آموزش عالی و اشتغال در دانشگاه پس از انقلاب اسلامی
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، آموزش عالی در ایران در مقایسه با روندهای جهانی و منطقهای با گسترش بسیار سریعی در سالهای اخیر مواجه بوده است. این گسترش به علت توسعه اقتصادی و درنتیجه آن، نیاز بازار کار به نیروی کاری تحصیلکرده اتفاق افتاده است.
گسترش کمّی آموزش عالی در کشور و همچنین در دنیا که از آن تحت عنوان تودهای و جهانیشدن آموزش عالی نام برده میشود، ابهامات فراوان و مسائل جدی به همراه آورده است.
یکی از این ابهامات را میتوان اینگونه مطرح کرد که اساساً چه منطقی میتواند توجیهکننده روند بهشدت افزایشی آموزش عالی در کشور در مقایسه با روندهای جهانی و منطقهای باشد.
سرانه فارغالتحصیلان دانشگاهی تا سال ۱۳۷۵ با سرانه اشتغال آنها در جمعیت ۲۰ ساله و بیشتر کشور، روند صعودی تقریباً مشابهی دارند اما از سال ۱۳۷۵ به بعد شکافی بین سرانه فارغالتحصیلان دانشگاهی و سرانه شاغلان دانشگاهی ایجاد میشود. در سالهای بعد از ۱۳۷۵ گسترش آموزش عالی لزوماً با اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی همراه نبوده و کاهش سرانه اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی مختص به این گروه است و با الگوهای کاهش نرخ اشتغال افراد فاقد مدرک دانشگاهی قابلمقایسه نیست.
در دورههای زمانی مختلف و در میان دو جنس الگوهای بسیار متفاوتی از نسبت گسترش آموزش عالی و نرخ اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی وجود دارد. بامطالعه روند تغییرات مربوط به افزایش فارغالتحصیلان و شاغلان دانشگاهی در میان مردان و زنان میتوان گفت عدم اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی در فاصله ۸۵-۱۳۷۵ بیشتر ناشی از عدم اشتغال فارغالتحصیلان زن است.
باوجوداینکه در سالهای بعد از ۱۳۸۵ مردان وزنان در عدم اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی سهم دارند، سهم زنان در این بیکاری بسیار بیشتر از مردان است (۵/۲ برابر در سال ۹۵). درنتیجه، عدم تطابق روند تغییرات سرانه شاغلان دانشگاهی و غیردانشگاهی این گزاره را که عدم اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی ناشی از روند کلیتر بیکاری است، زیر سؤال میبرد؛ زیرا تغییرات در سرانه شاغلان دانشگاهی بسیار محسوستر از افراد فاقد مدرک دانشگاهی است.
این سرانه در ابتدا روند افزایشی کندی را در فاصله ۷۵-۱۳۶۵ به خود گرفته اما در سالهای پس از ۱۳۷۵ با شیب تندی از حدود ۹۳ هزار شاغل به ۵۵ هزار در صد هزار نفر جمعیت دارای مدرک دانشگاهی کاهش مییابد. تا جایی که در سال ۱۳۹۵ سرانه اشتغال مردان دانشگاهی و غیردانشگاهی بسیار به یکدیگر نزدیک شدهاند؛ این امر نشاندهنده نقض نظریه سرمایه انسانی درروند اشتغال مردان دانشگاهی است؛ زیرا تحصیلات عملاً نقشی در بالا بردن شانس اشتغال مردان دارای مدرک دانشگاهی بازی نکرده، درحالیکه سرانه دانشآموختگان دانشگاهی، حکایت از روند افزایشی فارغالتحصیلان مرد دانشگاهی دارد.
بامطالعه تفاوت سرانه اشتغال مردان وزنان دانشگاهی، میتوان گفت اختلاف میان روند کاهشی سرانه شاغلان دانشگاهی در سالهای ۱۳۷۵ به بعد بیشتر مربوط به کاهش سرانه اشتغال زنان دارای مدرک دانشگاهی است (با کاهش حدود دو برابری سرانه اشتغال زنان نسبت به مردان).
با افزایش سرانه فارغالتحصیلان دانشگاهی در جمعیت ۲۰ ساله و بیشتر کشور شاهد کاهش ۳۰ هزارنفری سرانه فعالیت فارغالتحصیلان دانشگاهی از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵ بودهایم. درنتیجه در این فاصله زمانی نمیتوان منطق گسترش یابنده آموزش عالی را تولید نیروی کار تحصیلکرده دانست. هرچند که سهم زنان در این کاهش نرخ فعالیت بسیار محسوس است. بهنحویکه با افزایش سهم زنان از فارغالتحصیلان آموزش عالی (از ۲۶ درصد در سال ۵۵ به ۴۸ درصد در سال ۹۵)، سرانه فعالیت آنان در حدود ۳۶ هزار نفر در صد هزار نفر کاهشیافته است.
درنتیجه میتوان گفت شاید نسبت دادن کارکرد اشتغال به دانشگاه، بهخصوص در مورد زنان دارای مدرک دانشگاهی، از اساس دچار خطا باشد و مهارتآموزی برای جذب در بازار کار، کارکرد فرعی دانشگاه را تشکیل میدهد و کارکرد اصلی و منطق توسعه دانشگاه در کشورمان از اساس امر دیگری است.
با در نظر گرفتن روند کاهشی سرانه اشتغال زنان، آیا این کاهش به عدم استقبال بازار کار از زنان تحصیلکرده مربوط میشود یا با در نظر داشتن روند کاهشی نرخ فعالیت زنان، به سطح پایین انتظارات زنان از خودشان یا جامعه در ارتباط است.
باید پرسید چرا علیرغم نزدیک شدن سرانه اشتغال مردان دانشگاهی و غیردانشگاهی به یکدیگر، سرانه فارغالتحصیلان دانشگاهی همواره در حال افزایش است؟ با افزایش نرخ عدم اشتغال در کل کشور و همچنین در میان فارغالتحصیلان دانشگاهی رقابت بر سر فرصتهای محدود شغلی شدت میگیرد و یکی از سازوکارهای تعیینکننده دستیابی به این فرصتهای شغلی، تحصیلات دانشگاهی بهتر است.
*بهاره آروین، استادیار جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس
انتهای پیام/۴۱۶۷/
انتهای پیام/