دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در یادداشتی مطرح شد؛

علوم انسانی و اجتماعی؛ هشداردهندگان اپیدمی‌ها و پاندمی‌ها

با شیوع ویروس کرونا یک‌بار دیگر اهمیت علم و فناوری در کانون توجه انسان قرار گرفت. همه دیده‌ها و امیدها اکنون متوجه تحقیقات علوم طبیعی، زیست‌شناسی، مطالعات دارویی و پزشکی است تا داروی دائمی مبارزه با ویروس کووید-۱۹ شناخته و ساخته شود اما در این موقعیت مسئله این است؛ علوم انسانی و اجتماعی در این میان چه جایگاهی دارد؟
کد خبر : 631908
نعمت الله فاضلی



به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، نعمت‌الله فاضلی، استاد پژوهشگاه علوم و مطالعات فرهنگی در یادداشتی نوشت: با شیوع ویروس کرونا یک‌بار دیگر اهمیت علم و فناوری در کانون توجه انسان قرار گرفت. همه دیده‌ها و امیدها اکنون متوجه تحقیقات علوم طبیعی، زیست‌شناسی، مطالعات دارویی و پزشکی است تا داروی مبارزه با ویروس کووید-۱۹ شناخته و ساخته شود. همچنین همه گوش‌ها آماده شنیدن فرمان‌های بهداشتی و پزشکی متخصصان و نهادهای بهداشتی و پزشکی است. در این موقعیت علم انسانی و اجتماعی چه جایگاهی دارد؟ آیا چشم‌ها و گوش‌ها به متخصصان علم انسانی و اجتماعی هم توجه می‌کنند؟ جوامع گوناگون چه نگرشی به علم انسانی و اجتماعی دارند و از این دانش‌ها چه انتظاری می‌توان داشت؟


پاسخ این پرسش‌ها ساده نیست. دانشوران و کنشگران علم انسانی و اجتماعی در این موقعیت مانند همیشه در حالت ایهام و ابهام به سر می‌برند. مسئله این نیست که آن‌ها فعالیتی انجام می‌دهند یا نه مسئله این است که فعالیت‌های این دانشوران و کنشگران به چشم نمی‌آید، اندازه‌گیری و محاسبه نمی‌شود و عملکرد آن‌ها در افکار عمومی و حتی در نظام‌های حکمرانی جدی تلقی نمی‌گردد.


در این یادداشت می‌خواهم برخی از عملکردها و اهمیت علوم انسانی و اجتماعی را در این موقعیت توضیح دهم. نکاتی که می‌نویسم صرفاً آشنایی‌زدایی از فعالیت‌هایی است که دانشوران و کنشگران این حوزه انجام می‌دهند و همه با آن‌ها درگیر و مأنوس هستند؛ اما این دانش‌ها را می‌توان علوم ساکت یا صامت نامید، علومی که بی‌صدا و بدون قرار گرفتن در کانون توجه، برخی نیازهای ضروری را تأمین می‌کنند.


می‌خواهم از طریق آشنایی‌زدایی از عملکرد این دانش‌ها، نشان دهم که جامعه انسانی به این علوم نیاز مبرم دارد و در موقعیت‌های بحرانی و اضطراری این نیازها ضروری‌تر نیز می‌شود. ما نیازمند توجه جدی به این علوم هستیم تا بتوانیم هم در پیشگیری از بحران‌های اپیدمیک و پاندمیک، هم در فرایند مدیریت این بحران‌ها و هم در مراحل پسا بحران به نحو مؤثرتر و کم‌هزینه‌تری جامعه انسانی را سروسامان دهیم. واقعیت تلخ در جامعه ما و کم‌وبیش در همه جوامع این است که عملکردهای علوم انسانی و اجتماعی جدی گرفته نمی‌شود. همین موضوع باعث کم‌توانی جامعه انسانی در پیشگیری، کنترل و مدیریت بحران‌ها شده است.


مهم‌ترین نقش علم انسانی و اجتماعی این است که بینش و افق فکری انسان را درزمینهٔ موقعیت جامعه انسانی درزمینهٔ خطرها و فاجعه‌هایش باز و بینا سازد. این وظیفه‌ای است که دانشوران و اندیشمندان انسانی و اجتماعی از دهه‌های ۱۹۷۰ به این‌سو انجام داده‌اند. در اینجا ارائه تمامی این تلاش‌ها نه سودمند و نه ضروری است.


نقش علم انسانی و اجتماعی در خلق «افق انتقادی» و هشیار سازی انسان نسبت به موقعیت در مخاطره او است، موقعیتی که به علت بی‌توجهی به این دیدگاه‌های انتقادی درنهایت رسیده است به بحران کرونایی کنونی. این هشیاری انتقادی را از دهه‌های آغازین قرن بیست فیلسوفان و نظریه‌پردازان انتقادی مانند ماکس وبر و مارتین هایدگر نیز مطرح کرده بودند. منتها در دهه‌های ۱۹۸۰ به بعد این دیدگاه‌ها با مطالعات تجربی بیشتر و دقیق‌تر تشریح شدند.


اما اگر بخواهیم مستقیماً به بحران بیماری‌های واگیردار و به‌ویژه ویروسی بپردازیم، فردریک کِک، انسان‌شناس فرانسوی متخصص بیماری‌های اپیدمیکی است که از پرندگان به انسان سرایت می‌کنند. او توضیح می‌دهد که از سال ۱۹۷۰ به بعد دانشی بانام «بوم‌شناسی بیماری‌های واگیردار» در انسان‌شناسی شکل گرفت و توسعه یافت.


این دانش مسئله درگیری انسان با خطرات بیماری‌های ویروسی که نتیجه تخریب زیست‌بوم جانوران به‌ویژه پرندگان است در دهه‌های اخیر موضوع کار خود قرار داده است. کک توضیح می‌دهد که «این بوم‌شناسی نسبت به ظهور بیماری‌های واگیردار جدید براثر تغییراتی که بشر بر محیط‌زیستش اعمال می‌کند، هشدار می‌دهد؛ دامداری صنعتی، جنگل‌زدایی، فرسایش خاک». کک خود یکی از متخصصان همین دانش است و از سال دو هزار و سه به بعد با شکل‌گیری و گسترش اپیدمی‌هایی چون جنون گاوی، آنفولانزا مرغی، مرس، سارس و ابولا در این زمینه کتاب‌های متعدد منتشر کرده است.


او بعد از شروع بحران کرونا می‌گوید که بر اساس تحقیقات تجربی‌اش درزمینهٔ اپیدمی‌های پرندگان در چین «بهداشت و سلامت کل جهان وابسته است به یک مجموعه رسوم ظاهراً کهنی که در بازاری در مرکز چین به‌جای آورده شده است». اینجا دقیقاً همان نقطه‌ای است که انسان‌شناسی ما را با چگونگی پیدایش اپیدمی کرونا آشنا می‌سازد. چیزی که زمینه‌ساز کرونا شده است، مجموعه‌ای از «رسوم ظاهراً کهن» است.


کِک سخنش را تکمیل می‌کند و معتقد است این «رسوم ظاهراً کهن» وقتی با تحولات جدید تلاقی پیدا می‌کنند به مخاطره برای انسان تبدیل می‌شوند. این تحولات جدید را «انقلاب دامداری صنعتی که در دهه ۱۹۶۰ روی داد» می‌نامد که به اعتقاد او تأثیر جدی «بر ایجاد بیماری‌های جدید داشته است». او توضیح می‌دهد که محققان در بوم‌شناسی اپیدمی‌ها و جغرافیا و انسان‌شناسی و دیگر شاخه‌های علمی «هشداردهندگان» به بشریت هستند، هشدار دهنگانی که ما را از خطرهای بزرگ آگاه می‌سازند.


او می‌گوید «هشداردهندگان نسبت به اتخاذ تدابیر بهداشتی مقتضی در عرصه عمومی علامت می‌دهند؛ لی ون لیانگ در مورد کووید-۱۹ این نقش را ایفا کرد؛ جغرافی‌دان آمریکایی مایک دیویس نیز در مورد آنفولانزای پرندگان نقش مشابهی را بازی کرد.»


بینشی که انسان‌شناسان به‌عنوان یکی از شاخه‌های علم انسانی به جامعه می‌دهند، در کنار بینش‌هایی که جامعه شناسان، مورخان، اقتصادانان، محققان علوم سیاسی، علوم ارتباطات، زبان شناسان، روان شناسان، مورخان و دیگر شاخه‌های علم انسانی عرضه می‌کنند، درنهایت این امکان را به بشر می‌دهند که بیماری‌ها و اپیدمی‌ها را در بستر تاریخ، فرهنگ و جامعه انسانی فهم‌پذیر کنند.


بدون در نظر گرفتن این بینش کلی، دستاوردهای علوم طبیعی و پزشکی و علوم بهداشتی نمی‌توانند در حفاظت از جسم و جان انسان تأثیرگذار باشند. در اینجا مجال این نیست تا توضیح ده که برای مثال مورخان چه سهم بزرگی در فهم‌پذیر کردن اپیدمی‌ها و شیوه مواجهه انسان با آن‌ها دارد، تنها به این اکتفا می‌کنم که اگر جامعه ایران به روایت‌های تاریخی از اپیدمی‌ها و شیوه‌های مواجهه ما با آن‌ها داشت، امروز درزمینهٔ قرنطینه و راهبردهای آن می‌توانست بسیار موفق‌تر عمل کند.


جامعه ایران طی دو سده اخیر همواره درگیر بیماری‌های همه‌گیر بوده است و حداقل از زمان فتحعلی شاه قاجار با خط و مشی قرنطینه آشنایی و تجربه داشته است. مطالعه این تجربه‌ها می‌تواند به ما کمک کند تا ناخودآگاه ذهن جمعی و شیوه تفکر و احساس ما در مواجهه با همه‌گیرها را بشناسیم و با در نظر گرفتن این حساسیت‌ها و ذهنیت‌ها جمعی سیاست قرنطینه را اعمال و اجرا کنیم.


هشداردهندگان یا کنشگران و دانشوران علم انسانی و اجتماعی در مرحله بروز بحران‌ها و کنترل آن‌ها ازجمله بیماری‌های همه‌گیر می‌توانند نقش مهمی ایفا کنند. در دهه‌های اخیر مجموعهٔ پرشماری از مطالعات میان/فرارشته ای در حوزه سلامت و بیماری در قلمرو علوم انسانی و اجتماعی شکل‌گرفته و توسعه‌یافته‌اند دانش‌هایی مانند انسان‌شناسی، پزشکی، جامعه‌شناسی پزشکی، ارتباطات پزشکی، مطالعات فرهنگی پزشکی، زبان‌شناسی پزشکی و بسیاری حوزه‌های دیگر. در هر شاخه اصلی از این دانش‌ها نیز چندین زیرشاخه تخصصی ایجادشده است. برای مثال، در قلمرو انسان‌شناسی پزشکی حوزه مطالعاتی بانام انسان‌شناسی همه‌گیری‌ها گسترش‌یافته است.


هر یک از شاخه‌های علم انسانی از اقتصاد و روان‌شناسی گرفته تا فلسفه و ادبیات از علوم اجتماعی گرفته تا هنرها هرکدام می‌توانند نقش مهمی در فرایند مدیریت و کنترل بحران‌ها داشته باشند. در جریان بحران کرونا می‌توان این موضوع را به‌روشنی و وضوح مشاهده کرد. جامعه شناسان و انسان‌شناسان می‌توانند نقش کلیدی در اجرای تمام برنامه‌های پزشکی و بهداشتی ایفا کنند. یکی از لوازم اجرای هرگونه برنامه بهداشتی و پزشکی در حوزه سلامت عمومی، شناسایی زمینه و بافت اجتماعی و فرهنگی آن است.


بدون دست یافتن به چنین شناختی، نمی‌توان مشارکت مردم و همگان را در اجرای برنامه‌ها انتظار داشت. شکست برنامه‌های قرنطینه در محیط‌های گوناگون تا حدودی ناشی از نادیده گرفتن مقتضیات فرهنگی و اجتماعی است. همچنین لازمه اجرای برنامه‌های بهداشت همگانی ارزیابی مداوم تأثیرات این برنامه‌هاست. چنین ارزیابی‌هایی نیز در قلمرو علم انسانی و اجتماعی است. علاوه بر این، برنامه‌های سلامت همگانی مستلزم الگوهای ارتباطی کارآمد و مؤثر است. این‌که با چه زبان و نظام نشانه‌ای می‌توان پیام‌ها و ارتباطات مؤثر با مردم داشت برای مداخله و حضور کارشناسان و متخصصان پزشکی و بهداشتی، شرط ضروری است.


ساختن چنین الگوی ارتباطی و نشانه شناختی صرفاً در قلمرو دانش ارتباطات سلامت و به‌طورکلی علوم اجتماعی است. مناقشات فرهنگی و مذهبی در ایام بحران کرونا درباره طب بومی، سنتی یا اسلامی شکل‌گرفته است، یا تنش‌هایی که میان برخی گروه‌های مذهبی و سنتی درباره شیوه مواجهه با بحران کرونا در جامعه ما ظاهرشده است، گواه آشکاری است از نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی در این زمینه. نیرویی که باید یا می‌تواند در این تنش‌ها و چالش‌ها مدیریت بحران و کنترل اپیدمی را هدایت و کمک کند، علوم پزشکی و بهداشتی نیست.


البته این تنش ماهیت فنی ندارد بلکه ریشه در تاریخ و فرهنگ دارد. ازاین‌رو دانشوران و کنشگران علوم انسانی و اجتماعی هستند که می‌توانند حساسیت‌ها فرهنگی و اجتماعی را شناسایی و راهبردهای لازمه برای شیوه حل این مناقشات را به جامعه معرفی کنند.


در کنار مجموعه نکاتی که عنوان شد، مسئله مهم دیگر برای کنترل بحران کرونا و تمام بحران‌های جمعی دیگر، شکل دادن گفت‌وگوی جمعی است. موقعیت‌های بحرانی مانند بحران کرونا موقعیت‌های کاملاً اضطراری است که شوک یا ضربه روحی و روانی جمعی شدیدی به جامعه وارد می‌شود.


جامعه نیازمند خبرها، تحلیل‌ها و گفت‌وگوهایی است تا بتواند موقعیت خود را شناسایی و معنادار کند. در این موقعیت جامعه نیازمند آرام بخشی و همبستگی است. این همبستگی و آرام بخشی از طریق گفت‌وگوی جمعی ممکن می‌شود. دانشوران و کنشگران علوم انسانی و اجتماعی نیروهای اصلی هستند که نه‌تنها ایده‌ها، زبان و مفاهیم لازم برای چنین گفت‌وگویی را خلق می‌کنند، بلکه آن‌ها مهم‌ترین کارشناسان و عوامل گفت‌وگو کننده درصحنه بحران هستند.


این نیروها از طریق رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و مطبوعات و همایش‌ها و هم‌اندیشی‌های جمعی، مانند سربازان و افسران میدان جنگ نقش مهمی در فرایند مدیریت بحران و غلبه بر عوامل بحران ایفا می‌کنند. در کنار محورهای بیان‌شده باید در نظر داشت که رسیدگی و ساماندهی به انسان‌های آسیب‌دیده از بحران و بیماران و خانواده‌های آن‌ها درزمینهٔ گوناگون اقتصادی و اجتماعی، از دیگر محورهای مهم وظایف علوم انسانی و اجتماعی در کنترل و مدیریت بحران است. اساساً دانش مدیریت بحران، خود یکی از شاخه علوم انسانی و اجتماعی است.


برای تمام جنبه‌های مدیریت و کنترل بحران در شاخه‌های گوناگون علوم انسانی و اجتماعی، رشته‌ها و حوزه‌های مطالعاتی شکل‌گرفته است. در اینجا قصدی برای معرفی و شناساندن این دانش‌ها نیست بلکه صرفاً هدف توجه دادن به نقش کلیدی علوم انسانی و اجتماعی در بحران‌ها به‌ویژه بحران کرونا است.


این موضوع که بحران‌های بیماری‌های همه‌گیر چه پیامدهایی برای جامعه انسانی و طبیعت دارند، سومین محور مهم علوم انسانی و اجتماعی است. با در نظر گرفتن ابعاد گستردهٔ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی که بیماری‌های همه‌گیر برای جامعه انسانی دارند، به‌ویژه بعد از ظهور همه‌گیرهای آبولا، سارس و مرس، مطالعات گسترده نشان می‌دهد که علوم اجتماعی و انسانی در تمام مراحل و فرایند ظهور این همه‌گیرها و مدیریت آن‌ها و به‌ویژه بعد از اتمام آن‌ها نقش اساسی هم پا و همراه علوم طبیعی و پزشکی دارند و اغلب حتی این باور وجود دارد که علوم اجتماعی نقش اساسی‌تری در این زمینه‌دارند.


بخش مهمی از نقش این علوم درزمینهٔ همه‌گیرها به دوره پسا بحران مربوط می‌شود. دانشوران و کنشگران علوم انسانی و اجتماعی از پیش از شروع و ظهور همه‌گیرها تا هنگام بروز آن‌ها درگیر ارزیابی و تحلیل موقعیت جامعه و انسان‌ها در دوره پسا بحران هستند. کار مهم این دانشوران این است که بتوانند پیامدهای این بحران‌ها را در زمان وقوع آن‌ها به‌گونه‌ای مدیریت کنند که کم‌ترین ویرانی‌ها و خسارت‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و انسانی را ایجاد کنند.


برای این دانشوران مسئله مهم توجه اساسی به موقعیت گروه‌های فرودست، آسیب‌پذیر و کم‌توان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. همچنین این دانشوران تلاش می‌کنند تا فهم و شناختی از پیشینه و زمینه این بحران‌ها و همچنین شیوه مواجه جوامع با آن‌ها فراهم کنند تا تجربه و درسی برای آینده جوامع انسانی باشد.


ثبت و ضبط تجارب در دوره بحران و شکل دادن بایگانی دانش از بحران، تحلیل سناریوهای ممکن الوقوع و محتمل از آینده است، خلق زبان و مفاهیم مناسب برای توضیح روندها و الگوهای اپیدمی‌ها ازنظر اجتماعی و فرهنگی، تجزیه‌وتحلیل واکنش به اپیدمی‌ها در میان گروه‌ها، فرهنگ‌ها و جوامع مختلف و متفاوت، پیش‌بینی ابعاد گوناگون بحران و اپیدمی‌ها با توجه به مؤلفه‌های گوناگون جنسیتی، قومیتی، طبقاتی و سیاسی، فرهنگی، ارزیابی دقیق توانایی‌ها و ظرفیت‌های گوناگون محلی، ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی در مواجهه با اپیدمی‌ها و بسیاری تلاش‌های دیگر تماماً فعالیت‌هایی است که دانشوران علوم انسانی و اجتماعی در دوره بحران و همه‌گیرها انجام می‌دهند تا بتوانند در دوره پسا بحران به ساماندهی جامعه کمک کنند.


دانشوران حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی می‌توانند و باید در بحران‌ها و اپیدمی‌ها نقش ایفا کنند اما مسئله بزرگ در جامعه ما این است که در نظام سلامت و حکمرانی سلامت عمومی به این دانشوران و دانش‌های آن‌ها بهای جدی داده نمی‌شود. علم انسانی و اجتماعی در تمام مراحل پیش، حین و پس از بحران اپیدمی‌ها باید حضورداشته باشند.


این‌که چرا این دانش و دانشوران جدی گرفته نمی‌شوند، موضوع مستقلی برای بحث و مطالعه است؛ اما امیدوارم یادآوری‌ها و موقعیت اضطراری بحران کرونا توجه متولیان نظام سلامت و حکمرانی را به این دانش‌ها بیشتر کند؛ اما علاوه متولیان نظام سلامت و کارگزاران این حوزه، خود دانشوران علوم انسانی و اجتماعی نیز باید توجه بیشتری به‌ جایگاه، نقش و مسئولیت‌هایشان در این زمینه داشته باشند در فضای فن‌سالار جامعه ما همواره نقش واقعی عوامل اجتماعی و فرهنگی کم و کم‌تر دیده می‌شود.


انتهای پیام/۴۱۶۷/




انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب