نوجوانان از «شاهنامه» فقط رستم و اسفندیار را میشناسند/ دلیل اقبال ناشران به کتابهای ترجمهای در ادبیات کودک و نوجوان
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، ضعف محتوایی به خصوص در حوزه کودکان و گروه سنی الف (آمادگی و کلاس اول) و استفاده از تصویرگری نامناسب برای کتابهای کودکان از جمله موارد قابل توجه در عرصه ادبیات کودک ونوجوان است.
در هفتههای گذشته بهطور ویژه در رابطه با موضوع تصویرگری کودک و نوجوان با سمیه سیدیان گفتوگو کردیم و امروز ضعفهای موجود در اوضاع ادبیات در کتابهای کودک و نوجوان را با این نویسنده جوان پی میگیریم.
سمیه سیدیان نویسنده، مترجم و تصویرگر حوزه کودک و نوجوان که از آثار او میتوان به داستان تصویری کودک «دندانی که لق نمی شد»، رمان فانتزی نوجوان «صورت فلکی گمشده»، دو کتاب کودک مصور «بابا اتوبوسی» و «شانهای که میخواست فرار کند» و ... اشاره کرد.
حال ادبیات کودک؛ همچون دوره نوجوانی در تضاد و تقابل
آنا: اوضاع این روزهای ادبیات کودک و نوجوان ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
سیدیان: حال ادبیات کودک و نوجوان امروز همانند حال دوره نوجوانی بالا و پایین میشود . گاهی تصور میشود که احوال ادبیات به بهبودی میرود و گاهی متأسفانه با توجه به کارشکنیهای کلی و جزئی که در بعضی نشرها شاهدیم، حال خوشی نمیبینیم. همچنان گروه خاصی از تیم نویسندگی استفاده میکنند، سفارشینویسی بیشتر شده، آن جان و جوهره اصلی داستان کودک و نوجوان که باید خودجوش بیاید و در ادبیاتش جاری شود، کمرنگ شده است.در دبیات کودک و نوجوان روابط دوستانه بر ضوابط موردنیاز بهخصوص میچربد و پررنگتر شده است.
کودکان و نوجوانان در نهایت از «شاهنامه» فقط رستم و اسفندیار را میشناسند! آن هم چون در ادبیات فارسی آنها را شناختهاندآنا: کتابهای ترجمهای چطور؟
سیدیان: کتابهای ترجمه نیز از این قاعده مستثنی نیستند. کودک و نوجوان در ادبیات تألیفی باید با فرهنگ، روابط پیشینه و خاصه خودمان آشنا شود. دردسر سرمایهگذاری کتابهای ترجمه برای ناشر خیلی کمتر است و حقالترجمهای که به مترجمها میدهد کمتر از حقالتألیفی است. این راه برای برخی ناشران باز شده و انبوهی از کتابهای ترجمه را که بعضی از آنها ضعیف هم هستند، وارد بازار میکنند. این کتب مستقیم وارد فرهنگ خانوادهها میشود، متعاقب آن، کودک گاهی با آن بهدرستی ارتباطی برقرار نمیکند، چهبسا حتی از کتاب هم زده شود و این یکی از نکتههای منفی ادبیات ترجمه است.
معادل همه جشنهای غربی را داریم
آنا: خیلی وقتها محتوای کتاب کودک با فرهنگ ایرانی-اسلامی منافات دارد و مناسب کودکان ما نیست.
سیدیان: خیلی از کتابهایی که در سالهای اخیر به زبان فارسی ترجمه شدند، الگوهایی از جمله جشنهای عجیب و غریب همانند هالووین و ... را وارد کشور کردهاند. ما چنین جشنها و مناسبتهایی را در ایران باستان خودمان هم داریم ولی چون روی آنها کار نشده، کودکان با آن آشنا نیستند. من در کتابهای حوزه نوجوان به افسانههای ایرانی بهخصوص معادل هالووین در ایران بهنام فروردگان، پرداختهام. هر وقت هم صحبت میشود میگویم ما معادل همه جشنهای غربی را داریم. مثلاً شب یلدا همزمان با شب کریسمس است، شبی که مسیح به دنیا میآید، مهر یا میترا هم به دنیا میآید. دقیقاً ما تقابلهای زیادی با جشنهای خارجی داریم اما نویسندگان ما بهناچار درگیر سفارشینویسی شدهاند و کمتر خلاقیت نشان میدهند.
نکته دیگر اینکه ناشران باید تبلیغات بیشتری روی ادبیات تألیفی انجام دهند. جدیداً چند نویسنده شروع به نوشتن آثار خوبی کردهاند و ادبیات ایران را معرفی میکنند. تاریخمان را در رمانها بازگو میکنند و حتی به آثار باستانیمان اشاره میکنند. اگر ناشران بیشتر توجه کنند این معضلات و مشکلات هم حل میشود و نوجوانان ما به جای بازتولید فرهنگ غرب به ادبیات خودمان رو میآورند. خیلی راحت میتوانیم با توجه به پشتوانه قوی خودمان، ریشهها، افسانهها و اسطورههایی که در ادبیات بیگانه برای کودکان خیلی جذاب و هیجانی هستند، در ادبیات خودمان پیاده کنیم.
الگوبرداری غربیها از اسطورههای ایران باستان
آنا: اتفاقاً الان الگوی کودکان ما ابرقهرمانهای خارجی شدهاند و اسطوره ایرانی ندارند.
سیدیان: کودکان و نوجوانان ما در نهایت از «شاهنامه» فقط رستم و اسفندیار را میشناسند! آن هم چون در ادبیات فارسی آنها را شناختهاند، اما خیلی راحت میتوانیم آنها را تشویق کنیم که کتابهای اسطورهای بخوانند. حتی اگر نتوانیم سیستم آموزش و پرورشمان را تا سالها تغییر دهیم و فرهنگ ایران باستان را در ادبیاتمان نشان دهیم، میتوانیم با نوشتن از اسطورههایمان آنها را به این سمت سوق دهیم. از شخصیتهای اسطورهای زیادی مثلاً ققنوس در «هریپاتر» که برای فرهنگ ایران باستان است، اما کودکان آن را فقط در «هریپاتر» میشناسند.
آنا: به نوعی آنها از افسانههای ما الگوبرداری میکنند.
سیدیان: افسانههای اسکاندیناوی خیلی قوی هستند و پشتوانههای قوی دارند. نمیخواهم بگویم ۹۰ درصد اما شمار زیادی از داستانهای حتی فانتزی خارجی که میخوانیم الگوبرداری از «شاهنامه»، «هزار و یک شب» و حتی از «مولانا»، «گلستان»، «سعدی»، «مرزباننامه» یا «کلیله و دمنه» است. نکته دیگر اینکه محدودیتهایی که آنها برای ارائه داستان برای کودکان و نوجوانانشان دارند با محدودیتهای ما قابل مقایسه نیست! ما محدودیتهای بیشتری داریم، یک جاهایی ما روی یک لبه شمشیر هستیم یا همانند یک بندباز روی طناب حرکت میکنیم و باید مراقب باشیم که از هیچ طرف نیفتیم. جمله اضافی با مفهوم نادرست به کودک انتقال ندهیم، از آن طرف هم باید حواسمان باشد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مورد ارشادی ایجاد نکند.
بیشتر بخوانید:
- فضای مجازی نمیتواند جایگزین قصهگویی مادران شود/ والدین بر اساس ذائقه کودکان کتاب بخرند
- جریان خون ادبیات کودک کند شده است/ دادههای فرهنگی بیگانه، اعتماد کودک به جامعه ایرانی را از بین میبرد
- کتابهای سطحی و کممایه پرچمدار بازار کتاب کودک شدهاند
- در دیار شهرزاد قصهگو شخصیتهای «شاهنامه» گمناماند!/ «فرهنگ قصهشناسی یلدا» گامی برای جهانیشدن حکایتهای ایرانی
- جای ژانرنویسی در کتابهای کودک و نوجوان خالی است/ عموپورنگ و فیتیلهایها هم در فرهنگ کتابخوانی موثر هستند
کتابهای ترجمه به نسبت تالیفی مقرون بهصرفهترند!
آنا: خارجی یا داخلی بودن کتابها از نظر اقتصادی برای ناشر تفاوت دارد؟
سیدیان: کتب ترجمه نیاز به سرمایهگذاری کمتری دارد. قانون کپیرایت در ایران رعایت نمیشود. ناشر نسخه PDF را در نهایت یا میخرد یا بهصورت رایگان دانلود میکند و در اختیار مترجم میگذارد. یک مبلغ ناچیز بهعنوان حقالترجمه به او میدهد و کتاب هم که آماده است، در نهایت یک صفحهآرایی بهخاطر حروف فارسی میشود. پس هزینه بالایی ندارد. مگر اینکه کتاب کودک باشد و بهواسطه کتاب رنگی بودن، ورقه محکم و گلاسه و جلد گالینگور داشتن هزینهاش مقداری بالاتر برود. متأسفانه ناشر هیچ سرمایهگذاری برای تبلیغ و پخش کتاب مؤلف ایرانی نمیکند. برایش صرف بر این است که کتاب ترجمه منتشر کند.
آنا: البته بحث گرانی کاغذ هم مطرح است.
سیدیان: گرانی کاغذ هم مزید بر علت است که متأسفانه امروزه خیلی از ناشران درگیر این اتفاق شدهاند و حتی نتوانستند کتابهایی را که در سالهای قبل قرارداد بسته بودند را منتشر کنند.
آنا: بله این معضل باعث شده بسیاری از ناشران بهصورت محدود کتاب چاپ کنند.
سیدیان: الان خیلی از ناشران دیگر پذیرش اثر ندارند و حتی کتابهایی هم که منتشر شده، روی دست آنها مانده است. این اتفاق نویسنده و تصویرگر ایرانی را دلسرد میکند؛ ممکن است دیگر همانند گذشته به ارائه اثر باارزش فکر نکنند، بهخاطر اینکه هزینه زندگی یک نویسنده از انتشار کتاب میگذرد! ناخودآگاه او هم مجبور میشود به سفارشینویسی روی بیاورد، کتابهای نازل بنویسد یا تصویرگری کند. این میشود که بازار مملوء از حجم انبوه کتابهای بیکیفیت میشود.
وکتورهای آمادهای که کار تصویرگر را انجام میدهند!
آنا: اتفاقا در گفتوگوهای قبلی ما در این پرونده به موضوع کتابهای کودک و نوجوان بازاری که در سوپرمارکتها و دکههای روزنامهفروشی به فروش میرسد هم صحبت شد، این سبک از آثار را تا چه میزان معضل ادبیات کودک میدانید؟
سیدیان: همین موارد که اشاره شد بحث کتاب دکهای و بازاری هم پیش میآورد. برای تصویرسازی وکتورهای آمادهای در اینترنت هستند. برخی گرافیککار هستند به جای تصویرگر، وکتورهای آماده را در این داستانها استفاده میکنند. اگر توجه کنید کتابهای قدیمی مثلا حسنی که در حال حاضر در بازار فروخته میشوند، شخصیت همه آنها یک شکل دارد. انگار که شخصیتها از یکدیگر کپی شدند. هر کتاب با کتاب دیگر تفاوتی از لحاظ جذابیت و لذت بصری ندارد.
این کتابهای دکهای یا بازاری گاهی ویراستاری مناسبی هم ندارند، جملات نامفهوم و غلطهای املایی دارند و کودکان ناخودآگاه با این سیستم رشد میکنند، بالا میآیند و بر روابط و گفتار روزانهشان تأثیر میگذارد. این هم یک مشکل دیگر است که متأسفانه نظارت خاصی اعمال روی آن نیست. گاهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به کتابهای عجیب و غریبی مجوز میدهد.
جان و جوهره اصلی داستان کودک و نوجوان که باید خودجوش بیاید و در ادبیاتش جاری شود، کمرنگ شده استآنا: در این راستا چطور باید فرهنگسازی کرد؟
سیدیان: من بهعنوان عضو کوچکی از این خانواده بزرگ پیشنهاد خاصی نمیتوانم بدهم. فقط اینکه خانوادهها باید بیشتر آگاه شوند. متأسفانه ناشران وقت و هزینهای برای معرفی نویسنده خوب ایرانی نمیگذارد. خانوادهها باید خودشان جستوجو کنند؛ که آیا آن کتابی که نوشته شده از لحاظ گفتاری، نوشتاری و زبانی مناسب است؟ کتابهایی که در جشنوارهها برگزیده میشود یا برای آنها نقد نوشته میشود، راهنمای خوبیست.
فضای مجازی هم آفت است، هم حُسن دارد
آنا: داستانهای صوتی در فضای مجازی برای کودکان را چطور ارزیابی میکنید؟
سیدیان: فضای مجازی هم آفت است، هم حُسن دارد. الان کانالهای صوتی زیادی برای کودکان داریم اما باز نمیتوانیم به همه آنها اعتماد کنیم. فقط میتوانیم به آن دسته از داستانهای صوتی اعتماد کنیم که توسط نویسندههای مطرح کشورمان اجرا میشوند. برای مثال میتوانم محمدرضا شمس را بگویم که داستانهای معتبری در فضای مجازی ارائه میدهد. باید دید آن مجموعهای که کتاب داستانی را صوتی یا بهنوعی آن کتابها را بازتولید میکند، متشکل از چه مدیریتی هستند؟ آیا افرادی هستند که به ادبیات کودک آگاهی دارند و آن را میشناسند؟ برای مثال شرکت صوتی نوار و قناری هم کارهای خوبی در زمینه قصههای صوتی ارائه دادهاند. باید خانوادهها با دقت و نکتهسنج پیش بروند تا بتوانند بهترین آثار را برای فرزندانشان در هر گروه سنی انتخاب کنند. به کتابفروشیها هم میتوانند مراجعه کنند که معمولاً کارشناس آگاهی در آنجا حضور دارد که در انتخاب داستان برای کودکات آنها را راهنمایی میکنند.
انتهای پیام/۱۱۰/
انتهای پیام/