بهانهجویی تجزیهطلبانه آمریکا به بهانه تعقیب بنلادن/ سردار سلیمانی طرح نیوکانها را پس از ۱۱ سپتامبرخنثی کرد
گروه جهان خبرگزاری آنا - مجتبی اسماعیلی: حوادث یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی و حمله به ساختمانهای مرکز تجارت جهانی در منهتن نیویورک و همچنین ساختمان پنتاگون در واشنگتن، در بطن خود ویژگیهای خاصی در زمینه چگونگی عملیاتهای تروریستی در جهان داشت که از افقی تیره و خشونتبار در سپهر تحولات نظام بینالملل و آیندهای شوم در غرب آسیا خبر میداد.
منطق حاکم بر عملیاتهای تروریستی در سالهای قبل از وقوع حادثه ۱۱ سپتامبر هواپیماربایی، گروگانگیری یا عملیاتهای انتحاری با هدف عصیانگری گروهها و جریانهای عامل عملیاتها با هدف رساندن صدای اعتراض خود نسبت به فقدان مکانیسم عادلانه در ساختار نظام بینالملل و نیز احقاق حقوقشان بود. بهطور کلی تروریستها بهدلیل توهم اینکه در آرمانهای خود حق دارند، پروایی در معرفی خود بهعنوان عامل اقدامات تروریستی نداشتند.
شکل گرفتن ادعای مبارزه با تروریسم در آمریکا
نکته مهم حادثه ۱۱ سپتامبر اصرار نداشتن مهاجمان در شناساندن خود و اهدافشان به افکار عمومی در کنار حجم بهشدت مخرب این عملیات در زمینه مکان و تعداد جانباختگان بود. از آنجا که محصول و تبعات حوادث ۱۱ سپتامبر برخلاف حوادث پیشین که با حجم متعارف حداکثر در مقیاسهای محلی و منطقهای، افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میداد، حوادث ۱۱ سپتامبر موجب شد آمریکا تلاش کند افکار عمومی منطقه و جهان را با هدف طراحی توطئههای بعدی خود بفریبد. آنها ادعای مبارزه با تروریسم را بهعنوان رمز شب عملیاتهای خرابکارانه خود در غرب آسیا قرار دادند و با این عبارت تلاش کردند حملات بعدی خود به منطقه را توجیه کنند. در این میان افکار عمومی جریحهدار شده مردم آمریکا نیز چنین تئوری توطئهای را نیز میپذیرفت و با نوعی پوشش داخلی و بینالمللی همراه بود.
صرفنظر از آنکه حوادث ۱۱ سپتامبر و عملیات گسترده و فوق حرفهای آن نمیتوانست زاییده عملیات گروهها، سازمانها و حتی دولتهای متهم به حمایت از تروریسم آن هم در خاک آمریکا باشد، اما نکته مهم این است که دولتمردان کاخ سفید فرصتی فراهم آوردند تا با تکیه بر عمق تراژیک فاجعه در نیویورک و واشنگتن، واکنش انتقامجویانه خود را در صحنه جهانی توجیه و حتی دیگر دولتهای متحد را نیز در این واکنش با خود همراه کنند.
پنتاگون از فردای حوادث ۱۱ سپتامبر با لابی صهیونیستی نقشه حمله نظامی به هفت کشور افغانستان، عراق، لبنان، لیبی، سومالی، سوریه و درنهایت ایران را در دستور کار خود قرار داد
با توجه به این موضوع، پیشبینی آنکه آمریکا بتواند با مجاب کردن دولتهای اروپایی و متحدانش در غرب آسیا ادعای مبارزه با تروریسم را عملیاتی کند، دور از انتظار نبود. طبعاً واشنگتن در آن برهه از زمان انگشت خود را به سمت چهار دولت ایران، عراق، لیبی، سودان و نیز طالبان نشانه رفت که در فهرست حامیان تروریسم قرار داشتند، لذا چندان دور از انتظار نبود که در آیندهای نزدیک، غرب آسیا شاهد ماجراجویی بزرگ بینالمللی با ادعای مبارزه با تروریسم باشد. آنها درنهایت به بهانه حوادث ۱۱ سپتامبر و دستگیری اسامه بنلادن، به سمت افغانستان لشکرکشی کردند.
اعتراف آمریکا به نقش لابی صهیونیستی در حمله به منطقه
هفت سال بعد از عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر که به لشکرکشی آمریکا به غرب آسیا منجر شد، اعترافات ژنرال وسلی کلارک در دوم مارس ۲۰۰۷ نقشه و اهداف راهبردی آمریکا را در منطقه افشا کرد. اظهارت کلارک در گفتوگو با عینی گودمن در برنامه معروف «دموکراسی ناو» (Democracy Now) پازلی از مجموعه قطعات پازل دیپلماسی آمریکایی بود که به فهم ماجراهای بعد از ۱۱ سپتامبر کمک کرد. اعترافات وی نشان میداد پنتاگون از فردای حوادث ۱۱ سپتامبر با لابی صهیونیستی نقشه حمله نظامی به هفت کشور افغانستان، عراق، لبنان، لیبی، سومالی، سوریه و درنهایت ایران را در دستور کار خود قرار داد تا در بازه زمانی پنج ساله، این هفت کشور را در راستای منافع رژیم صهیونیستی ویران کند.
بیشتر بخوانید:
جدول زمانی مداخله نظامی آمریکا در افغانستان/ هژمونی کاخ سفید چگونه با خاک یکسان شد؟
مدرکی دال بر دست داشتن سرکرده سابق القاعده در حملات ۱۱ سپتامبر وجود ندارد
اظهارات کلارک مشابه عملکرد برادران داوس فردای جنگ جهانی دوم بود. استفان کینزر، گزارشگر سابق بخش خارجی روزنامه نیویورکتایمز و نویسنده نشریه گاردین در کتاب خود با عنوان «برادران» (درباره عملکرد دو برابر، جان و آلن فاستر دالس که در کابینه آیزنهاور، رئیسجمهور وقت آمریکا سمتهای وزیر امور خارجه و ریاست سازمان اطلاعات مرکزی (سیا) را برعهده داشتند) بهطور دقیق و با جزئیات به این نکته پرداخت که چگونه این دو برادر سیاستهای خارجی مداخلهگرانه آمریکا را در سال ۱۹۵۳ به پیش میبردند.
کینزر در این کتاب فهرستی از ۶ کشور ارائه میکند که به عقیده برادران دالس میبایست حکومتشان بهوسیله آمریکا سرنگون میشدند. این کشورها عبارت بودند از ایران، گواتمالا، ویتنام، اندونزی، کنگو و کوبا. نباید از نظر دور داشت که جان فاستر دالس، وزیر امور خارجه دولت آیزنهاور به تئوریسین وحشت با هدف تثبیت قدرت آمریکا در جهان معروف و معتقد بود برای آمریکا تنها دو دسته کشور در جهان وجود دارند؛ نخست، مسیحیانی که به رقابت آزاد عقیده دارند و دوم، سایر کشورها. موضوعی که در قرینه اظهارات جرج دبلیو بوش قرار دارد و بنمایه آغاز لشکرکشی به غرب آسیا با شعار ادعایی مبارزه با تروریسم شد.
نقش سردار سلیمانی در مبارزه با اشغالگران آمریکایی
به گزارش آنا، با استناد به افشاگری وسلی کلارک در گفتوگویش با عینی گودمن مشخص بود دولتمردان واشنگتن عزمی جزم برای تغییر و ترسیم نقشه نوینی از غرب آسیا در سر میپروراندند. در فضای غبارآلود و خطرناکی که آمریکاییها بعد از ۱۱ سپتامبر و به بهانه مبارزه با تروریسم با لشکرکشی به غرب آسیا برای ملتهای منطقه بهوجود آوردند، درحالیکه با موفقیت نسخه لیبی را پیچیدند و به جان مردم عراق و سوریه افتادند تا بعد از نابودی ساختارهای این دو کشور سراغ هدف اصلی که ایران بود بیایند، جمهوری اسلامی ایران شاه مهره خود، یعنی سردار شهید قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به میدان آورد.
داریوش سجادی، کارشناس امور آمریکا در گفتوگو با خبرنگار حوزه غرب آسیای گروه جهان خبرگزاری آنا دراینباره گفت: بدون تردید سردار سلیمانی از لحظه ورود به منطقه و شیوه مواجه منحصربهفردش با نقشهها و عملیاتهای نظامی آمریکا در سوریه، لبنان، عراق، افغانستان و یمن توانست با بومیسازی جنگ و سازماندهی نیروهای منطقهای، خود و نیروهایش را به تکیهگاه و لنگر ثبات منطقه تبدیل کند و به این وسیله مانع از تحقق نقشه شوم آمریکا و طرح صهیونیستی موسوم به «خاورمیانه بزرگ» شود؛ طرحی که پنتاگون از زمان نیوکانها و از فردای حوادث ۱۱ سپتامبر در منطقه دنبال میکرد.
توطئه آمریکا برای شهادت سردار سلیمانی انتقام کینهورزانه نیوکانهای آمریکایی بهدلیل ناکام گذاشتن طراحان نقشه خاورمیانه بزرگ و توطئه فروپاشی هفت کشور منطقه بود
وی افزود: سردار سلیمانی با درک بالا از جایگاه و موقعیتی که برخوردار بود، جوانمردانه خود را به هدف اصلی برای آمریکاییها مبدل کرد و خطاب به دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا گفت «شما با من طرفید»! ترامپ هم سفیهتر از آن بود که بتواند فضای حاکم بر غرب آسیا را درک کند.
سجادی عنوان کرد: ترامپ با حماقتش در صدور دستور ترور شهید سلیمانی، فردی را از نقشه معادلات سیاسی-نظامی منطقه حذف کرد که شهادتش و برکت خون به ناحق ریختهاش در درجه نخست، موجب وحدت ملی ایرانیان شد و تشییع پیکر دلاورمرد ایرانی را به رفراندوم اقبال به عملکرد قابل وثوق وی در منطقه تبدیل کرد. دوم، اینکه با حذف فیزیکی سردار سلیمانی، منطقه دچار بیثباتی شد که نشاندهنده اقتدار و کاریزمای سردار بود و حذف وی به مثابه کشیدن خشت توازندهنده به کاخ خورنق واشنگتنی شد که بهتدریج نظام تصنعی آمریکا را در منطقه فروپاشاند.
به گزارش آنا، تحولات افغانستان بعد از شکست و خروج ذلت بار آمریکا از کابل و سقوط دولت غربگرای اشرف غنی برجستهترین نمونه از شکست برنامههای بلندپروازانه آمریکا بر مبنای طرح موسوم به خاورمیانه بزرگ بود که پنتاگون خوابش را دیده بود و سردار سلیمانی با موفقیت مانع تحقق و تعبیر چنین خوابی شد.
بیتردید توطئه آمریکا برای شهادت سردار سلیمانی انتقام کینهورزانه نیوکانهای آمریکایی بهدلیل ناکام گذاشتن طراحان نقشه خاورمیانه بزرگ و توطئه فروپاشی هفت کشور منطقه بهوسیله اقدامات شجاعانه سردار سلیمانی بود و سردار رشید اسلام و مقاومت، سلحشورانه تاوان شجاعت و درایت خود در به شکست کشاندن آمریکا و ناکام گذاشتن پنتاگون در پروژه خاورمیانه بزرگ را با فیض شهادت داد.
انتهای پیام/۴۰۳۳/
انتهای پیام/