ادامه رفتارهای آماتورگونه در لیگ بهاصطلاح حرفهای
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری آنا - حامد فرضعلی بیک، اتفاقاتی که در لیگِ به اصطلاح برتر کشورمان میافتد، مرزهای "مسخرگی" را فرسنگها جابجا کرده است. دیگر نمیدانیم در مواجهه با برخی اتفاقات، بخندیم یا گریه کنیم. هر روز خبرهایی می شنویم که قطعاً مشابه آن را نمی توان یافت کرد، مگر در کشورهای عقب افتاده که فوتبالشان برچسب حرفه ای ندارد...
تیمی همچون ماشینسازی تبریز که چند هفته قبل صحبت از خروجش از لیگ برتر بود، به اندازه کل لیگ در ماههای اخیر مربی عوض کرده است. بیاتلو، اخباری، پاشازاده، خورشیدی و اکبرپور سرمربیان این تیم تا اینجای لیگ بیستم بودهاند و جالب و قابل تأمل اینکه اخباری در همین فصل دو بار حکم سرمربیگری ماشینسازان را دریافت کرده است! پاشازاده هم که عمر حضورش در تبریز بیشتر از چند روز نبود، خورشیدی ساعاتی سرمربی بود و حالا هم که علیرضا اکبرپور سرمربی این باشگاه پرحاشیه شده است.
آن زمان که از محمدرضا زنوزی ایراد گرفته میشد طبق قوانین فیفا، مالکیت همزمان دو تیم در لیگ غیرقانونی است، هزار بند و تبصره رو میشد که کارش قانونی است اما وقتی دیگر از پس هزینهها بر نیامدند، اقدام به انتشار قوانین کردند که بله، طبق مقررات و به احترام قوانین مکتوب، از مالکیت باشگاه ماشینسازی انصراف میدهد و امتیاز آن را به هیئت فوتبال تبریز واگذار میکند...
چه خبر است؟ در این فوتبالِ بی صاحب و بی در و پیکر چه خبر است؟ فلسفه و هدف امثال ماشین سازی از حضور در سطح اول فوتبال ایران چیست؟ درست است وقتی مجتبی خورشیدی حکم سرپرستی تیم ملی را دریافت می کند، رفت و آمدها و عزل و نصبهای قعرنشین لیگ برتر به چشم نمیآید اما انصافاً باید سوال کرد تیمهایی همچون ماشینسازی در این سطح از فوتبال ما چه میکنند؟ آن طرف در مشهد، یک شبه تیم لیگ برتری به هیئت فوتبال استان خراسان واگذار میشود و نام آن از شهر خودرو به پدیده تغییر مییابد. در مسجدسلیمان، مجتبی حسینی چون تیم سابقش به او نیاز دارد، یکطرفه فسخ قرارداد میکند و راهی اصفهان میشود تا روی نیمکت ذوبآهن بنشیند. قراردادهای مربیان و بازیکنان در سالهای اخیر چه تغییراتی داشته که هر زمان دلشان میخواهد، به تعهد و امضایشان پشت میکنند و میروند؟
داریوش یزدی جانشین حسینی میشود و پس از چند بازی جای خود را به محمود فکری میدهد. محمود فکری کیست؟ کسی که با عملکردش در استقلال، پیشبینی میشد حالا حالاها تیمی جرئت نکند با او حتی مذاکره کند اما برای چندمین بار ثابت شد این فوتبال بی حساب و کتاب تر از آنی است که تصورش را میکنیم...
در اراک، رسول خطیبی در دوران اوج آلومینیوم اراک، فیلش یاد هندوستان میکند و ظرف چند ساعت در دفتر باشگاه تراکتور، قرارداد جدیدی با تیم پرطرفدار شهرش امضا میکند. باز سؤال پیش میآید که تکلیف قرارداد و تعهد با اراکیها چه میشود؟ و مجبوریم پاسخ بدهیم حتماً او هم مثل مجتبی حسینی، بند قراردادی داشته که چنین اجازه ای را برایش فراهم کرده است. رسول در تراکتور جانشین بازیکنش میشود که چند هفته رفاقتی تیم را تمرین داده و کوچ کرده است! قبل از مسعود شجاعی هم علی منصوری سرمربی سرخپوشان بود که داشت ترکی یاد میگرفت تا با هواداران ارتباط صمیمانهای برقرار کند اما عمر حضورش روی نیمکت این تیم چند هفته بیشتر نبود...
از نیمکت و تغییر و تحولات نساجی هم بگوییم؟ از رحمان رضایی و حضورش در ذوب آهن بگوییم؟ از فراز کمالوند بگوییم که تا صحبت از استقلال شد، شاهین بوشهر را رها کرد و به تهران آمد؟ حتی خود استقلال با فرهاد مجیدی هم محل انتقاد و تأمل است چرا که بعد از ماهها وقت تلف کردن با محمود فکری، دوباره به عقب بازگشتند و با انتخاب دوباره فرهاد، ثابت کردند پیشتر اشتباه کرده بودند. چقدر مسخره...چقدر آماتورگونه...چقدر مشمئزکننده و چقدر تأسف بار...نیمکت تیمها بین افراد مشخصی دست به دست میشود، میلیاردها تومان باد هوا میشود و آخر چه؟ برآیند فنی ماجرا چقدر و در چه سطحی است؟ شاید یکی از دلایل قهرمانیهای پیاپی پرسپولیس، همین بیخردیها و انتصابهای تعجب برانگیز در تیمهای دیگر باشد.
یک مُشت مربی توخالی داریم که به چند هفته حضور در تیمهای لیگ برتری قانعند، چون هم اسمشان همچنان سر زبانهاست، هم توافقی یا با شکایت، از همان چند هفته فعالیت، میلیاردی و چند صد میلیونی به جیب میزنند و به تیم بعدی فکر میکنند...
خدا نگذرد از کسانی که قانون منع حضور مربیان خارجی در فوتبال ایران را وضع کردند. گرچه در آن زمان هم دلالان، بنجلهایی را به تیمها تحمیل میکردند اما قطعاً با تداوم حضور امثال استراماچونی یا ورود مربیانی در سطح برانکو ایوانکوویچ، چنین سفرهای برای عده ای سوءاستفادهگر و سودجو پهن نبود. راستی، مجموع پولهایی که در جای جای این فوتبال دور ریخته میشود، چقدر کمتر از دستمزد مربیان خارجی است؟!
انتهای پیام/4048/
انتهای پیام/