دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
07 مرداد 1400 - 02:51

دوست داشتن علی (ع) به تنهایی کافی نیست

کسی که به ولایت رسیده و از نعمت ولایت برخوردار است. نشستن و ایستادن و آمدن و رفتن و دوست داشتن و دشمن داشتن او همه از سمت ولی کنترل می شود؛ نه از طرف هواها و حرف‌ها و جلوه‌ها.
کد خبر : 597547
علی



به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، به مناسبت عید غدیر، عید امامت و ولایت خوب است تا بیشتر به معنای ولایت توجه کنیم. از این رو سراغ کتاب غدیر مرحوم استاد علی صفائی حائری می‌رویم تا روایت ایشان از ولایت امیرالمومنین را بخوانیم:


این ولایت بالاتر از محبت و دوستی و عشق است؛


که عشق علی در دل دشمنان او هم خانه داشت.


هرکس با هر مشربی و عقیده ای، می تواند دوستدار علی باشد.


در علی، علم و عشق،


تدبیر و شمشیر،


حریت و عبودیت،


نجوای دل و آتش سخن،


زمزمه شب و فریاد روز،


قدرت و عزت و تواضع،


نرمش و آشنایی و خشونت و پایداری،


در علی این همه هست و این همه به خاطر حق است، و برای اوست و این است که همه او دوست داشتنی است؛


و حتی دشمنش در دل شیفته اوست و مخالفش در پنهان شیدای او.


ولایت علی، نه علی را دوست داشتن، که فقط علی را دوست داشتن است!


ولایت علی، علی را سرپرست گرفتن و از هوا ها و حرف ها و جلوه ها بریدن است.


و این ولایت، ادامه ولایت حق است و دنباله توحید؛


آن هم توحیدی در سه بعد:


در درون


و در هستی


و در جامعه؛


که توحید در درون انسان، هوا ها و حرف ها و جلوه ها را می شکند؛ هواهای دل و حرفهای خلق و جلوه های دنیا را.


و در جامعه طاغوت ها را کنار می ریزد و در هستی خدایان و بت ها را.


در این حد، موحد، جز خدا کسی را حاکم نمی‌گیرد.


جز وظیفه چیزی او را حرکت نمیدهد.


هیچ قدرت و ثروت و جلوه ای در روح او موجی نمی‌آورد و هیچ دستوری او را از جا نمی کند. جز دستور حق و امر الله، از هر زبانی که این دستور برخیزد و از هر راهی که این امر برسد.


و هنگامی که روحی به آزادی رسید و جز امر حق امری نداشت و جز خواست او خواهشی نداشت، این روح به ولایت می‌رسد و به سرپرستی می‌رسد و دستور او و حتی نگاه او در دل‌های موحد عاشق، حرکت می آفریند!


دوست داشتن و این ولایت و سرپرستی است که معاویه و احمد حنبل و جرج جرداق و و و از آن بهره ای ندارند، که حاکم در درون آنها و محرک در وجود آنها، امر علی و دستور علی نیست؛ که هوا ها و حرف ها و جلوه ها در آنها حکومت دارند.


معاویه گرچه علی را دوست دارد، ولی سلطنت را بیشتر از علی خواهان است و دوستدار آن است.


و احمد حنبل گرچه برای علی شعر می‌سراید اما حکومت دیگری را به عهده دارد.


و جرج جرداق گرچه از علی می‌نویسد، اما برای علی نمی‌نویسد؛ که محرکی دیگر دارد و عاطفه ای فقط او را به چرخ انداخته است.


اما مالک؟


او به ولایت رسیده و از نعمت ولایت برخوردار است. نشستن و ایستادن و آمدن و رفتن و دوست داشتن و دشمن داشتن او همه از سمت ولی کنترل می شود؛ نه از طرف هواها و حرف‌ها و جلوه‌ها.


مالک این را یافته که علی، این مرد آزاد از غیر حق، و این انسان آگاهِ حق، بیش از مالک به مالک علاقه دارد و بیش از مالک از مصالح و منافع مالک آگاهی دارد و بیشتر از مالک به منافع او می‌اندیشد و بهتر به منافع او می اندیشد؛


پس دیگر جای درنگ نیست و جای سرکشی نیست؛ که سرکشی ها حماقتهای زیان آوری بیش نیستند.


جای تسلیم است و اطاعت و پیروی و تشیع و دنباله روی.


منبع: نورنیوز


انتهای پیام/



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب