دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یادداشت؛

جای خالی تجارب پیشکسوتان در ورزش ایران/ فقدان مدیریت در استفاده از موسپیدها

در ورزش ایران عدم بهره‌مندی از تجارب پیشکسوتان به وضوح ملموس است و آنها را خانه‌نشین کرده‌اند.
کد خبر : 666395
پیشکسوتان فوتبال

به گزارش گروه ورزش خبرگزاری آنا - قاسم پناهگر؛ امروز در جامعه ورزش و فوتبال که مورد بحث ما است، هر فوتبالیستی که فوتبالش تمام می‌شود، به او عنوان پیشکسوت اطلاق می‌شود درحالی‌که پیشکسوت معنای خاص خودش را دارد و جایگاه مهمی را در جوامع ورزشی دنیا دارد و مورد تکریم و تجلیل هر جامعه‌ای قرار می‌گیرند و با آنها برخورد تحقیرآمیز انجام نمی‌شود. پیشکسوت کلمه‌ای مرکب است که از دو کلمه «پیش» و «کسوت» شکل گرفته است. پیش به معنای جلوتر و کسوت به معنای نشانه است.


برای مثال در ارتش، کسوت درجه است و صاحب کسوت وقتی مدارج را طی می‌کند به درجه امیری می‌رسد. در زورخانه بالاترین امتیاز را مرشد به کسی می‌دهد که پهلوان کشور شده، صاحب بازوبند است، برایش زنگ می‌زنند، صلوات می‌فرستند و اصطلاحاً او را با ضرب وارد می‌کنند. کسوت تنها این نیست که شما نگاه کنید کسی در ورزش مویش را سفید کرده است. مهارت در همان رشته‌ای که ورزش کرده، قهرمانی، خدماتی که در کسوت مربیگری و پرورش جوان‌ها انجام می‌دهد و چیزی که در واقع به جای می‌گذارد، اینها نشانه‌هایی است که ما به یک نفر می‌توانیم بگوییم پیشکسوت.


پیشکسوت با کوچکترین تلنگر شکسته می‌شود


ببینید که در گذشته چه احترامی برای پیشکسوت‌ها قائل بودند. زنده یاد جهان پهلوان غلامرضا تختی وقتی در المپیک ۱۹۶۰ در روز افتتاح رژه، پرچم را به سمتش می‌آورند و به دست او می‌دهند، اشک در چشمان جهان‌پهلوان حلقه می‌زند. بعد پرچم را به دست زنده یاد جعفر سلماسی می‌دهد که در المپیک ۱۹۴۸ لندن صاحب مدال برنز در وزنه‌برداری شده بود. این یعنی جوانمردی، یعنی فتوت، یعنی رعایت کسوت، یعنی پهلوان بودن. اما ما با پیشکسوت‌ها خود چه کار می‌کنیم. پیشکسوت از جنس بلور است. با کوچکترین تلنگری شکسته می‌شود و فرو می‌ریزد. یک مثال بارزتر بزنم؛ ما وقتی در آینه ها می‌کنیم دیگر هیچی نمی‌بینیم، پیشکسوت هم همین‌طور است اما متاسفانه در جامعه ما با پیشکسوت‌ها برخورد تحقیرآمیز می‌شود. در واقع پیشکسوت‌ها خاری شده‌اند در چشم مسئولان؛ هم در وزارت ورزش، هم در فدراسیون فوتبال و هم در باشگاه‌ها. متاسفانه ما در رسانه ملی و رسانه نوشتاری هم حمایتی نسبت به پیشکسوت‌ها نمی‌بینیم.


یک بازیکن بعد از این که بازی‌اش تمام می‌شود و در فوتبال اصطلاحاً کفش‌هایش را می‌آویزد، به مربیگری رو می‌آورد و کلاس‌های پیشرفته را می‌بیند اما آن بینشی را که از حضور در کارگاه‌های عملی به دست می‌آورد، آن بینش را هیچ کلاس و کتابی به آن آدم نمی‌دهد. این علوم پیشرفته لازمه کار یک مربی است اما آن تجربه که مولای ما حضرت علی بن ابیطالب (ع) فرمودند بالاتر از علم است، آن دود چراغ خوردن‌ها و آن اوج و حضیض‌ها و فراز و فرودها در کارها است و در نهایت این صیقلی که داده می‌شود، این چکشی که روی آن فلز می‌خورد تا شکل بگیرد و آن حرارتی را که می‌بیند آنجاست که تبدیل به یک پیشکسوت و صاحب نظر می‌شود. ما ببینیم در دنیا چه کار می‌کنند. اینجا متاسفانه هم در باشگاه‌ها و هم در سیمای جمهوری اسلامی ایران برخورد بدی با پیشکسوت‌ها و موسپیدها شده است.


قدر تجارب پیشکسوتان دانسته نمی‌شود


با پرداختن به این که می‌خواهیم جوانگرایی بکنیم در واقع صاحبان تجربه را کنار گذاشته و آنها را بازنشسته و خانه‌نشین کرده‌اند اما در دنیای فوتبال و در جهان ورزش از نظر خودشان اصطلاحاً ریتایر معنی ندارد، بازنشستگی ندارند. برای مثال در کشورهای صاحب فوتبال مثل استرالیا ۵ مرکز وجود دارد که در آن مراکز چهار تا پنج نفر در یک اتاق فکر نشسته‌اند در تمام سال آنچه که از فیلتر استخراج می‌شود اینها از یک فیلتر عبور می‌دهند و در نهایت چکیده‌اش را برای فدراسیون فوتبال می‌فرستند و آنها هستند که باز در یک اتاق فکری، به یک جمع‌بندی می‌رسند، اینها را طبقه‌بندی می‌کنند و به باشگاه‌ها ابلاغ می‌کنند به تیم ملی القا می‌کنند اما اینجا چه کار می‌کنیم؟ اصلاً اجازه ورود نمی‌دهند و بعضاً برخوردهای تحقیر آمیز با پیشکسوت‌ها می‌شود. پیشکسوت‌هایی که تاریخ و ورق ورق کتاب فوتبال هستند. احترام به معلم، احترام به پیشکسوت و موسپیدان آن چیزی است که رسول گرامی اسلام(ص) تاکید فرمودند که به موسپیدان و معلمان احترام بگذارید. این فرمایش گهربار حضرت است اما متاسفانه ما قدر پیشکسوت‌ها خود را نمی‌دانیم، قدر این گوهرها را نمی‌دانیم و ایران عزیز من برای این پیشرفت‌ها هزینه کرده است برای یک چنین روزی که از آنها استفاده کند و جوانان از آنها بهره ببرند.


به عنوان مثال ما در تیم‌های لیگ برتر و لیگ آزادگان نمی‌بینیم که کنار مربیان حتی جوان یک پیشکسوت و کسی که عمری را در ورزش سپری کرده کنار آنها باشد و در مواقع سخت بتواند به آنها کمک کند در حالی که وقتی شما به نیمکت تیم‌هایی مثل لیورپول، منچسترسیتی، اتلتیکو مادرید، بایرن مونیخ یا دیگر تیم‌های اروپایی نگاه می‌کنید، می‌بینید که کنار سرمربی همیشه چند نفر موسپید و آدم‌هایی که سن و سالی از آنها گذشته است روی نیمکت هستند و هر کدام هم وظایف خاص خودشان را دارند و در نهایت اینها را به سرمربی انتقال می‌دهند ولی ما در کشور خودمان ایران، متاسفانه سرمربی‌ها استفاده از پیشکسوت‌ها را یک شریک می‌دانند. خیال می‌کنند اگر اینها در کنارشان باشند شریک فوتبالشان شده‌اند. نگاه کنید به کسی مثل ماریو زاگالو که دو جام جهانی را در سال‌های ۱۹۵۸ و ۱۹۶۲ به عنوان بازیکن کرده بعد می‌رود و سرمربی تیم ملی برزیل می‌شود اما وقتی که کارلوس آلبرتو پریرا می‌شود سرمربی تیم ملی با همه سوابقش که دیگر خیلی هم همان موقع اصطلاحاً دوران پیری را می‌گذرانده می‌رود در کنار این آدم می‌نشیند که به فوتبال کشورش کمک کند.


فقدان مدیریت برای استفاده از پیشکسوتان


ما از سرمایه‌های حتی از جوان‌هایمان استفاده نمی‌کنیم و آنها را دچار فرصت‌سوزی می‌کنیم و از پیشکسوت‌های که الان خانه‌نشین هستند، بازیکنانی که در رده‌های ملی بازی کردند و المپیک را دیده‌اند، جام جهانی را دیده‌اند، در باشگاه‌ها مربیگری کرده و دود چراغ خورده‌اند استفاده نمی‌کنیم چرا که ما در این چهل و اندی سال اصلاً مدیر تربیت نکرده‌ایم. فلسفه شناخت از محیط، شناخت از ورزش، شناخت از پیشکسوت و شناخت از کسانی که صاحب علوم پیشرفته هستند، یک پرانتز باز می‌کنیم از نظر من پیشکسوت‌ها دو دسته هستند که هر دو گروه قابل احترام هستند، یک عده فوتبال بازی کرده‌اند و در واقع درون آن گنجینه و ویترین افتخارات ما هستند و دیگر کاری به فوتبال روز ندارند اما یک عده از پیشکسوت‌ها هستند که شب و روزشان را با فوتبال می‌گذرانند تازه‌های فوتبال را دریافت می‌کنند، تاکتیک‌های فوتبال را می‌شناسند، با جهان فوتبال ارتباط دارند، منظور من این دسته هستند.


البته باید از دسته اول هم تجلیل کنیم اما از دسته دوم باید استفاده کنیم. اینها ضرر نمی‌زنند. همین ماریو زاگالو اگر تیم برزیل نتیجه می‌گرفت و اول می‌شد، هیچ کجای تاریخ شما نمی‌بینید که تیمی اول شده باشد، بعد بنویسند این مربی با کمک مشاورش فلان آدم اول شد! نه! این سند منگوله‌دار شش‌دانگ متعلق به مربی است اما متاسفانه سرمربیان ما می‌ترسند که در کنار خود از دانش و معلومات پیشکسوت‌هایی استفاده کنند که خودشان روزی این راه را طی کرده و روی این نیمکت نشسته‌اند؛ سردی و داغی را حفظ کردند، شکست و پیروزی را پشت سر گذاشتند، صاحب معلومات و بینش هستند و ما متاسفانه متضرر می‌شویم. هم فوتبالمان متضرر می‌شود، هم جوانانمان، هم فوتبال ملی و هم فوتبال باشگاهی‌مان و ما تا از پیشکسوت‌ها و دانش و معلومات آنها در حوزه مدیریت و تمام سطوح فوتبال و ورزش استفاده نکنیم، فرقی نمی‌کند رشته‌هایی مثل تنیس، شمشیربازی، کشتی، بسکتبال، والیبال، وزنه‌برداری و ... استفاده نکنیم، نمی‌توانیم پیشرفت کنیم.


به هر حال با یک نگاه اجمالی به کشورهای پیشرفته و صاحب آن ورزش و رشته خاص خواهیم دید که چطور استفاده بهینه از دانش و معلومات پیشکسوت‌های خود می‌کنند و جوانان در کنار آنها پرورش پیدا می‌کنند و به بلوغ می‌رسند و این چیزی است که ورزش ما کم دارد و باید به سمت و سوی آن حرکت کنیم.


انتهای پیام/۴۰۴۸/

انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب