پائیز هزار رنگ تناقضهای برجامی در دولت روحانی/ ۱۱ تعهدی که اروپا از عمل به آنها طفره رفت
به گزارش گروه جهان خبرگزاری آنا، آمریکا در طول تاریخ خود، بارها این واقعیت را نشان داده که در سیاست خارجی خود و برای تحقق منافعش، از هیچ اقدام خلاف قانون و اخلاق، فروگذار نکرده و نمیکند، بهنحویکه حاضر است، بهراحتی معاهدات خود را در هر سطحی که باشد، به بهانههای واهی زیر پای بگذارد. تجربه توافقاتی چون سعدآباد دهه ۸۰ و برجام در دهه ۹۰ تجارب بسیاری خوبی در این خصوص است. در این نوشتار، تلاش داریم به بدعهدیهای آمریکا در برجام بپردازیم.
بدعهدی ذاتی
برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام که توافق جامع و نهایی هستهای وین و در غرب توافق هستهای ایران یا توافق ایران نیز نامیده میشود، در راستای توافق بر سر برنامه هستهای ایران و به دنبال تفاهم هستهای لوزان، در سهشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۴ (۱۴ ژوئیه ۲۰۱۵) در وین اتریش بین ایران، اتحادیه اروپا و گروه ۱+۵ (چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا و ایالاتمتحده آمریکا بهعلاوه آلمان) بسته شد. توافقی که شاید بهجرئت میتوان گفت، تنها تهران عملکننده به مفاد آن بود. از آغاز مذاکرات هستهای بین ایران و غربیها که به بیانیه سعدآباد منتج شد تا مذاکرات برجام و تا به امروز، تنها طرف پایبند و عملکننده به تعهدات، جمهوری اسلامی ایران بوده و طرفهای مقابل، در عمل، هیچ گام خاصی برای اجرای تعهداتشان برنداشتند. برجام دقیقاً همان تجربه تلخ سعدآباد و دربردارنده یک تجربه تلخ مشترک و آنهم «دستاورد تقریباً هیچ» بوده است.
توافق سعدآباد در مهرماه ۸۲ و برجام در تیرماه ۹۴ در شرایطی منعقد شد که نفرات اصلی ایران در هر دو توافق، مشترک بودند. نبود اراده در طرف غربی برای حل مشکل پرونده هستهای ایران زمینه دستاورد تقریباً هیچ را رقم زد. جالبتر اینکه رئیس دولت یازدهم و دوازدهم که مسئول مذاکرات سعدآباد بود در کتاب خاطرات خود با اشاره به مذاکرات ایران و تروئیکای اروپایی در دولت اصلاحات تأکید میکند: مشکل ما این بود که هرگاه مذاکرات پیش میرفت، اروپاییها بدون چراغ سبز آمریکا قادر به انجام هیچ کار مهمی نبودند.
البته مواضع سهل ایران در دوران بدعهدی آمریکا و نبود ابتکاری بهجای حل پرونده هستهای با غرب برای ایران در دوران اصلاحات و دولت روحانی، زمینه آسیبهای فراوانی برای کشور شد. پس از اعلام خروج رسمی آمریکا از برجام، روحانی در گفتوگوی زنده تلویزیونی شرکت کرد. انتظار افکار عمومی این بود که واکنشی متناسب با موارد اعلامشده از سوی رئیسجمهور اتخاذ شود. اما روحانی در اظهارنظری قابلتأمل اعلام کرد که «ایران بدون آمریکا برجام را ادامه خواهد داد». او آمریکا را «موجود مزاحم» و «شر» توافق هستهای دانست و از خروج آمریکا از این توافق ابراز خرسندی کرد! این در حالی بود که سید عباس عراقچی معاون سیاسی وزیر خارجه (اسفند ۹۶) گفته بود: «موضع ما این است که اگر آمریکا خارج شود ما هم خارج میشویم؛ این را به اروپاییها هم گفتیم که اگر نتوانند آمریکا را در برجام حفظ کنند، ایران هم از برجام خارج خواهد شد».
روحانی نیز (فروردین ۹۷) گفته بود: «آنها حتماً بدانند اگر نقض پیمان کنند پشیمان خواهند شد. آمادگیها بیشتر از آن مقداری است که آنها فکر میکنند و اگر نقض پیمان کنند در عرض کمتر از یک هفته آثارش را خواهند دید»؛ که البته هیچکدام از این تهدیدات جنبه عملی به خود نگرفت و مانند روزهای آخر خدمت خاتمی که وی مجبور به فک پلمپ تأسیسات هستهای شد، روحانی هم مجبور شد سطح تعهدات هستهای را پایین بیاورد و غنیسازی را ادامه دهد.
از لاریجانی تا احمدینژاد
عدم وجود اراده در آمریکا و مشکل ماهوی رژیم آمریکا با ایران تاکنون اجازه حل پرونده هستهای را نداده است. بعد از سعدآباد، مذاکراتی در دوران دبیری علی لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی با خاویر سولانا مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا صورت گرفت ولی باز هم این مذاکرات، به هیچ نتیجهای منجر نشد. البته در این میان در حاشیه کنفرانس بینالمللی خلع سلاح و عدم اشاعه در تهران بیانیهای در ۲۷ اردیبهشتماه سال ۱۳۸۹ بین ایران، ترکیه و برزیل به امضاء رسید و ایران موافقت اصولی خود را برای مبادله اورانیوم با غلظت پایین با اورانیوم غنیشده بهعنوان سوخت راکتور تهران اعلام کرد که در آن برهه، دستاوردی قابلتوجه بود. پس از آن، گفتوگوهایی در ژنو، استانبول، بغداد، مسکو و درنهایت آلماتی، به ریاست سعید جلیلی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی برگزار شد و در اواخر دولت محمود احمدینژاد هم مذاکراتی محرمانه در مسقط، بین ایران و آمریکا انجام گرفت. در پی این مذاکرات و با آغاز ریاست جمهوری حسن روحانی در مهرماه ۱۳۹۲، مذاکراتی در نیویورک برگزار و توافق شد که مذاکرات هستهای از سر گرفته شود که منجر به برجام شد.
نمایی کاریکاتوری از اینستکس
اما برجام نیز تجربه دیگری برای بدعهدی آمریکا شد. پس از اجرایی شدن برجام در دیماه سال ۹۴، اقداماتی از ناحیه اروپاییها صورت گرفت و چند شرکت اروپایی شروع به فعالیت در ایران کردند که عملاً همه آنها با خروج آمریکا از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ و تهدیدشان به مجازات از ایران رفتند. ارسال هواپیماهای خریداریشده به ایران به خاطر کارشکنیهای آمریکا نیمه کار ماند و در این میان تنها طرف متعهد جمهوری اسلامی ایران بود که به تعهداتش تمام و کمال پایبند بود. پس از خروج آمریکا از برجام اروپاییها، برای حفظ ایران در برجام، ۱۱ تعهد را برای جبران خروج آمریکا از این توافق و بهرهمندی ایران از منافع اقتصادی برجام متعهد شدند؛ تعهداتی که هیچکدامش انجام نشد و وقتی با اعتراض تهران روبرو شد، اروپاییها به سازوکاری به نام اینستکس رسیدند. در این مدت اروپاییها سازوکار مالی اینستکس را راهاندازی کردند که آنهم به گفته وزیر خارجه ایران وقت ایران در هیچکدام از تعهدات ۱۱ گانه اروپا، اینستکس وجود ندارد و اگر عملیاتی بشود، تازه مقدمهای میشود بر ۱۱ تعهد اروپا که باید انجام دهد و اینکه اینستکس هم پس از کشوقوسهای فراوان نهایتاً به چند تراکنش صوری محدود ماند و در عمل هیچ اقدامی از سوی کشورهای طرف مذاکره ایران، انجام نشد. عبرت نگرفتن دولت روحانی از توافق سعدآباد کار را بهجایی رساند که روحانی در اردیبهشت ۹۷ صراحتاً اعلام کرد که «۴ سال است که با گونی دلار میآوریم» و تأسفبرانگیزتر اینکه در اسفند ۹۶ آلمان در اقدامی توهینآمیز به بهانه تحریمهای آمریکا، از سوخترسانی به هواپیمای وزیر خارجه ایران خودداری کرد. در شرایطی که آمریکا بدعهدی میکرد، اروپا نیز تلاش داشت با این ابتکارات صوری، ایران را درگیر فرسایش ماندن در برجام کند.
نگاه غرب به ایران بسیار فراتر از فعالیتهای هستهای است
اروپا در پی آن بود تا با مذاکرات فرسایشی، برای آمریکا زمان بخرد. هدف اصلی و مشترک تروئیکای اروپایی و آمریکا، تعلیق و معطل نگهداشتن اقتصاد و تعمیم خسارت برجام به دیگر مؤلفههای قدرت کشورمان بود. نکتهای که شاید مؤید این ادعا باشد که نگرانی غرب فراتر از توان هستهای ایران است. هنگام تحلیل مذاکرات و توافق هستهای عموماً تصور بر این است که گویی طرف غربی فقط نگران فعالیتهای هستهای ایران است، درحالیکه نگاه غرب به ایران بسیار فراتر از فعالیتهای صلحآمیز هستهای است. روشن است که موقعیت استراتژیک، ژئوپلیتیک، عمق راهبردی، ضریب نفوذ ایران در منطقه و منابع و ذخایر ایران بیش از فعالیتهای هستهای صلحآمیز موجب نگرانی کانونهای قدرت در منطقه و فرا منطقه میشود. تمامی این عوامل موجب میشود محور غرب در مواجهه با پرونده هستهای، فقط توانمندی هستهای ایران را در نظر نگیرد بلکه تمامی ویژگیهای ایران در منطقه در معادلات سیاسی لحاظ میشود؛ و نکته حائز اهمیت اینکه در این مورد محور بروکسل (اتحادیه اروپا) و واشنگتن هیچ اختلافنظری با یکدیگر ندارند. بهعبارتدیگر جدای از پرونده صلحآمیز هستهای ایران، طرف غربی (شامل محور بروکسل و واشنگتن) و حتی دیگر کانونهای قدرت نمیخواهند بپذیرند که ایران همانند یک «متغیر مستقل» در معادلات سیاسی منطقه و جهان ظاهر شود. این کانونها مایلاند ایران را در معادلات خود به شکل «تابع» فرض کنند. همین اصول است که اجازه امتیاز دادن به ایران را از سوی محدود میکند و ظرفیتهای بالقوه ایران، دشمنان را مجاب میکند نسبت به تعهداتشان بدعهدی کرده و تهران را درگیر چنین فضاهای مذاکراتی و تنشهای فرسایشی کنند.
انتهای پیام/۴۱۰۶/
انتهای پیام/