پیش برد.»

نیرو‌های انقلابی به سرعت به فکر چاره افتاده و خانه‌های تیمی فرقان را کشف و اکبر گودرزی را در در خانه تیمی‌اش دستگیر و سپس محاکمه کردند. پس از محاکمه شش تن از سران اصلی گروه در سوم خرداد ۱۳۵۹ اعدام و بقیه به حبس محکوم شدند.

بسیاری از آن‌ها متوجه اشتباهات خود شدند و توبه کردند و به دامن مردم بازگشتند و حتی در جبهه جنگ به شهادت نایل آمدند هم اکنون چندتن از اعضای فراری این گروهک تروریستی در خارج از کشور تنها به دادن اعلامیه بسنده کرده‌اند.

منبع: کتاب گروه فرقان علی کردی

کتاب جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران نوشته رسول جعفریان

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب