بار حقوقی-سیاسی، عامل طفره رفتن کانادا از پاسخگویی به جنایات حقوق بشری
گروه جهان خبرگزاری آنا-مجتبی اسماعیلی: کشف گور دستهجمعی دیگری در محوطه یک مدرسه شبانهروزی قدیمی با ۷۵۱ جسد که بیشترشان کودک هستند، بار دیگر نسلکشی سازمانیافته سرخپوستان را در کانادای مدعی آزادی و امنیت زیر ذرهبین فعالان حقوق بشر برده است. وقتی اوایل خردادماه سال جاری رسانههای جهان از کشف گور دستهجمعی حاوی بقایای ۲۱۵ کودک بومی در محوطه مدرسه شبانهروزی قدیمی در استان بریتیش کلمبیای کانادا خبر دادند، مقامهای اوتاوا اصلاً به گستردگی این رسوایی حقوق بشری و فشاری که باید در آینده نزدیک تحمل کنند، واقف نبودند؛ اما وقتی فعالان حقوق بشر به حمایت از دادخواهی قبایل سرخپوست منطقه همت گماردند و قرار گذاشتند همه سایتهایی را که پیشتر مدرسه شبانهروزی در آنها فعال بود، بررسی کنند، زنگ هشدار برای مقامهای مدعی حقوق بشر در کانادا به صدا درآمد و بار دیگر مشخص شد ماه برای همیشه پشت ابر باقی نمیماند.
به گواهی تاریخ، از زمان شکلگیری کانادا در قرن ۱۹ میلادی، اوتاوا کودکان بومیان کانادا را از خانواده و قبیله جدا و در مدارس شبانهروزی نگهداری میکرد یا نزد خانوادههای سفیدپوست به فرزندخواندگی میفرستاد. برنامه فوق در راستای ممنوعیت استفاده از زبان مادری انجام میشد و طبق آن، کودکان بومی که از اوضاع معیشتی خوبی برخوردار نبودند، در مدارس شبانهروزی وابسته به کلیساهای کاتولیک اسکان داده میشدند. اسناد موجود نشان میدهند دانشآموزان این مدارس در معرض شیوع سرخک، سل، آنفلوانزا و سایر بیماریهای مسری قرار داشتند و بسیاری جان خود را از دست دادند.
پیدا شدن گورهای دستهجمعی در مدارس شبانهروزی بومیان کانادا به جهانیان هشدار میدهد در قرون گذشته نسلکشی سیستماتیک در کانادا جایی که سیستم مدارس شبانهروزی در سالهای ۱۸۳۱ تا ۱۹۹۶، بیش از ۱۵۰ هزار کودک بومی را در چارچوب برنامه جذب بومیان به جامعه کانادایی بهاجبار از خانوادههایشان جدا کرد، رخ داده است. برای بررسی و تحلیل ابعاد این موضوع با حمیدرضا غلامزاده، کارشناس امور آمریکا گفتوگو کردهایم که در ادامه تقدیم میشود.
آنا: کانادا همواره درحالی کشورها ازجمله ایران را به نقض حقوق بشر متهم میکند که خود با توجه به افشای کشف گورهای دستهجمعی کودکان بومی این کشور، از ناقضان اصلی حقوق بشر است. لطفا از این منظر تحلیل خود را درباره سیاست دوگانه اوتاوا بیان بفرمایید.
غلامزاده: حقوق بشر اساساً بهعنوان ابزار سیاسی بینالمللی در سیاست خارجی کشورهای غربی طراحی شده است؛ نهاینکه اصلاً به آن قائل نباشند، بلکه هر جا به نفعشان باشد از آن استفاده میکنند که فکر میکنم علنیترین وضعیت استفاده ابزاری از این موضوع در اوضاع فلسطین و یمن قابل رؤیت است. وقتی به نفعشان نباشد، حقوق بشر تعطیل است و وقتی میتوانند از آن استفاده کنند، حقوق بشر موضوعیت پیدا میکند و اولویت میشود.
اصولاً آمریکا برای رقابتهای درونی به سمت استفاده از حقوق بشر رفت. بیش از ۴۰ سال پیش وقتی دموکراتها گزینه جدیدی برای رقابت با جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری نداشتند، موضوع حقوق بشر را دستمایه قرار دادند و سعی کردند از این ابزار بهعنوان برگ برنده استفاده کنند و تقریباً از زمان جیمی کارتر این موضوع در محافل آمریکا و مباحث داخلیشان اهمیت پیدا کرد.
آنا: علاوه بر کانادا، بهطور کلی در آمریکای شمالی شاهد نسلکشی سیستماتیک هستیم.
غلامزاده: بهطور کلی در آمریکای شمالی یعنی در کانادا و آمریکا این رویکرد بهشدت وجود داشت و بهلحاظ تاریخی بومیان یا اقلیتهای نژادی را انسان حساب نمیکردند. قانون اساسی آمریکا فقط مرد نژاد اروپایی مالک را که زمیندار بود بهعنوان شهروند و صاحب رأی بهشمار میآورد. در سرشماری هم سیاهپوستان و بردهها را سهپنجم حساب میکردند، یعنی حتی فرد کامل هم حساب نمیکردند. علاوه بر این، بلاهایی که کریستف کلمب بر سر سرخپوستان و بومیان آمریکا آورد - منظور از آمریکا ایالات متحده نیست بلکه کل آمریکای شمالی منظور است -آنها را بهشدت تار و مار کرد و در عمل نسلکشی بود؛ یعنی شاید آن زمان نامش را نسلکشی نگذارند و با الفاظ قشنگ یاد کنند، ولی نسلکشی بوده است.
بیشتر بخوانید:
رسوایی مضاعف دولت ترودو با کشف گورهای دستهجمعی جدید
کریستف کلمب در خاطرات خود میگوید بومیان با روی باز و هدایا پیش ما آمدند، اما با شمشیر به سمتشان رفتیم. آنها اصلاً نمیدانستند شمشیر چیست، تیغه شمشیر را با دستشان میگرفتند و دستشان میبرید. در ادامه تعریف میکند آنها را کشتیم، به زنانشان تجاوز کردیم و همه بلاهایی را که سرشان آوردند، بیان میکند.
۱۹ ژوئن ۱۸۶۵ به «جونتینت» معروف است؛ یعنی ژوئن و ناینتینت (نوزدهم به انگلیسی) را با هم تلفیق کردند. در چنین روزی آخرین گروه بردههای آمریکایی دو سال بعد از اینکه آبراهام لینکلن دستور لغو بردهداری را داده بود، در تگزاس خبردار شدند بردهداری لغو شده است. با این حال، سنای آمریکا این روز را هفته پیش و بعد از گذشت سالها بهعنوان مناسبت ملی اعلام کرد. علاوه بر این، همچنان در کتابهای درسی اجازه تدریس محتوای آن تاریخ را ندادهاند و نمیخواهند ابعادش را بشکافند، زیرا افشای آن، آبروریزی بزرگی است.
آنا: درباره سرخپوستان کانادا نیز چنین رفتاری انجام شد و نقض گسترده حقوق بشر رخ داد، ولی اتاوا از افشای ابعاد آن خودداری میکند. تحلیلتان چیست؟
غلامزاده: بله. در کانادا، سرخپوستان یا بومیان این کشور به First Nation معروفاند یعنی ملت اول، زیرا آنها ساکن بودند و بعداً مهاجران آمدند. درحال حاضر نیز اگر از اصطلاح فرست نیشن استفاده و بحث حقوقیشان را مطرح کنید، دولت کانادا بهشدت با شما برخورد و سختگیری میکند. خاطرم هست مصاحبهای با دو رهبر و مسئول قبایل بومی کانادا انجام دادم؛ بلافاصله بهوسیله دولت کانادا با آنها برخورد شد که چرا فلان حرفها را گفتید؟ حالا پرونده حقوقی هم علیه دولت ایجاد کرده بودند، ولی زیر فشار قرار گرفتند.
موضوع قتلعام کودکان در مدارس و گورهای دستهجمعی دقیقاً نشان داد آنها چه پیشینه تاریخیای دارند. آن مدارس متعلق به کلیسا بود و در عمل برای شستوشوی ذهنی و تبدیل کردن اجباری دین کودکان به مسیحیت استفاده میشد. یعنی نه آزادی دین داشتند و نه آزادی عقیده، اندیشه و بیان؛ به همین دلیل افکار عمومی بهشدت روی این موضوع حساس شده است. افکار عمومی، سیاستمداران و حاکمیت کشورها در حال فشار برای مخفی نگهداشتن نقض گسترده حقوق بشر هستند. الان در آمریکا چند سالی است روز کریستف کلمب را که جشن میگرفتند، عدهای به آن اعتراض میکنند که با وجود همه نقض حقوق بشری که او انجام داده است، چرا باید وی را پاس داشت!؟
در سابقه غرب نقض حقوق بشر بهصورت علنی وجود دارد؛ حال چه اروپا و در زمان جنگهایی که داشتند، چه در آمریکایی که کشف شد و بعدها تشکیل دولت دادند اما بعدها سعی کردند از این ماجرا چشمپوشی کنند.
مشابه دعواهایی که اوایل روی کار آمدن دونالد ترامپ و کمی قبل و بعد از پیروزیاش در زمینه مجسمههای چهرههای جنگ داخلی آمریکا که خیلی از بومیان، سیاهپوستها و بردهها را کشته بودند، بهوجود آمد، الان در کانادا نیز وجود دارد. افکار عمومی میگویند اگر اوتاوا ادعا میکند ارزشهای حاکمیتی، حقوق بشر و آزادی دارد، چگونه چنین تاریخچهای دارد و چرا روی فجایع حقوق بشری سرپوش میگذارد؟
از این لحاظ افکار عمومی بهشدت حساسیت به خرج میدهد و همین موضوع باعث میشود در آمریکا که موضوع قتل جورج فلوید پیش میآید، در کانادا، نروژ و انگلیس نیز صدای اعتراضات مشابهی شنیده میشود، زیرا تاریخچه مشترک نقض حقوق بشر در همه آنها وجود دارد.
آنا: اروپاییها در بحث قتل و غارت و نقض حقوق بشر ید طولایی دارند و حتی بر سر ماسک، اوایل شیوع کرونا با یکدیگر جدال میکردند. چرا دولتهای غربی، بهویژه در موضوع ما کانادا، درباره نقض سیستماتیک حقوق بشر پاسخگو نیستند؟
غلامزاده: رهبر انقلاب اسلامی ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ در سخنانی فرمودند: «در نمایش اخلاق عمومی هم شکست خوردند؛ یعنی با همه ادعاهایی که میشود و بعضی از غربزدگان در غیر کشورهای غربی -ازجمله متأسفانه در کشورِ خودمان- نسبت به مسائل اخلاقی غربی، مبالغات و مانند اینها میکنند، در این هم اینها شکست خوردند؛ که خب ملاحظه کردید نمونهاش همین خالی کردنِ فروشگاهها است. آقای رئیسجمهور برای من نقل کردند که در یکی از کشورهای اروپایی -که ایشان اسم بردند؛ من حالا اسم نمیآورم- ساعت اوّل صبح کامیون میآید دم فروشگاه جنس را آنجا خالی میکند، یک ساعت بعد فروشگاه خالی است. مردم میریزند جنس را میبرند، کجا میبرند؟ داخل انبارهای خانه؛ از دسترس عموم درواقع دور میکنند؛ این یک شکست اخلاقی است، این یک نمایش منفی اخلاق عمومی است در این کشورها. البته عرض کردیم خود غربیها و جریانهای غربزده نمیخواهند اینها دیده بشود، ولی لازم است که دیده بشود، لازم است که ببینیم، بدانیم؛ برای ملتها انتخاب سرنوشتهای مهمشان به این دانستنها بستگی دارد.» (۲۱ اردیبهشت ۹۹)
ایشان همچنین در فروردین ماه همان سال فرموده بودند: «یکی از سناتورهای غربی چند روز گفته بود غرب وحشی زنده شده؛ این حرف آنها است. ما وقتی میگوییم در غرب روح وحشیگری وجود دارد که با ظاهر آراسته و ادکلنزده و کراوات بستهاش منافاتی ندارد، بعضیها تعجب میکنند و انکار میکنند، این را حالا خودشان میگویند.» (۲۱ فروردین ۹۹)
اگر تاریخچه کشورهای غربی و آمریکای شمالی تا همین الان بررسی شود، شاهد نقضهای سیستماتیک حقوق بشر در ساختارشان خواهیم بود. تنها کاری که در چند دهه اخیر کردند، حفظ ظاهر بود، شیک و زیبا نقض حقوق بشر میکنند و به آسانی آن را میپوشانند. علت اینکه با وجود تشکیل کمپینها، اقدام چین، روسیه و ایران در شورای حقوق بشر و واکنش مجامع حقوق بشری برای پاسخگو کردن دولت کانادا، اوتاوا زیر بار چنین موضوعی نمیرود، این است که موضوع بار سیاسی دارد. افکار عمومی مطالبه میکنند، ولی سیاستمداران منع دارند به این موضوع بپردازند و جلوی نقض گسترده حقوق بشر را بگیرند.
به بیان دیگر، افکار عمومی مطالبه میکند، ولی اگر بخواهد به آن بپردازد، در عمل حاکمیت کانادا باید بگوید حقوق بشر را نقض کردیم که این یعنی نسلکشی، قتلعام و برایشان بار حقوقی دارد. بار حقوقی از این منظر که حکومت باید خسارت بدهد و قتلعامها را جبران کند. اگر اوتاوا به این موضوع تن دهد، بحث اجحاف و نقض حقوق بومیان مطرح میشود که سرزمینهایشان را غارت کردند، بومیان را غیرقانونی زندانی و قتلعام کردند، به وضعیتشان رسیدگی نکردند، خدمات بهداشتی و درمانی ندادند و ...
کانادا میداند که اگر یک موضوع را بپذیرد باید همه موضوعات را بپذیرد و اگر واقعاً بخواهد ساختار حقوق بشری را بپذیرد، مجبور است خودش هم به آن تن دهد و نمیتواند از زیر تبعات موضوع شانه خالی کند. بنابراین حقوق بشر ابزار سیاسی است و طبعاً میتوان با آن به دیگران فشار آورد. دولت کانادا که حاضر نیست در اتفاقات کشور خودش پاسخگو باشد، مکرر درباره هواپیمای اوکراینی و رفتار ایران ادعا و ایران را متهم میکند؛ درحالیکه ایران طبق قوانین بینالمللی پرونده هواپیمای اوکراین را بررسی کرده، به دادگاه برده و مستندسازی کرده است و کشورهای دخیل در پرونده را در بررسی جعبه سیاه مشارکت داده است. ایران ماجرا را به نتیجه رسانده است، اما به خاطر سیاسیکاری آنها پافشاری میکنند و مدعی هستند ایران کمکاری میکند و در این راستا هجمههای حقوق بشری برای استفاده سیاسی علیه ایران وارد میکنند.
انتهای پیام/۴۰۳۳/پ
انتهای پیام/