خارگ؛ این جزیره نازنین
مستوره برادران نصیری، گروه اجتماعی- میگویند ما خبرنگاران نباید ذوقزده شویم، باید در انتخاب صفات توصیفی خسّت به خرج بدهیم، باید راوی باشیم و فقط نشان دهیم و به تصویر بکشیم آنچه را دیدهایم، اما دیدن جزیرهای که 95 درصد از صادارت نفت کشور از آنجا صورت میگیرد، رفتن به جایی که در فرودگاهش باید کارت ورود داشته باشی، قدم زدن روی اسکلهها و خاکی که در دوران جنگ بیش از 2838 بار مورد تهاجم هواپیماهای صدام قرار گرفته و جزیره مقاومت نام گرفته و البته دیدن بناهای تاریخی و حیات وحش و درختان انجیر بنگالی یا همان "لیل" و ...، ذوق زدهات میکند، طوری که نمیتوانی نگویی: زیبا، تحسینبرانگیز و غرورآفرین کمترین واژهها برای توصیف این جزیره است.
سبزآبی، مثل دریا
14هزار سال پیش در اثر حرکات و فشارهای درونی زمین و به خصوص حرکت طبقات مرجانی، جزیرهای پدید آمد که حالا هشت کیلومتر طول و چهار کیلومتر عرض دارد.
روی نقشه امروز، جزیره 14 هزار ساله ما، در 57 کیلومتری شمال غربی بوشهر، 30 کیلومتری بندر ریگ و 35 کیلومتری بندر گناوه قرار دارد. سطح جزیره از خاک و سنگهای مرجانی همراه با ترکیبات آهکی تشکیل و همین باعث شده، وقتی به ساحلش میرسی، بخاطر مرجانی بودنش، آب دریا چنان شفاف و زلال باشد که تا جایی که چشم یاری کند، کف دریا و حتی حرکت ماهیها و گونههای دریاییاش را ببینی.
رنگ دریا زیر نور آفتاب همیشه درخشانش، از زلال ساحل به طیفهایی از آبی و سبز و تا میانهها با فیروزهای بینظیری چشمنواز میشود.
مثل هوای اغلب مناطق جنوبی کشور و به خصوص جزیرههای خلیج همیشه فارس، خارگ هم گرم و شرجی است. طول دوره گرما حدود هشت ماه است و هوای بهاریاش را باید در ماههای زمستانی تجربه کنید. میانگین روزانه گرما در فصل زمستان حدود 17 درجه و در تابستان بیش از 30 درجه است.
چست و چابک مثل آهو
وارد خارگ که میشوید مسلما دیدن اسکلههای نفتی، دکلها، بوی گوگرد و مشعلهای همیشه روشن گازی، مدام یادآوری میکنند که اینجا یکی از مهمترین مراکز صادرات نفت ایران و جهان است. اما فقط کافیست که وارد جاده شوید و فقط چند کیلومتری برانید تا ببینید چطور، دیدن گله آهوها، با آن زیبایی و جست و خیزشان، نفت را از خاطرتان پاک میکند.
هر چند که آمار دقیقی از تعداد آهوان خارگ به دستمان نرسید اما بنا به شواهد اهالی که تعریف میکردند تا چند سال پیش گلههای 100 تا 150 رأسی آهوان نیز دیده میشد اما حالا گلهها به دستههای 10 تا 20 رأس رسیده است. این موضوع نشان میدهد که تا قبل از اینکه آهوان خارگ به سرنوشت یوزپلنگ و گوزن زرد دچار شوند، باید بیشتر از اینها به فکر آنها بود.
بعد از دیدن گله آهوها، اگر میخواهید حسابی نفت و گاز را فراموش کنید، کافیست چشمتان را ببندید. اول از همه صدای کلاغها بیشتر از هر چیز دیگهای به گوشتان میرسد. اگر بخواهیم خارگ را فقط به اسم یک پرنده بزنیم و تمام، بدون شک شش دانگ این جزیره باید به اسم کلاغها باشد.
کلاغهایی که جثه کوچکتری از کلاغهای پایتخت دارند، اما سیاهتر و فرزتر هستند. بر اساس روایتهای غیررسمی گفته میشود این کلاغها که به کلاغهای هندی معروف هستند،سالها پیش به قصد خاصی به این جزیره آورده شدهاند.
گفته میشود بخاطر زیاد بودن جمعیت موشها در این منطقه و خصوص علاقه آنها به جویدن طناب کشتیها، این کلاغها را به جزیره آوردهاند تا موشها چندان در امان نباشند.
اما به جز کلاغها، کاکائی، قمری، تیهو، غراب گردن قهوهای، بلبل خرما و طوطی هم از پرندگان ساکن این جزیره هستند که هر جای خارک که باشید، صدایشان به گوش میرسد.
مهجور مثل میراث فرهنگی
به نظر میرسد بیشتر از آهوان و حیاتوحش این منطقه که نیازمند حضور جدی سازمان محیط زیست است، بناهای تاریخی آن است که مهجور ماندهاند.
در بخش کوهستانی خارگ، گور دخمههایی واقع شده که به "گور معبدهای پالمیران" معروف است.
پالمیران ظاهرا قوم تاجر پیشهای بودهاند که کالاهای عربی و هندی را از ایران به غرب میبردند، این گورها به علت دارا بودن ارزش فرهنگی و تاریخی از سوی میراث فرهنگی کشور، با شماره 2206 در فهرست آثار ملی ثبت شدهاند اما متاسفانه حفاظت شده محسوب نمیشوند و زبالههای جمع شده در اطراف آن و نبود هیچگونه اقدام حفاظتی، این مکان را تبدیل به جایی برای تفریح ناسالم کرده طوری که رد یادگاریهای متعدد روی گورها، آثار روشن کردن آتش در زیر ستونهایش و... کاملا مشهود است.
علاوه بر این کتیبهای به خط میخی نیز در جزیره وجود دارد که به گفته باستانشناسان متعلق به 2400 سال پیش یعنی دوران داریوش اول هخامنشی است. قسمتهایی از کتیبه شکسته شده و یک دیواره فلزی برای محافظت دور آن کشیده شده است. گفته میشود ترجمه متن کتیبه این جمله است: "اینجا محل خشک و بیآبی بود، من شادی آوردم." ظاهرا منظور چاهها و قناتهای موجود در سطح جزیره است که متاسفانه امروزه این قناتها از لحاظ بهداشتی و مراقبت نیز رها شده محسوب میشوند.
آرامش از نوع آرامگاه
یکی از مهمترین و باارزشترین آثار تاریخی و فرهنگی جزیره خارگ، آرامگاه میرمحمد حنیفه محسوب میشود. بنای زیبای این آرامگاه متعلق به سال 738 هجری قمری و متعلق به محمد حنیفه فرزند امیرالمومنین است. برخی از بومیان معتقدند میرمحمد عالمی بزرگ و مجتهد مذهب حنفی بوده که در مسیر دریایی فوت شده و همراهانش وی را در محل کنونی به خاک سپردهاند. این آرامگاه مورد توجه بومیان و دریانوردان است.
نادر، شگفتانگیز مثل لیل
درختان انجیر بنگالی، چرخه زندگی غیر معمولی دارند، دانههای آن در درون فضله پرندگان روی درختان دیگر سقوط میکند، این دانهها جوانههایی میآورند که ریشههایش را به پایین به سمت زمین میفرستد.
شاخههای گیاه تنه درخت میزبان را در برگرفته به تدریج آن را خفه میکنند، سپس این درختان روی پای خود میایستد. این درخت عجیب همان درخت انجیر بنگالی یا درخت انجیر معابد و در گویش محلی همان درختان لیل است. عمر این درخت که از تیره درختان کائوچوئی محسوب میشود، به بیش از 700 سال میرسد، تاج این درختان پهناور، بزرگ و پهـن و از انشعابات آن ریشههای شگفتانگیزی میروید.
شاخههای این درخت هنگامی که به زمین میرسد خود تبدیل به درختی دیگر میشود به طوری که قطر چتر این درخت به چند ده متر نیز میرسد و این درخت از ریشههای آویزان خود رطوبت جذب میکند.
لیل دارای میوههایی شبیه انجیر ولی کوچکتر از آن و به رنگ قرمز بوده که اهالی، آن را مصرف میکنند و در زبان محلی «باتروک» نامیده میشود.
حالا این درخت نادر و بینظیر، زیباییهای خارگ را دو چندان کرده، وجود این درختان در خارگ موجب به وجود آمدن جایگاه خاصی در جزیره شدهاند، تاجایی که بومیان قدیم، برای نامیدن یک محل، از خصوصیات ظاهری آنها و نامگذاری این درختان استفاده میکردهاند. « سه لیلی»، «لیل لنگگ»،«لیل عباسی»، «لیل بالیوس» و «لیل میرعبدالله» از جمله اسامی این درختان است که هنوز شاخص معرفی مکانهاست.
دُرّ مثل خارگ
"اوایل خرداد بود و هنوز هفت صبح بود. اما گرما دمدار بود و مرطوب، و نسیم خنکی از گوشه ناشناسی از دریا در آن می تراوید. خوشم می آمد که ماسه نرم فرودگاه را که غباری از آن بر نمی خاست با پا بپراکنم. حالت کودکی را پیدا کرده بودم که در عالم تخیلات خود به سرزمین عجیبی گام گذاشته است و در هر آنی به انتظار کشف تازه ایست. و نمی دانم چرا گمان می کردم آن چه پا بر آن نهاده ام چیزیست یا جاییست جدای از آن چه در اوراق کتابها دیده ام."
جلال آلاحمد،بیشتر از 50 سال پیش بعد از سفری به خارگ، کتابی به نام "جزیره خارگ، دُرّ یتیم خلیجفارس" نوشت که جملات بالا در ابتدای این کتاب آمده است.حق با جلال است، همین که پا به خارگ میگذاری، گمان میکنی که پا به جای متفاوتی گذاشتهای، دیدن خارگ حس متفاوتی دارد، حسی از جنس همان حالت کودکی و دیدن "جزیره اسرار آمیز" که ما را میخکوب میکرد.
اما حدس میزنم و شاید بهتر است بگویم، یقین دارم، اگر جلال، مثل ما، به جای سال 1339، بهمن سال 1394 پا به خارگ میگذاشت، به جای درّ یتیم، اسم کتابش را، "این جزیره؛ این جزیره نازنین" میگذاشت.
انتهای پیام/