به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، مرور شرایط و اقتضائات سیاسی و اقتصادی کشور نشان میدهد تابآوری کشور درمقابل تنشهای امنیتی و نظامی به کمترین حد خود در سالهای اخیر رسیده و این گواه آن است که نیاز امروز کشور حفظ ثبات سیاسی و امنیتی و گسترش این ثبات به حوزه اقتصادی است.
همسایه شرقی کشور یعنی افغانستان که طی دهههای اخیر همیشه درگیر تنشها و تحولات نظامی و سیاسی بوده است طبیعتا بهعنوان یک عنصر بیثباتکننده در منطقه و بالتبع ایران عمل میکند. در همین راستا نمیتوان سرنوشت این همسایه همزبان را جدا از سرنوشت ایران دانست. بنابراین یافتن نقطه و مرزی که همزمان هم نسبت به تحولات افغانستان بیتفاوت نبود و هم کشور را درگیر تنش و درگیری بیشازپیش نکرد، نیازمند ظرافتی سیاسی و دیپلماتیک است.
یافتن همین نقطه ظریف در دهه ۷۰شمسی کشور را از ورود به جنگ افغانستان علیرغم حمله طالبان به کنسولگری ایران برحذر داشت؛ تصمیمی که گذشت زمان صحه بهدرستی و درایت نهفته در آن داد. ازسوی دیگر تحولات اجتماعی و سیاسی در ۲۰سال اخیر نشان داده است که بیثباتی و ناامنی بهعنوان مهمترین متغیر رضایتبخش در رفتار مردم افغانستان عمل کرده و هر سازوکاری که این متغیر حیاتی را تامین کند مورد حمایت مردم افغانستان خواهد بود، حتی اگر تامینکننده آن طالبان باشد.
در چنین شرایطی باید پذیرفت بافت سیاسی و اجتماعی امروز افغانستان در نسبت با طالبان مانند گذشته در خصومت مطلق بهسر نمیبرد و همچنین گزینههای بدیل و آلترناتیو طالبان در ۲۰سال گذشته آزمون خود را بهخوبی برای مردم افغانستان پس نداده و چندان مطلوب مردم افغانستان نیستند. در چنین شرایطی مداخله هر دولت خارجی در افغانستان علیه طالبان الزاما معنی گذشته را نمیدهد و چهبسا کلاف سردرگم افغانستان را سردرگمتر کند.
در جمعبندی همه شرایط فوق که خود حدیث مفصلی است و نیاز به تحلیل و تعمیق بیشتر دارد میتوان اینگونه گفت که امکان مداخله غیرسیاسی ایران در وضعیت امروز افغانستان فارغ از نسبتی که حاکمان طالب با جمهوری اسلامی ایران برقرار میکنند، ممکن نیست. صدالبته غیر از ممکن بودن یا نبودن، درگیرشدن کشور در جامعه پیچیده و چندلایه افغانستان، چنین تصمیمی به صلاح کشور نیز نیست.
آنچه از برآیند اوضاع برمیآید این است که چنین تصمیمی از پشتوانه دیپلماتیک عاقلانهای برخوردار است اما چرا این تصمیم ثباتبخش و عاقلانه در فضای رسانهای بهنحو دیگری درحال انعکاس است؟
طبیعتا بخشی از این انعکاس منفی ناشی از تلاش رسانههای معاند است؛ رسانههایی که از هر فرصتی برای حمله و تخریب وجهه جمهوری اسلامی استفاده میکنند. بخش دیگری از این وضعیت رسانهای ماحصل تثبیت تصویر از طالبان طی ۲۰سال پردازش رسانهای به موضوع طالبان است. انتظار اینکه سالها تصویرسازی خشونت و جنایت از طالبان بهیکباره و با استراتژی «طالبان عوض شده است» تغییر کرده و به تصویری مثبت تبدیل شود انتظاری بیهوده است.
رسانههای رسمی و غیررسمی در ایران سالها از اخبار جنایات طالبان در کنسولگری ایران و درمقابل مردم افغانستان تصویرسازی کردند؛ طبیعی است این تصویرسازی بهیکباره قابل تغییر نیست و تلاش برای تغییر آن در کوتاهمدت آنهم توسط رسانههایی که در وضعیت مناسبی از لحاظ سرمایه اجتماعی بهسر نمیبرند اتفاقا خود نظام را متهم به همکاری با تروریسم و جنایتکاران میکند. موضوع مهمی که متاسفانه رسانههای جبهه خودی انقلاب اسلامی با محوریت صداوسیما بههیچوجه متوجه آن نیستند.
موضوع دوم دیگر تصویری است که از سیاست خارجی کشور بر محوریت دفاع از حق و مظلوم شکل گرفته است. دستگاه تبلیغاتی و رسانهای نظام سالها تلاش کرده است از سیاست خارجی کشور، سیاست خارجی مبتنیبر رسالت تصویرسازی کند و چرخش یکباره آن بهسمت سیاست خارجی مبتنیبر منافع مادی کشور چندان قابل هضم و پذیرش نیست.
شاید این مشکل ریشه در این دارد که طی ۴۰سال گذشته هیچوقت بهصورت سازمانیافته و نهادینهشده دستگاه رسانهای کشور نتوانسته پیوند معقول و منطقی بین حمایت از مظلومان فلسطینی، سوری و لبنانی با منافع ملی ایران برای مردم برقرار کند. نتیجه این ناتوانی این است که جامعه این رفتار نظام سیاسی را استاندارد دوگانه فهم کرده و از آن انتقاد میکند.
مساله سوم در این موضوع این است که بهنظر میرسد نظام رسانهای کشور همچنان در تبیین و توصیف چرایی حضور ایران در سوریه ناتوان بوده و متاسفانه برند «مدافعان حرم» که حضور منطقی و عقلایی ایران در سوریه براساس منافع ملی و منطقهای را به حفاظت از حرم حضرتزینب(س) تقلیل داده در شکل دادن به این تناقض بهصورت مهمی قابل مشاهده است.
مساله چهارم عدم توانایی جریان رسانهای کشور در تفکیک بین طالبان و داعش در افکارعمومی است بهنحوی که بخش قابلتوجهی از جامعه از لحاظ ماهوی و ریشههای اعتقادی توانایی تفکیک بین طالبان بهعنوان یک گروه قومیت (پشتون) پایه با داعش بهعنوان یک گروه ایدئولوژی (سلفی) پایه را ندارند. این ناتوانی به سالها سطحیسازی مخاطب از مواجهه با موضوع تروریسم حاصل میشود که رسانههای رسمی سعی در کلاسهکردن نیروهای نظامی منطقه به خوب و بد مطلق داشتند.
جمعبندی
درنهایت بهنظر میرسد آنچه امروز موضوع افغانستان را به مساله اجتماعی و سیاسی داخلی تبدیل کرده، ضعف در مواجهه نظام سیاسی با موضوعات رسانهای است تا موضوعات دیپلماتیک. درواقع جمهوری اسلامی نتوانسته عقلانیت خود در تصمیمگیری دیپلماتیک مقابل طالبان را به عرصه رسانهای کشانده و در این زمینه مغلوب رسانههای رقیب خود شده است بهنحوی که نظامی که در یکدهه اخیر بیشترین هزینههای مادی و معنوی را برای مبارزه با تروریسم کرده، امروز خود متهم به حمایت از تروریسم شده است.
اهمیت فعالیت تخصصی و هنرمندانه در عرصه رسانه و پرهیز از اقدامات هیجانی و مبتنیبر منافع درونگروهی، کلید حل مشکل رسانهای جمهوری اسلامی در همه عرصههاست که این موضوع نیز از آن مستثنا نیست. نگاه تکبعدی به موضوعات و غلبه نگاههای امنیتی و نظامی به عرصه رسانه ضعف عمدهای است که سالهاست گریبانگر قدرت منطقهای و کنشگری سیاسی فرامرزی کشور است.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/