ضرورت نگاه ویژه به افغانستان بهعنوان عمق استراتژیک ایران/ تهران به اهداف راهبردی خود در افغانستان دست یافت
به گزارش گروه جهان خبرگزاری آنا، یادآوری این نکته بسیار مهم است که در روابط بینالملل، کشورهای همسایه جزو عمق استراتژیک محسوب میگردند بهطوریکه هر تغییر و تحولی در کشور همسایه به علت یک سری اشتراکات و نزدیکی جغرافیایی، تأثیرات دومینویی بر همسایگان و حتی منطقه دارد.
گفتنی است که ایران پس از کشورهای چین و روسیه بیشترین تعداد کشورهای همسایه را در جهان به خود اختصاص داده است. این موضوع باعث شده است که ایران درعینحال امتیاز محسوب کردن برخورداری از ۱۵ همسایه در خصوص اهتمام بر ۱۵ منطقه که ممکن است تحولاتشان بر همسایه خود نیز تأثیر بگذارد بهصورت مستمر در تلاش برای رفع بحرانهای احتمالی در کشورهای همسایه باشد.
بهتر است اندکی بیشتر در مورد افغانستان بدانیم تا بتوان بهتر اهمیت استراتژیک تعمیق روابط با این کشور را درک کرد. افغانستان کشوری کوهستانی محصور در خشکی است که در آسیای مرکزی واقع شده است. این کشور دارای تاریخ و فرهنگی است که به بیش از پنج هزار سال قبل بازمیگردد. در طول تاریخ طولانی، باشکوه و گاه پر هرجومرج خود، این منطقه از جهان به نامهای مختلف شناخته شده است. در زمانهای قدیم، ساکنان آن سرزمین را آریانا مینامیدند. در قرونوسطی به آن خراسان میگفتند و در دوران معاصر مردم آن تصمیم گرفتهاند آن را افغانستان بنامند. جمعیت دقیق افغانستان مشخص نیست، اما تخمین زده میشود که حدود ۳۲.۵ میلیون نفر باشد.
نقش طالبان در تأمین اهداف استراتژیک ایران
افغانستان یک ملت ناهمگون است که در آن چهار گروه قومی اصلی وجود دارد: پشتونها، تاجیکها، هزارهها و ازبکها. چندین اقوام کوچک دیگر (نورستانی، بلوچ، ترکمن و...) نیز در افغانستان زندگی میکنند. اکثریت افغانها (۹۹ درصد) به دین اسلام تعلق دارند، همچنین تعداد کمی از سیکها نیز در این کشور ساکن هستند. زبانهای رسمی این کشور پشتو و دری است.
همانگونه که گفته شد وجود مرزهای طولانی هرچند میتواند بهعنوان فرصت تلقی گردد، اما مشکلاتی نیز در پی دارد. در میان همسایگان ایران، کشور افغانستان در طول چند دهه گذشته دچار تحولات گستردهای شده است که تأثیرات آن تحولات، کشور ما را نیز بسیار متأثر کرده است.
اسلامآباد درزمینهٔ ایجاد ارتباط نزدیک با کابل نسبت به دهلینو خیلی موفقتر عمل کرده است
تحولات عمدتاً نامناسبی که در دستکم چهار دهه اخیر رقم خورده است کشور ما را با چالشهایی از قبیل: قاچاق، فقدان برنامه برای تقسیم حقآبه، حضور کمرنگ بخش خصوصی در دیپلماسی اقتصادی دو کشور، مهاجران غیرقانونی و افراطگرایی دینی به همراه بیثباتی سیاسی در افغانستان روبرو کرده است.
موارد مذکور همواره بهعنوان موانع جدی بر سر راه توسعه روابط بین ایران و افغانستان قلمداد شدهاند. کارشناسان روابط بینالملل بهمنظور رفع چالشهای مذکور راهکارهایی مانند: اتخاذ رویکرد محتاطانه نسبت به طالبان در مراودات آتی، رفع تهدیدات امنیتی ریشهدار با بهکارگیری رویکرد امنیت مشارکتی، صدور روادید فصلی برای بهرهگیری هدفمند از مهاجران افغانی و اعمال مرزهای نرم، تأکید بر طراحی و اجرای پروژههای استراتژیک توسط ایران در افغانستان و بهرهگیری از فعالان بخش خصوصی در پیشبرد مراودات بین دو کشور را کمک شایانی به بهبود و ارتقای سطح همکاری دو کشور دانستهاند و تأکید کردهاند که در صورت رعایت این اصول موضوع برقراری ثبات در عمق استراتژیک ایران در افغانستان محقق خواهد شد.
بیشتر بخوانید:
تخت روانچی: ایران تمام توان خود را برای حمایت از مردم افغانستان بکار گرفته است
هشدار گوترش بابت گرسنگی افغانها؛ جهان بهای سنگینی بابت بیتوجهی به افغانستان خواهد پرداخت
روسیه ورود هیئتهای طالبان و مقاومت به مسکو را تکذیب کرد
در صورت اینکه ایران بتواند اهداف کوتاهمدت و میانمدت امنیتی و اقتصادی خود در افغانستان را محقق کند میتوان امیدوار بود که با توسل بر دیپلماسی فرهنگی و علمی اهداف درازمدت کشور که در تناقض باثبات و امنیت در افغانستان هم نیستند، قابلدسترس شوند.
البته نباید فراموش کرد که کشورهای دیگر نیز همین قضیه را با افغانستان دنبال خواهند کرد. یعنی اینکه بهعنوانمثال چین، هند و پاکستان هم برای اینکه افغانستان در آینده برایشان تهدید نباشد برنامه دارند.
از زمان پیدایش دو کشور هند و پاکستان در سال ۱۹۴۷ در منطقه جنوب آسیا ما همواره شاهد منازعه و تنش در روابط این دو کشور بودهایم. این تنشها باعث شده که هر دو کشور حساب ویژهای برای افغانستان باز کنند زیرا همراهی و همگامی افغانستان خواهد توانست معادله را به سود یکی از این دو کشور برهم بزند.
شکی نیست که روابط هند و پاکستان با افغانستان هرگز خالی از فرازوفرود نبوده است ولی در دهه ۱۹۸۰ به سبب هجوم نظامی اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان، پاکستان توانست بهعنوان متحد آمریکا در منطقه برای این کشور حائز اهمیت گردد.
در دهه ۱۹۹۰ با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان نظام دوقطبی ما شاهد تأثیرات مهم و چشمگیری در منطقه جنوب آسیا بودیم که افغانستان هم از آن بیتأثیر نبود. بهواقع افغانستان به دلیل اینکه سالها تحت اشغال شوروی بود یک پتانسیل عظیم ضد شرقی را در خود پرورش داده بود. نکته مهم دیگری که در افغانستان به چشم میخورد ریشه دوانی گروههای افراطی و سازمانهای جاسوسی غربی و منطقهای همسو با غرب در این کشور بود که تعامل با این کشور را خیلی سخت میکرد.
سازمانهای جاسوسی غربی و منطقهای با حمایت برخی از مقامات پاکستانی توانستند باعث پیدایش طالبان و به قدرت رسیدن آنها در دهه ۱۹۹۰ شوند تا پاکستان بتواند کماکان افغانستان را با خود بهعنوان همراه در موازنه قدرت منطقهای داشته باشد. هند در این زمینه با مشکل مواجه شده بود زیرا نفوذ اسلامآباد در کابل را نداشت.
ایران بهعنوان نزدیکترین همسایه به افغانستان از بابت اشتراکات زبانی و فرهنگی در پی تحولات اخیر در افغانستان توانسته تا حدود زیادی عمق استراتژیک خود در افغانستان را امن کند
اما با وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر و به دنبال آن حضور نیروهای آمریکایی در منطقه به بهانه جنگ علیه تروریسم در افغانستان منطقه جنوب آسیا بار دیگر متأثر از تحولات نظام بینالملل دچار تغییر شد. حضور آمریکا در افغانستان زمینه بیشتری برای گسترش روابط استراتژیک هند و آمریکا در ابعاد امنیتی، سیاسی؛ اقتصادی و حتی فرهنگی فراهم کرد به صورتی که میتوان گفت شاهد همسویی روزافزون در سیاست خارجی هند و آمریکا چه در سطح نظام بینالمللی و چه در سطح منطقه جنوب آسیا بودیم.
بدون شک نزدیکی هند و امریکا چالشی جدی برای سیاستمداران پاکستانی بود که همواره در تلاش برای حفظ موازنه قدرت با رقیب دیرینه خود یعنی هند بودهاند. به همین دلیل شاید بتوان گفت که مهمترین دلیل عدم همکاری کامل پاکستان با آمریکا در امر مبارزه با تروریسم در افغانستان و منطقه عدم رضایت این کشور از حضور آمریکا در افغانستان و جایگاه برتر هند در سیاست خارجی آمریکا در طول سالهای پس از حادثه ۱۱ سپتامبر بود.
رقابت هند و پاکستان برای بردن گوی و میدان در کابل
اما تحولات اخیر در افغانستان که با فرار نظامیان آمریکا از این کشور و قدرت گیری دوباره طالبان در مسند حکومت به وجود آمده است این ایده را تقویت میکند که در شرایط کنونی پاکستان توانسته است به اهداف استراتژیک و امنیتی خود در قبال نفوذ در افغانستان و شکلگیری حکومتی تابع موفق گردیده باشد و با چنین نفوذی در افغانستان میتواند به حفظ و تداوم موازنه قدرت با هند در سطح منطقه جنوب آسیا دوباره نائل شده باشد.
دیدیم که اسلامآباد درزمینهٔ ایجاد ارتباط نزدیک با افغانستان نسبت به دهلینو خیلی موفقتر عمل کرده است زیرا میتوان گفت که قدرت گیری مجدد طالبان در افغانستان منافع پاکستان را برای حفظ موازنه قدرت با هند در سطح منطقه جنوب آسیا حداقل در کوتاهمدت تأمین کرده است.
اما خب، ایران بهعنوان نزدیکترین همسایه به افغانستان از بابت اشتراکات زبانی و فرهنگی نیز در پی تحولات اخیر در افغانستان توانسته تا حدود زیادی عمق استراتژیک خود در افغانستان را امن کند. فرار نظامیان آمریکایی و برچیده شدن پایگاههای نظامی آنها همان موضوعی بوده که ایران همیشه بر آن تأکید کرده بود و در حال حاضر محقق شده است. البته نمیتوان کتمان کرد که حکومت سرپرستی طالبان هنوز تا حد زیادی با تهران زاویهدار است اما مهمترین موضوع راهبردی همان نبرد ۲۰ ساله طالبان با اشغالگران و خارج کردن آنها از افغانستان بود که برای ایران محقق شده است.
افغانستان به دلیل موقعیت خاص توپوگرافی- ژئوپلیتیکی و همجواری با قدرتهای جهانی (روسیه و چین) و قدرتهای منطقهای (ایران، پاکستان و هند)، یکی از مراکز ژئواکونومیک محسوب میشود لذا ایجاد بسترهای ناامنی و تداوم بیثباتی در افغانستان در راستای تأمین منافع اقتصادی- انرژیک قدرتهای صنعتی و تحت فشار قرار دادن بازیگران رقیب ارزیابی میشود و بر این اساس نتیجهگیری میشود که بحران سیستمی ناشی از بهرهبرداری از منابع انرژی تحت عنوان بحران ژئواکونومیک، تکوین فرایندهای صلح و ثبات در افغانستان را با موانع بزرگ مواجه خواهد کرد و گسترش و تداوم ناامنی را برای فضاهای پیرامونیاش اجتنابناپذیر خواهد کرد.
انتهای پیام/۴۱۵۵/
انتهای پیام/