مزیتهای کمنظیر پرستیوی را دستکم نگیریم
به گزارش گروه جهان خبرگزاری آنا، مدتی قبل پلتفرمهای غربی فیسبوک، و یوتیوب در اقدامی ناگهانی اکانتهای پرستیوی را مسدود و مانعی بر سر انتقال محتوای رسانهای این شبکه فراهم کردند. هرچند فیسبوک دسترسی این تلویزیون را به صفحهاش بازگرداند اما کانال یوتیوب پرستیوی بسته مانده است. سابقه چندین و چند بار انسداد صفحات پرستیوی در شبکههای اجتماعی مختلف میگوید که نباید به ادامه این وضعیت مطمئن بود. مالکان این پلتفرمها بارها حاصل زحمات طولانیمدت همکاران بخش شبکههای اجتماعی در وبسایت شبکه پرستیوی را در کسری از ثانیه از مدار خارج کردهاند و تاکنون صفحات بسیاری با وجود جذب کاربران بیشمار، مجبور به شروع چندباره کار از نقطه صفر شدهاند. اما بهراستی چرا مدعیان آزادی بیان اقدام به سانسور یک شبکه خبری میکنند و راههای برونرفت از این معضل چیست؟
مرتضی نظری، کارشناس مسائل سیاسی و فعال فضای مجازی درباره نگاه غرب به آزادی بیان در خصوص رسانههای آزاداندیش گفت: اخیراً در کلاب هاوس مناظرهای با اشخاص لیبرال داشتم؛ در این گفتوگو، این سؤال را مطرح کردم که حقوق اساسی ازجمله آزادی بیان آیا یک حق مطلق است یا یک قرارداد اجتماعی و اگر یک قرارداد اجتماعی است در آن صورت آیا ممکن است ۹۵ درصد یک جامعه به این نظر برسند که حقوق و آزادیهای فقط ۵ درصد از همان جامعه را لغو کنند؟ در آن صورت چه باید کرد؟ آنها گفتند: «آزادی بیان یک حق طبیعی است و همه باید از حقوق طبیعی خود بهرهمند باشند و کسی حق ندارد مانع آن شود.»
تا اینجا لیبرال دموکراسی در شعار مدعی آزادی است؛ اما میبینیم قدرتهای غربی وقتی به پرستیوی میرسند بهراحتی این شبکه را در پلتفرمهای غربی مسدود میکنند و هیچ احترامی به آزادی بیآنهم نمیگذارند و همه ادعاهایشان را فراموش میکنند؛ چراکه این شبکه به چالشی برای منافع ابر ثروتمندان تبدیلشده که بهنوبه خود فساد لیبرال دموکراسی را نشان میدهد.
استفاده از پلتفرمهای غیرغربی برای انتشار تولیدات پرستیوی
وی در پاسخ به این سؤال که در این شرایط رسانههای آزاداندیش مانند پرستیوی چگونه میتوانند اخبار و تحلیلهای خود را به مخاطبان غربی برسانند، عنوان کرد: یک مسیر برای انتشار محتوای تولیدی پرستیوی این است که از ظرفیتهای شبکههای مجازی کشورهای غیرغربی هم استفاده کند. جهان فقط امریکا و اروپا نیست بلکه چین، روسیه و دیگر کشورها هم دارای پلتفرمهای خود هستند و باید به آنها نیز توجه کرد. یک موضوع دیگر این است که عقبه اندیشه و مشی پرستیوی باید جریانی از انسانها باشد که با سیلی از حملات خُرد از طریق شبکههای اجتماعی مختلف بتوانند غرب را به چالش بکشند.
همچنین اکنون کلاب هاوس توانسته به محلی برای تضارب آرای افراد گوناگون مثلاً مخالفان و موافقان امریکا تبدیل شود. پرستیوی هم میتواند از همین پلتفرم برای معرفی خود و نیز ارائه محتوای خود در چالش با موافقان و مخالفان رویکردهایش و به چالش کشیدن غرب استفاده کند. البته این پلتفرم نوپدید است، خاستگاه غربی دارد و ممکن است در ابتدا حضور رسمی یک رسانه در آن امری دشوار و نامأنوس به نظر بیاید؛ ولی در حال حاضر در کلاب هاوس اتاقهای مختلف به زبانهای کشورهای گوناگون وجود دارد. پس پرستیوی میتواند از کلوب و روم خاص خودش برای میزگردها و مناظرهها استفاده کند.
در زمینه کارسازی برای انتشار موردی و محتوای پرستیوی در پلتفرمهایی ازایندست باید بیشتر کار شود. ممکن است هزینه این کار زیاد باشد، همچنین اگر کار رونق بگیرد احتمال بلاک شدن وجود دارد؛ اما به آنچه به دست میآید، میارزد.
بیشتر بخوانید:
غلامزاده: پرستیوی با پرداختن بیشتر به بحرانهای اجتماعی آمریکا جذابتر میشود
جایگاه پرستیوی در پیشبرد قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران
این کارشناس سیاسی درباره راهکارهایی که پرستیوی میتواند ارتباط خود را با مخاطبان غربی حفظ کند، توضیح داد: پرستیوی سهراه دارد؛ اول پلتفرم خودش را تقویت کند، دوم هوادارانش را از میان مخاطبانش افزایش دهد تا محتوای رسانهای آن از طریق آها بهصورت گسترده بازنشر شود، سوم اینکه باید از انعطاف رسانهای استفاده کند تا بهصورت نرم بتواند در امریکا جریان سازی کند، آنگاه بهتدریج که نفوذ این رسانه بیشتر شد، برشدت حملات خود علیه نظام استکبار بیفزاید.
پیادهنظام پرستیوی باید افزایش یابد و بیشتر از کارکنان آن شبکه باشد. اینکه چگونه پرستیوی میتواند در میان مردم کشورهای غربی جذب هوادار داشته باشد، مسئله مهمی است. پلتفرم «یورمدیوم» که پلتفرم اختصاصی معاونت برونمرزی است و پرستیوی هم در آن فضای ویژه خود را برای اشتراکگذاری محتوا داراست هم خوب است اما برای اینکه بتواند به یک برند خوب برسد قطعاً بودجه زیادی میخواهد و باید توجه بیشتری به آن شود.
وی در ادامه عنوان کرد: پرستیوی باید روی افکار سنجی کار کند. این موضوع مهمی در تبیین خطمشی راهبردی است. سپس میتواند یک سری مخاطبان هوادار را با خود همراه سازد که بسیار تأثیرگذار خواهند بود. این ایده بر این اساس استوار است که هر عضوی از یک جامعه به دنبال ایجاد یک هویت خاص است و پرستیوی میتواند برای افرادی که هنوز هویتشان شکل نگرفته یا در پی دنبال کردن محتوای متفاوت این شبکه هستند، یک هویت جدید ایجاد کند و آنها را به کاربران وفادار و پیگیر خود اضافه کند. درنتیجه چنین هوادارانی میتوانند عمق تأثیرگذاری یک رسانه را در جوامع هدف بهشدت افزایش دهند. رسانههای مطرح غربی هم از چنین تاکتیکهایی استفاده میکنند.
نظری با تأکید بر اینکه باید سازوکاری برای شرکت فعال بخشی از مخاطبان بهصورت هوشمند فراهم باشد، ادامه داد: دوطرفه شدن پیامرسانی توسط یک شبکه خبری بهجای پیامرسانی یکطرفه از تلویزیون برای مخاطب بسیار جذابتر است. در این صورت حتی برخورد عصبی که علیه پرستیوی توسط نظام استکباری انجام میشود و هر از چندی این رسانه را به روشهای مختلف سانسور میکنند، میتواند بهعنوان یک تحریک رسانهای مورداستفاده قرار گیرد. به بیان بهتر این سؤال در فکر مخاطب غربی شکل گیرد که بهراستی چرا یک تلویزیون خبری اینچنین آماج فشارهای گوناگون غربیهای مدعی آزادی بیان قرار میگیرد. همین سؤال بهخودیخود یک تبلیغ هوشمند برای جذب بیشتر مخاطب هم هست.
وی با اشاره بر اینکه هر چه فشار بر یک رسانه بیشتر شود، میتواند بُرد رسانهای آن را در جامعه هدف افزایش دهد، افزود: درصورتیکه با محدودیت و فشار اعمالی بر آن رسانه به شکل هوشمندانهای برخورد شود، میتوان آن تهدید را به فرصت خوبی تبدیل کرد. برای نمونه، زمانی که کمپین «مرضیه هاشمی را آزاد کنید» شکل گرفت، برخی از مردم و مسئولان آمریکایی که تا آن زمان حتی اسم پرستیوی را نشنیده بودند با این تلویزیون آشنا شدند. به خاطر همین اهمیت، خانم مرضیه هاشمی بهعنوان یک مزیت بزرگ برای پرستیوی است.
این کارشناس رسانه خاطرنشان کرد: دقت کنیم که شغل یک خبرنگار با همه مشاغل دیگر متفاوت است چراکه به آزادی بیان مربوط است و غرب روی آن حساس است. بازنشر خبر بازداشت یک مجری و خبرنگار این شبکه در رسانههای دیگر به هر دلیل که انجام شد، نشان میدهد هرچه پیادهنظام رسانهای قویتر باشد، تأثیر آن مجموعه خبری بیشتر خواهد شد. همین کمپین بیش از چند میلیون دلار هزینه تبلیغات برای معرفی پرستیوی را کاهش داد. یعنی بدون اینکه نیازی به هزینه کردن برای معرفی این تلویزیون خبری باشد، اشخاص بسیاری مشتاق شدند که بدانند این کدام شبکه خبری است که اکنون خبرنگارش دستگیرشده و اینهمه جنجال به راه افتاده است. درحالیکه برای معرفی کردن فقط اسم این شبکه به همین افراد باید هزینه گزافی صرف تبلیغات میشد.
تشخص خبری پرستیوی؛ دلیل محدود شدن این شبکه
وی ادامه داد: اکنون هم میتوان از همین مسدود یا محدود شدن پرستیوی در جریان سازی رسانهای و همراه کردن کاراکترهای مختلف استفاده کرد؛ بهنحویکه مخاطب دریابد که چون پرستیوی به یک تشخص خبری در جهان رسانههای بینالمللی رسیده بود، آن را مسدود یا محدود کردند. این مسئله کنجکاوی مخاطب را برمیانگیزد که این شبکه را دنبال کند.
پیشتر و در همین رابطه، عباسعلی کدخدایی، عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران در مصاحبهای اختصاصی با خبرنگار خبرگزاری صداوسیما در تاریخ ۱۹ فروردین امسال، با اشاره به تأکید موازین بینالمللی بهویژه موازین حقوق بشر بر آزادی رسانه، گفته بود: پرستیوی از زمان تولد تاکنون توانسته است در انعکاس واقعیات و بیان حقایقی که از رسانههای پرطمطراق شنیده نمیشود و نیز در دفاع از حق محرومان، اثرگذار باشد. بهبیاندیگر پرستیوی در این زمینه توانسته است جایگاه خوبی را به دست آورد و به همین علت با اعتراض مؤسسات بینالمللی و استکبار مواجه است.
اما بهراستی کدام علت بیش از همه موجب شده تا خشم نظام استکباری آنچنان برانگیخته شود که پرستیوی را در همه پلتفرمها سانسور کنند؟ کدخدایی دراینباره توضیح داده بود: شبکه پرستیوی در میان مردم محروم جهان بهویژه منطقه باعلاقه بسیار مواجه است و ملتها، پرستیوی را بهعنوان رسانهای میشناسند که میتواند حقیقت را بیان کند.
استاد دانشگاه تهران درباره اینکه چه میتوان کرد؟ پاسخ داده بود: اگر قرار باشد رسانه یا موسسهای که در حوزه رسانه کار میکند، مسئولیت اصلی خود را در حمایت از واقعیات و بیان حقایق ایفا کند، ناچاریم آن را در جایگاه بینالمللی و با مشارکت همه رسانهها ببینیم. در این چارچوب مرجع و مجمع داوری باید تشکیل شود که نمایندگان رسانهها در آن حضورداشته باشند و بتوانند اظهارنظر کنند.
کدخدایی افزوده بود: در رسانههای اجتماعی نیز میبینیم که گاهی وقتی به مسئلهای از نگاه مردمی پرداخته میشود، روسای اینگونه مؤسسات، حسابهای کاربری رسانههای مدافع حق را مسدود میکنند.
کدخدایی در پایان تأکید کرده بود: جایگاه شبکه خبری پرستیوی در اطلاعرسانی، جایگاه مهم و اثرگذاری بوده و اینگونه مقابلهها با این شبکه نیز به علت این است که این رسانه توانست جایگاه واقعیاش را به دست آورد.
همچنین برایان برلتیک، محقق آمریکایی مسائل ژئوپلیتیک نیز با انتقاد از اقدام شرکتهای آمریکایی مالک شبکههای اجتماعی در مسدودسازی اکانتهای متعلق به پرستیوی در یک فایل ویدئویی که اوایل آوریل سال جاری در شبکههای اجتماعی منتشر کرد، گفته است: بیایید در مورد بستن کانال شبکه دولتی ایران توسط یوتیوب صحبت کنیم. به مقالهای که در پرستیوی در خصوص بستن این کانال منتشرشده و درباره این موضوع صحبت میکند، مراجعه میکنیم. «گوگل برای هفتمین بار شبکه پرستیوی ایران را هدف گرفت و دسترسی این شبکه خبری انگلیسیزبان به اکانت رسمی آن را در یوتیوب بدون هشدار قبلی مسدود کرد. این شرکت بزرگ آمریکایی اکانتهای یوتیوب پرستیوی را به دلیل نقش قوانین این پلتفرم مسدود کرد.»
سانسور شرکتی در آمریکا
این تحلیلگر غربی اضافه کرده است: بدون هیچ هشداری و بدون هیچ فرصتی برای رفع مشکل، اکانت پرستیوی مسدود شد و تنها گفتند که این تصمیم به دلیل نقض قوانین و دستورالعملهای این شبکه اجتماعی اتخاذشده است. اینیک دلیل بسیار مبهم برای حذف کانال افراد است؛ آنهم بدون هشدار یا اطلاع قبلی. همچنین دستورالعملها نیز بهنوبه خود مبهم هستند و به یوتیوب اجازه میدهند تا هر کسی را که بخواهد، حذف کند و هر کسی را که بخواهد در پلتفرم خود نگه دارد.
وی ادامه داده است: گوگل و البته یوتیوب یک شرکت خصوصی است و این اختیار را دارد تا هر کاری را که بخواهد با پلتفرم خود انجام دهد و شما نباید از این مسئله گله و شکایت کنید. اما حقیقت این است که گوگل، توییتر، یوتیوب، فیسبوک همه اینها، با وزارت خارجه آمریکا در ارتباط هستند. دولت آمریکا، سانسور را بر عهده این شرکتها میگذارد و این شیوه کار آمریکاست. آنها مستقیماً شما را سانسور نمیکنند، بلکه به این شرکتهای بزرگ فناوری اجازه میدهند تا گفتمان عمومی را تحت انحصار خود درآورند و سپس فهرستی از افراد را مشخص و نسبت به حذف آنها از این پلتفرمهای اقدام میکنند.. مثالهایی ازایندست داریم که افرادی در شورای آتلانتیک از طرف دولت آمریکا و ناتو حمایت مالی میشوند و افرادی را به فیسبوک میفرستند تا در شناسایی افرادی برای حذف از این پلتفرم، کمک کنند. این مسئله در خصوص یوتیوب و گوگل نیز صدق میکند که اکنون پرستیوی را حذف کردند.
برلتیک در سخنان خود تصریح کرده است: سانسور رسانهای و مسدود کردن صدای دیگران از مواردی است که نظام امپریالیسم بهشدت به آن متوسل میشود؛ اما در تبلیغات خود تلاش میکند خود را مبرا نشان داده و دیگران را به آن متهم کند. درسی که میتوان از این داستان گرفت این است که بهجای اتکا به یوتیوب، فیسبوک، توییتر یا هرکدام از شبکههای اجتماعی آمریکایی برای ارسال پیام خود به مردم، به دنبال یک ابزار آلترناتیو باشید. این نکته مهمی است چراکه اگر با یک بحران مواجه شوید، آنها تصمیم میگیرند که شما را قطع کنند و اگر آن زمان به دنبال یک آلترناتیو باشید، دیگر دیر خواهد بود و زمانی نخواهید داشت تا بتوانید بستر جدیدی را راهاندازی کنید.
او در پایان تأکید کرده است: اکنون به این موضوع فکر کنید که چگونه میتوانید جایگزینی برای این پلتفرمها پیدا کنید. در حال حاضر، روسیه و چین شبکههای اجتماعی اختصاصی خود را دارند و سؤال اینجاست که چرا یک شبکه اجتماعی طراحی نشود که تمامی ملتها بتوانند در آن حضورداشته باشند و از پلتفرمهایی چون فیسبوک، یوتیوب و توییتر به این پلتفرم که از سانسورهای غرب در امان است، مهاجرت کنند. افراد زیادی در شبکههای اجتماعی چون فیسبوک، یوتیوب و توییتر حضور دارند که میخواهند این اطلاعات را ببینند و توسط غربیها قابل سانسور نباشد.
انتهای پیام/۴۱۰۶/
انتهای پیام/