کرونا در برابر انگیزه دانشجویان رمقی ندارد/ واکسیناسیون امید تازه برای حضوری شدن آموزش عالی
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا؛ زینب خسروی- کرونا ویروسی کشنده، مخرب و بیرحم بوده، که به جان مردم سراسر دنیا افتاد و همه چیز از جان مبتلایان تا روح زندگی را با طعم تلخ ناامیدی پر کرده و چهره جدیدی از آموزش را به دانشگاهها و موسسات آموزشی تحمیل کرد ولی این مراکز تسلیم نشده و بهسرعت پا به عرصه مجازی گذاشته تا دانشجویان از تحصیل جا نمانند.
از سر در دانشگاه علامه طباطبایی میگذرم، از بدو ورود، دانشگاه جای خالی دانشجویان را به رخ میکشد، آری خلأ حضور پرنشاط دانشجویانی که زمانی روحبخش این فضای آموزشی بودند. جای جای اینجا پر است از خاطرات به جا مانده نسلی که بیگناه درگیر ویروسی همهگیر شدهاند، غمی ناخواسته میزبان قلبم میشود، نفس عمیقی میکشم تا این خلا را با بازدم عمیقتری هضم کنم، راهی سالن ورزشی که حالا دیگر به مرکز واکسیناسیون برعلیه ویروس منحوس کرونا تبدیل شده میشوم، صدای بلندگو که شماره مراجعان را میخواند در گوشم میپیچد، گویی که این مکان هیچگاه ورزشکاران دانشجو را به خود ندیده، از شلوغی و ازدحام مراجعان خبری نیست، هریک با اعلام نوبت خود به محل تزریق واکسن رفته و با ارائه کارت ملی واکسینه میشوند، به سمت مراجعان پیش میروم.
عدهای اضطراب خود را در پشت نقاب خونسردی پنهان کرده ولی با نگاهی سرسری نیز میشود از حال درونیشان باخبر شد، عده دیگری دور هم جمع شده و با خوشحالی از واکسیناسیون میگویند. در بازدید از بخشهای مختلف واکسیناسیون در این دانشگاه؛ چندین نفر از مراجعان و کادر تزریق واکسن و تلاش بی وقفهشان را دیدم، کادری که پاداش تلاش خود را در نابودی ویروس کرونا میدانند. این گزارش تقدیم میشود به دانشجویان جانباخته از این ویروس منحوس که رفتنشان بر دل بازماندگان داغی فراموشنشدنی برجای گذاشت، روایتی که خواندن آن خالی از لطف نیست.
روایت دانشجویان از آنچه در سالهای کرونایی بر خانوادهشان گذشت
به جمع دانشجویان نزدیک میشوم، صدای دختر دانشجویی در گوشم مینشیند: من فقط به خاطر خانواده برای واکسیناسیون آمدهام، دلم نمیخواهد سلامتی آنها را به خطر بیندازم، چندماه پیش کرونا گرفتم و همه خانواده را درگیر این ویروس منحوس کردم، خدا رحم کرد که اتفاق بدی پیش نیامد وگرنه هیچوقت نمیتوانستم خود را ببخشم.
دانشجوی دیگری با بغضی خفته در گلو که اشک را مهمان چشمانش کرد، با حالی آشفته و صدایی لرزان گفت: پدرم در برابر کرونای لعنتی مقاومت نکرد و گریهای که بیامان به هقهق بلندی تبدیل شد.
جمع دوستانش سعی در آرام کردن زخم باز شده او داشتند و هریک به گونهای تسلی خاطرش شدند، نفس عمیقی میکشم تا بغض گره خورده گلویم را پس بزنم.
بیشتر بخوانید:
نباید واکسنهراسی در جامعه ایجاد شود/ انتشار کرونا از طریق لمس صورت با دست آلوده
کرونا در برابر عزم کادر درمان این بیمارستان برای نجات بخشی مبتلایان، یارای مقاومت ندارد
صدای دانشجویی که مخاطب قرارم میدهد نگاهم را از دانشجوی داغدیده به سوی او برمیگرداند: خیلی خوشحالم که واکسیناسیون نسل جوان نیز بهسرعت انجام میشود تا به زندگی گذشته خود برگردیم، دلمان برای دانشگاه، کلاس درس، حتی امتحانات حضوری تنگ شده، حالا پیش از گذشته قدر زندگی را میدانیم.
دانشجویی دیگر که نگرانی از حالات و رفتارش پیداست، دستان الکلزدهاش را به هم میزند و میگوید: با انجام واکسیناسیون، کرونا در برابر امید و انگیزه دانشجویان دیگر رمقی نخواهد داشت، ما نسلی هستیم که آینده سرزمین خود را نقش میزنیم.
دانشجوی دوره تحصیلات تکمیلی که از قرنطینه و شرایط کرونایی دل پری داشت، اظهار کرد: برنامهریزی در فضای مجازی بسیار سخت بود و باعث عقب افتادن روند انجام پایاننامهام شد، حداقل واکسیناسیون امید تازهای است تا بتوانیم سختیها را با عزمی تازه پشت سر بگذاریم.
به سمت مراجع جوانی میروم که برگه واکسیناسیون در دست دارد و از محل تزریق دور میشود، با دیدن اسم برکت روی برگه علت آن را جویا میشوم، میگوید: امید امام خمینی(ره) همیشه به نسل جوان بوده است، «امید من به شما جوانان است، امید من به شماست که انشاءاللّه مقدرات کشور ما بعد از این در دست شماها باشد و شماها وارث این کشور باشید.» در ادامه میگوید: واکسن برکت زدم چراکه به دانشمندان سرزمین خود اعتماد دارم و به ایرانی بودن خود مفتخرم. از پشت ماسک نیز لبخند رضایت او را حس میکنم.
پاداش خستگیها و تلاش کادر درمان، شکست ویروس کرونا است
به طرف کادر تزریق واکسن میروم، دختری توجهم را جلب میکند، نزدیکتر میشوم. دانشآموز پایه نهم که از طرف بسیج محله داوطلب کمک به هموطنان خود در شرایط کرونایی شده است، میگوید: «فعالیتهای داوطلبی را خیلی دوست دارم و سعی دارم برای جامعه فرد مفیدی باشم، و با تمام سختیها این کار برایم بسیار لذتبخش است. روزی حدود هزار پذیرش برای واکسیناسیون داریم.»
دختر جوان دیگری که مشغول آماده کردن سرنگ تزریق است، میگوید: «خیلی خوشحالم به مردم کشورم خدمت میکنم، باید دست به دست هم داده تا کرونا را شکست دهیم»، تزریق را با حوصله و دقت انجام میدهد، در ادامه میگوید: «از ۸ صبح تا ۸ و نیم شب آماده خدمت بوده و روزانه حدود ۱۵۰ نفر را واکسینه میکنم.»
تزریق کننده دیگری که خستگی از نگاهش میبارد اما با این حال با انرژی وصف نشدنی، در حال پر کردن برگه واکسیناسیون مراجعه کننده است، از سختی کارش میگویم، سرنگ را از شیشه واکسن پر میکند و میگوید: «دانشجو هستم و هدفم کمک و خدمت به مردم کشورم بوده و هست، پاداش خستگی و تلاش ما از شکست ویروس کرونا خواهد بود پس با اراده و همت بی وقفه این رویا را به مردم کشور اهدا میکنیم تا بتوانیم به زندگی سابق خود برگردیم.»
حس انساندوستی و مسئولیتپذیری مردم سرزمینم، که با دل و جان خود را وقف خدمترسانی به هم نوع خود کردهاند، مرا پیش از پیش تحت تاثیر قرار میدهد، این جمله سردار دلها شهید قاسم سلیمانی در گوش جانم تکرار میشود: «ما ملت شهادتیم؛ ما ملت امام حسینیم. بپرس؛ ما حوادث سختی را پشت سر گذاشتهایم...»
انتهای پیام/پ
انتهای پیام/