سید علی صالحی: برای خوشآیند دیگران، به حقیقتِ رویایی حمله شده است
هادی حسینینژاد- خبرنگار فرهنگی آنا:
* اخیرا دبیر جشنواره شعر فجر در نشست خبری این جایزه، اظهاراتی درباره یدالله رویایی داشته و گفته است او شاعر مهمی نیست، مقالات و نظریاتش هم اشتباه هستند. خبر به گوشتان رسیده است؟
تا بوده در این فرهنگ، بیدقت و ارزان سخن گفته و سخت و پرهزینه آن را جمع کردهایم. حقیقتاً «حمله» بهترین «دفاع» است!؟ ما به علتِ تنبلی تاریخی (بازمانده از اعصار کشاورزی سنتی) به نشستن برق آفتاب و استفاده بیش از حد از اماکنی به نام «حرف و صحبت» خصلتِ انسانی و ارزشمندی به نام «ایمانِ زبان» و «مراقبتِ کلام» را از دست دادهایم. خطابم بیشتر متوجه خودم است. از اینکه هنوز گاهی... اول حرف میزنم و بعد میاندیشم، به شدت پشیمان و آزرده میشوم. بهویژه اگر کلام قصد دلالت و داوری هم داشته باشد. فاجعه فهم... جبران ناپذیر است. «حرف» آن هم آلوده به قضاوت، گلوله شلیک شدهای است که دیگر به زهدانِ اسلحه باز نمیگردد!
درباره برخورد کلامی (نه نقد) با دکتر یدالله رؤیایی که چه و که چه... دردی را درمان نمیکند. ما به جای آنکه سیاستمان را فرهنگی کنیم، فرهنگمان را سیاسی کردهایم. و گاهی بیهیچ دقتی یا مسئولیتی، یک اسم را وسط بازی رها نمیکنیم تا هر صفتی را نثار آن کنیم.
من کمابیش با خبرِ دعوتِ رؤیایی (دو سال قبل) به ایران و بعد تکذیب آن، غریبه نیستم. دنبال میکنم این داستانها را. احتمالاً دعوتی در کار بوده، بعد گره بر گره زدهاند و کار به حکایات دیگر رسیده است. یادم نیست چه سالی، ولی دو سه سال اخیر، شاعر و منتقدی از مسئولین همین جشنواره از من -برای داوری- دعوت کرد. من هم با همان ادب و احترام متقابل عذرخواهی کردم و زاویه خویش نشستم. به عمد این موضوع را باز نکردم که کسی بر طبل حدیثِ هول نکوبد. حالا حرفِ رؤیایی، یکی از شاعران بزرگ روزگارِ زبانِ پارسیِ معاصر است. آمد، آمد! نیامد هم صاحب اختیار خویش است. چرا ثابت نمیکنید نیتِ خیر و خالص دارید!؟ به غربت نشسته غمگینی که دل و جاناش اینجاست، شاعرِ صاحبِ دانشی که دور مانده از اینجا. مرهمی اگر نمیآورید، مرارت هم نیاورید. خواندم که یکی از مسئولین مربوطه در وزارت ارشاد گفته است در این جشن و شعر، هیچ دعوت و گزینش و حضوری، سیاسی نیست یا عقیدتی نیست، و شعر محور کار است، نقل به مضمون میکنم، اما در ادامه چندگانگی روش و بینش و برخورد، هر آدمی را به شک میاندازد. ما که بنابه جبرِ نهان و فرسودگی، همه را از دست دادهایم، مانده اسماعیل خویی و یداله رؤیایی. آنهم در سنِ رنج، آن هم دور، آیا خِرَد حکم نمیکند که بیشتر طبیب باشیم تا هر حرف دیگری؟
این موضع گیری آن هم از سوی صاحب چنین سمتی، چه معنایی میتواند داشته باشد؟
موضوع شخصی است، البته متأثر از تقسیمبندیهای سیاسی این روزگار. آنجا که پای حقیقت به میان میآید، ما نباید برای خوشآیند این بلوک یا آن جریان، به خود حقیقت حمله کنیم؛ نقد درست و فنی بر «تألیف» و نه تازیانه بر «مؤلف». یدالله رؤیایی که در دهه پنجاه خورشیدی، بیشترین شمار مصاحبهها با رسانهها را داشت (در جهانشعر)، مهمترین و بزرگترین خدمت را به نسلهای بعدی رساند. این یعنی با این دانش وسیع، کارگاه شعری زنده و موثر را پیریزی کرد. تجارب خود را از طریق همین گفتوگوها به نسلهای بعدی منتقل کرد. اجازه نداد (یکتنه) گسست و انقطاع ادبی (اینجاشعر و جهانشعر) رخ دهد. او ساحتی گشود که در برهوتِ بیآموزگاری، بینظیر بود.
حق نیست بدون دقت، ایمانِ زبان خود را در هزار تویِ قضاوتهای شتابزده، آلوده کنیم. خاصه اگر معنای مسندی در کار است، مسند انسان، مسئولیت، و مسئولیت، مسند اوست.
این اتفاق در دورهای رخ داده که مدیران فرهنگیاش داعیه تدبیر و توجه به تمام اقشار فکری و فرهنگی دارند. اما به نظر میرسد این هم ادامهای است بر همان تعریف جشنوارهها و جوایز دولتی با نگاه خودی و غیر خودی.
هنر، خاصه شعر... تولیدِ نیازمندیهای روزمره در کارگاههای زودبازده نیست که سر سال به مدیر تولید، جایزه بدهند، آن هم دولتی! دولتها باید دست از سرِ هنر بردارند. نه سانسور و نه جایزه! آزادی بیان،عالیترین دستآورد است.
تا این تقسیماتِ تو باش و تو نباش، ادامه دارد، این شکل از قضاوتها نیز طبیعی بنظر میرسد. دولتها کارشان نان و امنیت است در روایتِ کلانِ تعهد! جشنواره چه ربطی به راست و چپ دارد؟ یک سال دست راست، یک مدت دست چپ. اگر این بازی کاملاً سیاسی در فضای چیزی بهنام شعر ادامه بیابد، شاعران به «ابزار» بدل میشوند.
به نظر شما جایگاه شعر رویایی و دامنه تاثیراتش بر شعر جند دهه اخیر تا چه حد بوده و چه جایگاهی دارد؟
شما این ضمیمه کرگدن در روزنامه اعتماد را بخوانید (امروز ۲۲ دی ۹۴) آقای میرشکاک به نیکی و بهدرستی از یدالله رؤیایی یاد کرده است. میرشکاک نگفته است رؤیایی شاعر نیست، و کاری نکرده است.
یداله رؤیایی بنیانِ شعر حجم را چنان پی ریخته است که ابداً کسی قادر به دفع آن از اقلیم شعرِ پیشرو پارسی نیست. گفتارهای او در این بابِ درست، رو به مرایایی ماندگار دارد. درست است که این جریان حجم، هوادارن و همزبانهایی قدر و پرقدرت نیافت، اما حجم ریشه در سنتهای ماندگار ادبیات جهانی ما دارد. از شَطحِ شهود تا شهود حجم، دنیایی را نظاره میکنی که سرشار از، «دعوتِ دانایی» است. تازه مگر موجِ نو احمدرضا احمدی نازنین، چند همراه دارد!؟ شعر ناب هم، و دیگر جریانها و موجها!؟ مهم تصرف در زبان است، و رؤیایی از این تلاش به تعامل کار و کلمه رسید. هم رؤیایی و هم خویی، سالهاست که از نامزدهای جایزه نوبل در ادبیاتاند.
شما درباره شعر حجم نظرات خاصی داشتهاید که حتی در قالب نامه نگاری زمانی آنها را با رویایی درمیان گذاشتهاید. یادم میآید که حتی رویایی برخی از سرودههای شما را شعر حجم خوانده بود. در باره این نظریه و اهمیتش توضیح دهید.
رؤیایی در مقطعی (در گذشته) حق داشت با اشاره به چند نمونه از شعرهای من، اعلام کند که صالحی شاعر موج حجم است. من بعدها به این دوست بزرگ توضیح دادم که موجناب، در سرشاریِ خود، گاه به آرایههایی مشابه شعر حجم هملباس میشود، اما صرفاً جامه است و نه جان!
زبانِ مُنَجز و کانکریتی شعر حجم و شعر ناب، واقعاً مشابه و همجهاناند، همینطور که «شعر دیگر» از همسایگان موج حجم است. مایلم تکرار کنم که موج حجم یکی از قویترین جریانها (نه شعبهها) در شعر پیشرو ما بوده و هست. اگر گفتم پیرو مقتدر ندارد، به این معنا نیست که همین حسین مُدل یا مهدی مصلحی و یا... شاعرانِ جدی نیستند. شعر حجم همین الآن در میان نسلهای جوان و شاعرانِ نوآمده، هواخواهان جدی دارد. نظر نهایی من این است که هیچ کدام هنوز به خلاقیتِ خود رؤیایی نرسیدهاند.
انتهای پیام/