دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
حجت‌الاسلام ادیب یزدی در گفت‌وگو با آنا:

شهادت فاطمه زهرا(س) بلندترین فریاد علیه تحریف دین نبوی بود

شهادت فاطمه زهرا(س) بلندترین فریاد علیه تحریف دین نبوی بود
حجت‌الاسلام ادیب یزدی همزمان با ایام فاطمیه گفت: شهادت فاطمه زهرا(س) بلندترین فریاد علیه تحریف دین نبوی بود.
کد خبر : 822106

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری آنا، سخنان مورخین درباره مدت عمر شریف حضرت فاطمه زهرا (س) پس از وفات پیامبر اکرم (ص) گوناگون است.

زیادترین مدتی را که گفته‌اند شش ماه بوده است، و کمترین مدت چهل روز است. محمد بن جریر طبری امامی که یکی از علمای شیعه است به سند معتبر از ابو بصیر نقل کرده که امام صادق (ع) فرمود: فاطمه (س) در روز سه‌شنبه سوم جمادی‌الثانی سال ۱۱ هجری وفات نمود و سبب وفات آن حضرت این بوده است که: همانا قنفذ برده آزاد شده عمر به فرمان او با غلاف شمشیر به آن حضرت زد که بر اثر آن محسن کشته شد و به این سبب سخت بیمار شد و حضرت فاطمه (س) به هیچ یک از آنهایی که به او ستم کردند اجازه ملاقات نداد که برای عیادت نزد او بروند.

به مناسبت فرارسیدن ایام جان‌گداز فاطمیه مصاحبه‌ای با حجت‌الاسلام ادیب یزدی کارشناس مسائل دینی انجام دادیم تا به سؤالاتی پیرامون زندگی پربرکت حضرت فاطمه زهرا (س) پاسخ داده شود.

** با توجه‌ به اینکه مردم از حقانیت و جایگاه والای حضرت زهرا (س) خبر داشتند، علت آن بی‌تفاوتی و دفاع‌نکردن از حق ایشان چه بود؟

عدم شناخت حضرت صدیقه اطهر (س) علت این مسئله بود. شناخت مردم نسبت به حضرت زهرا (س) یک شناخت اجمالی و شناسنامه‌ای بود. این شناخت شناسنامه‌ای و اجمالی به درد نمی‌خورد. حتی پیغمبر اکرم (ص) درباره حضرت فاطمه (س) صحبت‌های عجیب‌وغریبی دارند؛ ولی باز هم ظرفیت مردم به آن اندازه نبود تا حتی کمی از مقامات حضرت فاطمه زهرا (س) را بفهمند. فقط فکر می‌کردند دختر پیغمبر هستند و پیغمبر هم دخترشان را دوست داشتند و از ایشان تمجید کردند. این یکی از دلایل بود و دیگر اینکه مردم در زمان حضرت زهرا (س) به‌شدت تحت‌تأثیر تبلیغات مسموم و تبلیغات سوء قرار گرفتند. این تبلیغات باعث شد که ۷۰ هزار منبر طی سال‌های سال در خطبه‌های نمازجمعه آقا علی بن ابی‌طالب (ع) را لعن می‌کردند و گفتند علی (ع) در مسجد شهید شد.

گفتند مگر علی (ع) نماز هم می‌خواند؟ اینها تبلیغات مسموم و دروغینی بود که از ناحیه دستگاه غافل بنی‌امیه در ذهن مردم القا می‌شد و مردم این‌قدر حوصله نمی‌کردند که تحقیق کنند از منابع آگاه سؤال کنند. دقیقاً ما در مقابل این دستگاه تبلیغی شیطانی قرار داریم.

شما دیدید در این وقایع اخیر چقدر دروغ در رسانه‌هایشان منتشر کردند و حتی بعضی از اشخاصی که هرچه دارند از نظام اسلامی و از شهدا دارند با کمال وقاحت و حماقت خودشان را در مسیر تبلیغات سوء دشمنان قرار دادند و مردم را علیه نظام اسلامی و علیه ولایت تهییج کردند. البته ان‌شاءالله اینها کف روی آب است و می‌گذرد.

امام علي علیه‌السلام می‌فرمایند: لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ، لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ یعنی حق جريان پيوسته دارد و باطل جولان مقطعى.

** چرا با اینکه حضرت زهرا (س) اجازه ورود خلیفه اول و دوم را به داخل خانه برای ملاقات نداده بودند، ولی امیرالمؤمنین وساطت کردند تا آنها محضر مقدس حضرت زهرا (س) برسند؟

امیرالمؤمنین مرد مردان روزگار هستند و از حیث جوانمردی و فتوت در پهنه عالم مثل و مانند ندارند. این‌ها توسط ام ایمن، به حضرت زهرا (س) پیغام دادند که اجازه بدهید ما به عیادت شما بیاییم. حضرت فرمودند من با شما کاری ندارم. وعده من با شما فردای قیامت در دادگاه عدل الهی در پیشگاه پدرم من با شما مخاصمه می‌کنم و خواهم گفت شما با من چه کردید. اینها از این طریق به نتیجه نرسیدند. به مسجد آمدند و آقا امیرالمؤمنین (ع) را در حال نماز یافتند. صبر کردند تا نماز آقا تمام شد و با گردن کج و حالتی ترحم‌آمیز خدمت امیرالمؤمنین (ع) آمدند که علی جان به داد ما برس. در این صورت آبروی ما همه‌جا می‌رود و همه در کوچه و بازار می‌گویند اینها فاطمه (س) را کشتند. این کار شماست که برای ما وساطت کنید تا ملاقات با دختر پیغمبر داشته باشیم تا آبروی ما در خطر نباشد و مورد نفرین مردم نباشیم.

امیرالمؤمنین (ع) فرمودند اجازه دهید با ایشان صحبت کنم تا بدانم نظر مبارکشان چیست. امیرالمؤمنین به منزل آمدند و محضر مبارکه حضرت عرضه داشتند که ای دختر پیامبر این دو نزد من آمدند و به من رو انداختند. نتوانستنم نه بگویم. به جهت آن اخلاق عجیب‌وغریب و پرتحملی که داشتند، اصلاً نه در دهان مبارک امیرالمؤمنین (ع) نبود. ایشان فرمودند اجازه دهید این دو بیاید تا از شما عیادت بکنند. حضرت زهرا (س) جوابی دادند که دل سنگ را آب می‌کند. ایشان متواضعانه می‌فرماید: «یا علی، البیت بیتک و انا امتک»، علی جان، خانه خانه توست و من کنیز شما هستم.

امر آنچه شما بفرمایید. امیرالمؤمنین (ع) به آن دو پیغام داد که اگر می‌خواهید بیایید. آن دو آمدند و روبروی حضرت نشستند تا ملاقاتی با ایشان داشته باشند؛ ولی بی‌بی چهره مبارکشان را برگرداندند و سلام آن‌ها را جواب ندادند. آنها دوباره بلند شدند و مقابل چهره ایشان نشستند. دوباره حضرت چهره مبارکشان را برگرداندند.

آن دو گفتند ای دختر پیغمبر پدر تو مرد بسیار مهربان و باگذشتی بود. شما چرا از ما نمی‌گذری؟ چرا جواب سلام ما را هم نمی‌دهی؟ حضرت فرمود دو تا  سؤال‌ از شما دارم. سؤال‌های مرا جواب دهید. گفتند بفرمایید. حضرت فرمود آیا از پدرم رسول خدا شنیدید که فرمود: «فاطمة بضعة مني» «فاطمه پاره تن من است». آنها گفتند اللهم لبیک. بله ما شنیدیم. حضرت فرمود شنیدید که فرمود: «هر کس او را خشنود کند مرا خشنود کرده است و هرکس مرا خشنود کند خدا را خشنود کرده است.» گفتند که بله ما از پدرت این را شنیدیم.

فرمودند آیا باز از ایشان شنیدید که فرمود: هر کس او را به خشم و غضب درآورد مرا به خشم و غضب درآورده است و هر کس مرا به خشم و غضب درآورد خدا را به غضب درآورده است. گفتند: بله ما از پدرت این حرف را شنیدیم. ناگهان بی‌بی یک‌دست مبارکشان را بلند کردند، چون یک‌دست لطمه دیده بود و قابل تکان‌دادن نبود، با همان دست مبارکی که حرکت می‌کرد، حضرت دست شریفشان را بلند کردند و گفتند خدایا تو شاهد باش این دو مرا غضبناک کردند. تو شاهدی که این دو با من چه کردند. من فردای قیامت با شما دو تا کار دارم و در پیشگاه خدا من با شما مخاصمه خواهم کرد.

آن دو نفر هم وقتی نتیجه‌ای نگرفتند و فهمیدند کاری نکردند تا بتوانند بی‌بی را از خود راضی کرده باشند، رفتند و این آخرین ملاقات آنان با حضرت صدیقه طاهره (س) بود که بعد هم حضرت شهید شدند و مخفیانه در نیمه‌های شب دفن شدند و حتی در تشییع پیکر مطهر ایشان هم دخالت داده نشدند.

بس که آزردند اعدا قلب زارم یا علی      من نخواهم پا گذارند بر مزارم یا علی         

بعد هم به بهانه نمازخواندن بر پیکر مطهر ایشان آمدند که حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمودند لازم به این کار نیست. می‌خواستند نبش قبر کنند که امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند که اگر نوک کلنگتان به زمین برسد، زمین را از خون همه‌تان سیراب خواهم کرد. بروید که فاطمه (س) رفت. قضیه تمام شد؛ ولی در طول تاریخ این اعتراض شدید حضرت صدیقه طاهره (س) به این انحراف وحشتناکی که در دین خدا حاصل شد، همچنان باقی است که ملاحظه می‌فرمایید.

** مصحف حضرت فاطمه(س) که در روایات مورد اشاره قرار گرفته چه ویژگی‌ها و نکاتی دارد؟

ما در رابطه‌ با صحیفه فاطمیه (س) حدود ۱۰-۱۱ روایت در اختیار داریم که در مبحث علم حضرت زهرا (س) و میزان فراگیری قلب مطهر آن حضرت از حقایق عالم از ذات اقدس الهی و بهره‌مندی ایشان از علم پروردگار بحث می‌کند. صحیفه فاطمیه (س) باید در سال بین ۶ تا ۸ هجری تألیف و تدوین شده باشد. قضیه هم ازاین‌ قرار است که وجود مبارک حضرت امیر (ع) از نماز عِشائَیْن (به نماز مغرب و عشا اطلاق می‌شود) به منزل برگشتند، متوجه شدند که از حجره حضرت زهرا (س) صدای همهمه و زمزمه می‌آید.

مولا علی (ع) اندکی تأمل فرمودند و سپس در زدند و برای ورود اجازه گرفتند؛ زیرا هرگز امیرالمؤمنین با وجود اینکه همسر حضرت زهرا (س) هستند بدون اجازه بر ایشان وارد نشدند به این جهت که پیغمبر اکرم (ص) بر فراز منبر فرموده بودند کسی بدون اجازه بر دخترم فاطمه (س) وارد نشود؛ زیرا او با خدای خود حالاتی دارد که در آن حالات نمی‌تواند کسی را به حضور بپذیرد؛ لذا امیرالمؤمنین که فاطمه‌شناس‌ترین فرد در عالم هستی است بیش از هر کس دیگری حریم و حرمت حضرت صدیقه طاهره (س) را رعایت می‌فرمودند.

با اینکه همسر و محرم ایشان هستند؛ ولی هرگز بدون اجازه بر ایشان وارد نشدند و این یکی از عجایب و یکی از مسائل بسیار تکان‌دهنده است. امیرالمؤمنین (ع) اجازه گرفتند و وارد شدند و از ایشان سؤال کردند که صدای همهمه و زمزمه از کجا می‌آمد؟ حضرت صدیقه (س) فرمودند که قبل از تشریف‌فرمایی شما ملائکه مدبرات امر اینجا بودند و از من در تدبیر امور چاره‌جویی می‌کردند. امیرالمؤمنین فرمودند چه مباحثی بین شما ردوبدل شد؟ حضرت فاطمه (س) به بیان آن مسائل پرداختند.

مولای متقیان که خودشان دریای بی‌کران علوم اولین و آخرین هستند، از شأن حضرت زهرا (س) به‌شدت متحیر شدند. فرمودند فاطمه (س) جان اجازه دهید تا قلم و کاغذ تهیه کنم تا این مطالبی را که شما می‌فرمایید نگاشته شود و در اختیار فرزندان معصوم شما در آینده قرار بگیرد تا از آن بهره‌مند شوند؛ لذا تا مدتی کار امیرالمؤمنین (ع) همین بود که با قلم و کاغذ نزد حضرت زهرا (س) می‌آمدند و حضرت صدیقه (س) مطالب را بیان می‌کردند و حضرت امیر (ع) تقریر و تحریر می‌فرمودند. طول این مطالبی که گفته شده است حدود ۱۲۰ ذراع است. به املای حضرت زهرا (س) و با خط امیرالمؤمنین (ع) نگاشته شده است.

این بعدها به صحیفه فاطمیه (س) یا به قول شما مصحف حضرت فاطمه (س) معروف شده است. یکی از شاگردان امام صادق (ع) از ایشان سؤال می‌کند که ای مولای من در صحیفه مادرتان چه مطالبی آورده شده است؟ وجود مبارک امام صادق (ع) به حرمت مادر اول دوزانو می‌نشینند و بعد شروع به شمردن می‌کنند. تاریخ خلقت زمین، تاریخ خلقت آسمان‌ها و خورشید و ماه، تاریخ اقوام، تاریخ ملل و نحل، تاریخ زندگی انبیا و کیفیت دعوت آنها، سرنوشت تمامی اقوام گذشته بشری را حضرت فرمودند تا رسیدند به سرگذشت فرزندانش الی یوم القیامت. وقتی به اینجا رسیدند، آن صحابی امام صادق (ع) متعجب شد. گفت مولای من این‌همه مطلب در صحیفه مادر شما آمده است؟ حضرت فرمودند این هنوز خط اول آن صحیفه است.

مادر ما در آن صحیفه مطلبی نیست که به آن متعرض نشده باشد. گفته شده است که آن صحیفه در دستان مبارک صاحب والعصر و الزمان (عج) ارواحنافداه است. دوران امامت هر امامی که فرامی‌رسید آن صحیفه در اختیار او قرار می‌گرفت و سرنوشت و سرگذشت خود و همه مسائل را در صحیفه مادر مشاهده می‌فرمودند. البته یک صحیفه دیگری هم داریم مربوط به وجود مبارک حضرت امیر (ع) است. آن هم در همین حد است. شاید هم به جهت اعتلای امیرالمؤمنین و بعد مقام مولا، از آن هم برتر باشد؛ ولی صحیفه حضرت زهرا (س) بسیار معروف است.

در روایت دیگری داریم که در این مصحف حضرت زهرا (س) نام تمام شیعیانشان تا روز قیامت را بر زبان آورده‌اند و امیرالمؤمنین نوشته‌اند. گفته شده است که هر کس به‌اندازه پر مگسی محبت فاطمه زهرا (س) در دل او باشد، نامش بر زبان بی‌بی جاری شده است و حضرت امیرالمؤمنین آن نام را نوشته‌اند و فردای قیامت حضرت صدیقه (س) از شیعیان و ارادتمندانشان شفاعت می‌کنند.

اصلاً مقام حضرت زهرا قابل وصف و بیان نیست. فقط خدا می‌داند که این بانوی مکرمه عظیم‌الشأن که در دامانش حسن (ع) و حسین (ع) و زینب (س) تربیت‌کرده است، دارای چه رتبه و مقام و جایگاهی است. این که به حضرت سیده‌النساء‌العالمین گفته می‌شود، پیشوای بانوان عالم از اولین تا آخرین که البته به حرمت پدرشان رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) بوده است وگرنه باید به ایشان سیده العالمین، پیشوای همه عالم گفته می‌شد. منتها چون پدرشان رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین علی (ع) مقام بالاتری دارند، به حرمت این دو بزرگوار به ایشان سیده‌النساء‌العالمین، پیشوای بانوان عالم، گفته شده است. این اطلاعات مختصری از مصحف حضرت فاطمه (س) بود.

** حضرت زهرا در میان اهل‌سنت چه جایگاهی دارند؟

عموماً اهل‌سنت به‌شدت به حضرت ارادت واقعی و بسیار جدی دارند؛ ولی یک قشر بسیار مختصری در میان اهل‌سنت هستند که با حضرت زهرا(س) خوب نیستند. به جهت نپذیرفتن آن دو نفر و رو برگرداندن آن حضرت از ایشان و وعده مخاصمه که حضرت در قیامت با آنان گذاشتند و اینکه حضرت زهرا (س) به امیرالمؤمنین (ع) فرمودند علی (ع) جان مرا شبانه دفن کن. نمی‌خواهم آنانی که محسنم را کشتند و در قتل من شرکت داشتند بر جنازه من نماز بخوانند. آنان به‌خاطر همین موضع‌گیری‌های بسیار جدی و شدید حضرت صدیقه اطهر (س) در دفاع از حریم ولایت و امیرالمؤمنین (ع)، با حضرت زهرا خوب نیستند. حتی گاهی اوقات پا را فراتر گذاشته و جسارت می‌کنند.

مثلاً می‌گویند زن‌ها سبک‌مغز و کم‌عقل‌اند. باید به آنان گفت مادر خودتان هم زن بوده است. انسان به مادر خودش هم جسارت می‌کند؟ آنان فقط برای اینکه آن دو نفر را تطهیر کنند، به بانوان بزرگوار جسارت می‌کنند تا بگویند تقصیر با حضرت فاطمه زهرا (س) بوده است و آن دو نفر بی‌تقصیر بوده‌اند. البته یک قشر بسیار اندکی از قلم به دستان و محققینشان این حرف‌ها را در کتاب‌هایشان می‌آوردند که بسیار اندک‌اند و قابل‌توجه نیستند. اهل‌سنت عموماً ارادت عجیب‌وغریبی به حضرت زهرا (س) دارند و با ذکر نام ایشان اشک از چشمانشان جاری می‌شود و محب آن حضرت هستند. لیکن محبت آنان باید یک مسیر منطقی و اعتدالی پیدا کند و به سمت حضرت رو آوردند و اعتراضات و خطبه‌ها‌ و فرمایشات ایشان را دوباره بررسی کنند تا متوجه شوند حضرت در چه مواردی اعتراض داشته‌اند.

دوباره ملاحظه کنند تا به نکات مهم زندگی ایشان پی ببرند. خوب است در اینجا خاطره‌ای از علامه امینی برایتان نقل کنم. خدا استاد علامه امینی صاحب کتاب الغدیر را رحمت کند. زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی را برای صرف شام دعوت می‌کنند. اما علامه امینی امتناع می‌ورزد و قبول نمی‌کند. آنها اصرار می‌کنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند. به علت اصرار زیاد علامه امینی دعوت را می‌پذیرد و شرط می‌گذارد که فقط صرف شام باشد و هیچ‌گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز می‌پذیرند.

پس از صرف شام یکی از علمای اهل‌سنت که در آن جمع عده زیادی از علما نشسته بود (حدود ۷۰ الی ۸۰ نفر) می‌خواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت: قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد.

اما باز آنها گفتند: پس برای متبرک شدن جلسه از همین‌جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد. ضمناً تمام حضار در جلسه حافظ حدیث بودند و حافظ حدیث به کسی گفته می‌شود که صدهزار حدیث حفظ باشد. آنان شروع کردند یکی‌یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید. علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید. همه قبول کردند. سپس علامه امینی فرمود: قال رسول‌الله (ص): من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه: هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. سپس از تک‌تک حضار در جلسه دررابطه‌با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تأیید کردند .

سپس گفت حال که همه حدیث را تأیید کردید دو سؤال از شما دارم، بعد از کل جمع پرسید: آیا فاطمه الزهرا (س) امام زمان خود را می‌شناخت یا نمی‌شناخت …؟ اگر می‌شناخت، امام زمان فاطمه (س) چه کسی بود؟ تمام حضار مجلس مدتی ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی‌یکی جلسه را ترک کردند و با خود می‌گفتند اگر بگوییم نمی‌شناخت، پس باید بگوییم که فاطمه (س) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیده نساء العالمین، تربیت شده دامان رسول خدا به این روایت عمل نکند و کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم می‌شناخت چگونه بگوییم امام‌زمانش ابوبکر بوده؟ درحالی‌که بخاری (از سرشناس‌ترین علمای اهل‌سنت) گفته: ماتت و هی غاضبه علیهما – فاطمه (س) در حالی از دنیا رفت که به‌سختی از آن دو غضبناک بود “و چون مجبور می‌شدند بر حقانیت و امامت علی بن ابی‌طالب (ع) اقرار بورزند سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک کردند و گفتند ما می‌خواستیم امینی را محکوم کنیم؛ ولی امینی با دو سؤال همه ما را محکوم کرد. پس معلوم می‌شود حضرت زهرا (ع) به امامت و خلافت و ولایت و زعامت و پیشوایی و رهبری و سروری مولا امیرالمؤمنین علی (ع) قائل بودند.

یعنی می‌فرمودند کلید کار در دستان مبارک علی بن ابی‌طالب (ع) است و ایشان باید زعامت امت را دست بگیرند تا مردم همان مسیر زمان پیغمبر اکرم (ص) را در پیش بگیرند و به جلو روند. نه اینکه کار اسلام به جایی برسد که مثل داعش در آن به وجود بیاید. این‌طور زن و بچه مردم را ارباًاربا می‌کنند. این چه اسلامی است؟ اسلام حتی به شما اجازه نمی‌دهد سرسوزنی به کسی ظلم کنید. چه برسد به این که به خودشان بمب وصل کنند که هم خودکشی کرده‌اند و هم عده‌ای از مردمی که در مسجد در حال عبادت و رکوع و سجود هستند را به شهادت برسانند.

به چه علت و کدام گناه این کارها را انجام می‌دهند؟ این کارها در کدام قسمت از اسلام آمده است؟ چه کسی باعث شد کار اسلام به اینجا کشیده شود؟ چه کسی باعث شد این‌همه خون در طول تاریخ به‌ناحق بر روی زمین ریخته شود؟ غیر از این است که اسلام از مسیر پیغمبر اکرم خارج شد؟ حضرت زهرا (س) به همین دلیل عصبانی و غضبناک بودند. می‌دانستند در آینده اسلام به چه روزی خواهد افتاد. ایشان می‌خواستند کار در دستان مبارک کسی باشد که درست هدایت و رهبری کند و آن کس ولله علی بن ابی‌طالب (ع) و بعد از حضرت امیر (ع)، فرزندان معصوم ایشان بودند؛ لذا اعتراض حضرت به همین علت بود.

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب