به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه کشورمان، روز یکشنبه میهمان وکلای ملت در جلسهای غیرعلنی در محل مجلس شورای اسلامی بود؛ نشستی که طبق پیشبینیها، با محوریت مسائل منطقهای و بینالمللی تشکیل شد. بهگفته منابع خبری، در این نشست، موضوعات منطقهای و مسائل مربوط به سیاست خارجی بررسی شد و وزیر امور خارجه، گزارشی درباره اقدامات دیپلماتیک دستگاه دیپلماسی به نمایندگان ارائه داد. مساله دیگری که این روزها، با رفتوآمدهای نمایندگان طرفهای مذاکرهکننده برجام به ایران موردتوجه قرار گرفته است، مساله مذاکرات احیای برجام با کشورهای 1+4 است. درباره شرایط فعلی طرفهای مذاکره و مؤلفههای قدرت ایران برای ورود عزتمندانه به این مذاکرات، گفتوگویی با علیرضا شیخعطار، قائممقام اسبق وزارت امور خارجه و سفیر پیشین ایران در آلمان داشتهایم که در ادامه میخوانید.
بهنظر میرسد مذاکرات احیای برجام بهزودی از سر گرفته خواهد شد. نحوه آغاز و مقدمات ورود به مذاکرات ازسوی طرفین را چطور ارزیابی میکنید؟
تاریخ نشان داده که ما هوش مذاکراتی بالایی داریم. در این مذاکرات هم خواستهمان را شفاف مطرح کردهایم. گفتهایم که این مذاکره، باید منتج به نتایجی باشد که نتایج مدنظرمان را هم مشخص کردهایم؛ «لغو تحریمها و محدودیتها» که البته اینها «کف و حداقل خواسته ما در این پرونده» است. نکته دیگر اینکه «برجام باید اجرا شود» و در این مورد هم مصر هستیم. البته ما مثل ترامپ نیستیم که زیر میز بزنیم و از برجام خارج شویم. ما با منطق حقوقی علمی و درنظر گرفتن منافع ملی، بدون اینکه از اصولی که رهبری و مجلس تأیید کردهاند کوتاه بیاییم، پا در این مذاکره میگذاریم.
ایران تأکید داشته است که مذاکرات باید از نقطهای آغاز شود که آمریکا از برجام خارج شده است و شرط مذاکرهکنندگان ایرانی هم ابتدا عمل به تعهدات ازسوی آمریکا است. آیا این شروط ایران، درکنار قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها که توسط مجلس تصویب شد را میتوان نشاندهنده دست پر ایران برای شروع مذاکرات دانست؟
تنها اقدامی که ما انجام دادیم و آنهم چیزی فراتر از آنچه در توافق آورده شده نیست، محدود کردن بازرسیهای سرزده آژانس از مراکز هستهای بوده است. نظارتهای جدی آژانس هم که تا پیش از این برقرار بوده، براساس پروتکل الحاقی انجام میشده که از ابتدا هم این امر، داوطلبانه و بنا به شرایطی ازسوی دولت ایران پذیرفته شده بود. اصولیاش این است که مجلس این را بپذیرد و با تصویب در صحن، به قانون تبدیل کند، اما شرایط خاص آن مقطع موجب شده بود ایران داوطلبانه اجرای آن را بپذیرد. زمانی که ترامپ از یک توافقنامه چندجانبه خارج میشود و ما درنتیجه این خروج لطمههایی میخوریم، دیگر هیچ دلیلی ندارد که اجرای آن را داوطلبانه و فراتر از قوانین داخلی ادامه دهیم. بازرسیهای عادی براساس NPTو تعهدات ما به خود NPT و نه پروتکل الحاقی، ادامه دارد. بنابراین پر بودن دست ما از این جهت است که غربیها، متوجه این شدهاند که مقاومت، دربرابر چیزی که ترامپ آن را فشار حداکثری میخواند مقاوم و موفق بوده است. یعنی اینهمه تحریم و اینهمه سختگیری جواب نداده است و ما همچنان بر سر مواضعمان هستیم و حتی راهحلهایی برای دور زدن تحریم هم پیدا میکنیم. نتیجهگیری حال حاضر غربیها درباره ایران این است. به همین جهت است که میبینیم رابرت مالی، نماینده آمریکا در امور ایران و حتی وزیر امور خارجه آمریکا، مواضعشان در مواجهه با ایران دیگر مثل قبل نیست و دیگر این مسائل که ایران باید حتما یکسری تعهدات جدیدتری را بپذیرد، ازسوی آنان به شکل گسترده قبل، مطرح نمیشود. هرچند این امر، به آن معنا نیست که آنها از مواضعشان دست کشیدهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که ایران، مقابل رویکرد زیادهخواهانه آنان نرمش نشان نخواهد داد و جمهوری اسلامی بهدنبال احقاق حقوق مسلم خود است. رسانههای اروپایی و آمریکایی هم به این نکته اشاره داشتهاند که فشار داشتهند فشار حداکثری علیه ایران شکست خورده است. بنابراین پر بودن دست ما درنتیجه همین مقاومت است و این مقاومت ما موجب شده تا طرح فشار حداکثری شکست بخورد. البته دستاوردهای هستهای، دستاوردهای اقتصادی و دستاوردهای نظامی ما، درکنار نفوذ روزافزون در منطقه موجب این وضعیت شده است. نکته مهم در این رابطه هم این است که این نفوذ منطقهای بهشکل دیکته کردن سیاستها نیست. ما با حزب کمونیست شوروی فرق داریم که سیاستهایش را به کشورها دیکته میکرد. مردم منطقه، خودشان این مقاومت را دیدهاند و متوجه حقانیت ما شدهاند و هرکس به شیوه خود اقدام میکند، بدون اینکه به دیکته کسی نیاز داشته باشد. اینها است که دست ما را پر میکند. سه کشور اروپایی و آمریکا که از برجام خارج شد بهنوعی متوجه این قضیه شدهاند. چین و روسیه هم همین را میگویند. معتقد هستند ایران درمقابل فشار حداکثری مقاومت کرده است و بهدنبال بازپسگیری حقوق قانونی خود است که در برجام و NPT تعریف شده است.
منظور از پیشرفت ایران در مباحث مربوط به دیپلماسی اقتصادی چیست؟ آیا مؤید این است که ایران در فضای بینالمللی تغییر مسیر داده است و دیگر نگاه معطوف به غرب ندارد؟
مهمترین مصداقش این است که درحال حاضر فضا برای ابداعات و ابتکارات دانشمندان جوان کشور، خصوصا شرکتهای دانشبنیان که بستر مناسبی برای رشد این دانشمندان است فراهم شده و در این حوزه، ابداعات و اختراعات فراوانی شکل گرفته و میگیرد. این امر، مهمترین دستاورد در این رابطه است. درکنار آن، باید به مساله توسعه صادرات غیرنفتی پرداخت. صادرات ما طبق آمار، بهرغم وجود کرونا درطول چهارماه گذشته، به پنج کشور همسایه افزایش داشته است. عضویت ما در پیمانهای دستهجمعی مهم مثل شانگهای و پیمان اورآسیا با موافقت روبهرو شده است. اینها همه جنبه اقتصادی پررنگی دارد.
همه اینها نشان از این دارد که ما، آن حصاری را که قرار بود به دورمان بکشند، شکستهایم و داریم حرکت میکنیم، ولو اینکه سختی ببینیم. در جاهایی ممکن است با مشکلاتی مثل کسری بودجه و عقبماندگی از برخی پروژهها مواجه شویم، اما اینها هیچکدام موجب تزلزل اراده ملی ما نمیشود و نشان دادهایم که میتوانیم مقابل این سختیها بایستیم. کمااینکه در این 40ساله توانستهایم سختیهای مشابهی را تحمل کرده و از سر بگذرانیم.
درباره اینکه مواضع ایران در این سالها تقویت شده و غرب، دستاورد چندانی بهخصوص در تحولات منطقه نداشته است، موردی در صحبتهایتان مطرح و در ادامه به این اشاره کردید که آمریکا، هر تحریمی را که توانسته علیه مردم ایران اعمال کند، اعمال کرده است و دیگر دست پری در این زمینه ندارد. میتوان به این نتیجه رسید که درنتیجه این تغییر معادلات، غرب دیگر چارهای جز مذاکره و توافق با ایران ندارد؟
این مواردی که شما بهطور کلی به آن اشاره کردید را برخی مسئولان آمریکایی در رسانههای خودشان مطرح کردهاند. آمریکاییها بارها بهطور کلی به این اعتراف کردهاند که کشورشان، دیگر آن هژمونی جهانیای که ادعا میکرد میتواند معادلات را تغییر دهد، ندارد. آنها از دوران اوباما به این ضعف اعتراف کردهاند. آمریکا دیگر آن ابرقدرتی که ادعا میکرد نیست. حتی اعتراض دونالد ترامپ به سیاستهای رؤسای قبلی هم همین بود که شما باعث شدید ما از آن موقعیت سابق سقوط کنیم. پس ریشه اینها به این برمیگردد که آمریکا دیگر قدرت سابق را ندارد. بودجه و تعداد نظامیان بالایی دارد، ولی باید موقعیت جهانی آنها را هم مورد بررسی قرار داد؛ ازجمله دید مردم جهان به آمریکا، آنچه در افغانستان رخ داد و بهطور کلی نتیجه لشکرکشیشان به منطقه. اینها مصادیق ضعف روزافزون آمریکا است. البته تا هژمونی آمریکا کاملا از هم فروبپاشد زمان میبرد، اما الان در سراشیبی است. ما باید از این موقعیت استفاده کنیم که مقداری هم کردهایم. بر فرض مثال، عربستان بهخاطر چشم و ابروی ما نیست که دارد به عادیسازی دوباره روابط چراغ سبز نشان میدهد. درواقع احساس کرده است که دیگر آن اتکایی که میخواست به آمریکا داشته باشد شدنی نیست و درنتیجه تصمیم گرفت سیاستهایش را در ظاهر و در تعامل با ایران، مبتنیبر واقعگرایی و عقلانیت بیشتر تنظیم کند. با همه اینها، من باتوجه به شرایط آمریکا و باتوجه به امکانات ملیمان، چه اقتصادی، چه هوش و استعداد و چه تحصیلات نسل جدیدمان، بهنظر میرسد دست ما دارد روزبهروز پرتر میشود.