این روزها همه نقد مینویسند شما چطور؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، سعید هاشمزاده طی یادداشتی نوشت: به نظر میآید دیگر خیلی چیزها از جایگاه تخصصی خود به پایین کشیده شده و فراتر رفته و عمومیت پیدا کرده است. «نقد» یکی از این چیزهاست. همه نظر میدهند و بعد از مدتی نام تحلیلگر یا منتقد را با خود به یدک میکشند؛ اگر کمهوش باشند که خُب، در جا میزنند و میشوند همانکه بودند؛ یک کمهوش درجازن! اما اگر باهوش باشند با شنیدن چند «اظهارِنظر» از دیگران و آموختن چند واژه ابزارهایی پیدا میکنند برای «اظهارِفضل» و اینکه بتوانند با آنها به دیگران بگویند «من یک منتقدم» و در زیرمتن یادآور این شوند که پس نظرم مهم است.
واقعیت چیزیست که میبینیم؛ بیشمار منتقدی که یکی از دو قشر بالا را تشکیل میدهند؛ اما حقیقت چیز دیگری است. اینکه بخواهیم واقعیت نظر دادن همگانی را بپذیریم امری است که در فضای مجازی کمابیش همچون سیلی میآید و میرود و از آن اجتنابی است. اما اینکه بخواهیم شخصی که پشت یک تریبون نشسته -حال تفاوتی ندارد تصویری یا صوتی و یا نوشتاری- «منتقد» بنامیم و رسانه به آن شخص واژه «منتقد» را ضمیمه کند امر دیگریست.
اینکه فلانی پشت میکروفون رادیو و تلویزیون مینشیند و با تیتر منتقد، تحلیل و نقد میکند موضوع بحث ماست؛ اینکه تابهحال پرسیدهایم عیار نفوذ این اشخاص چیست؟ آیا آنها واقعاً منتقد هستند؟ تخصصی یافتهاند؟ آیا با اسلوب نقد آشنا هستند؟ با رویکردهای تحلیلی چطور؟ میتوانند فرم را توضیح دهند یا اصلاً عیاری برای نقد خود بیابند؟ بعید میدانم.
با نگاهی کوتاه و سرسری به رسانههای دوروبرمان نتیجهای عجیب و بهزعم نگارنده تلخ حاصل میشود؛ اینکه رسانه به هر شخصی که تریبون میدهد درواقع به گفتههای او بدون اینکه درست یا غلط بودنش سنجش شده باشد، اعتبار میبخشد و به فرد عیار میدهد و درنتیجه تریبون بر علم نقد تقدم مییابد. هر شخص دارای تریبون میتواند سخنپرانی کند و نظر بدهد زیرا تریبون او را به مدیومی که حتی نمیشناسد ضمیمه کرده است.
و از تلخی ماجرا همین بس که برنامههای سینمایی این روزها پر است از چنین افرادی و مخاطب نیز روی سخنان او حساب باز میکند. افرادی که نه تاریخی خواندهاند، نه تئوری میدانند و مهمتر از همه هیچ رویکردی ندارند. بلکه اغلب به محتوا یا فیلمنامه اثر میپردازند، آنهم غلط، که چنین پرداختی در لایههای سطحیاش را شاید بتوان در زمانی کوتاه و با شنیدن و خواندن اندکی به دست آورد.
منتقد اما ذهن تحلیلگر میخواهد، ذهن آزمونوخطا کرده و تربیتشده برای دیدن و درک و تشخیص. بدعت در کشف رویکردهایی که میتوان در مواجهه با یک فیلم به آن پناه آورد و آن رویکرد را بسط و گسترش داد. اما این سخنان بیاساسی که این روزها میبینیم و میشنویم و میخوانیم بیش از هشتاد درصدش اظهارنظر متکی به تریبون است تا تخصص. تریبون، اعتمادبهنفسی کاذب را به فرد میبخشد که با اتکا به آن نظرات اشتباهش را با قوت بیان میکند.
فردی که برحسب علاقه به سینما یا ژورنالیست شدن، و یا لذت بردن از اینکه کنار افراد مشهور قرار بگیرد، خود را خواسته و ناخواسته وارد حیطه نقدنویسی میکند و به برنامههایی که تریبون خوبی هستند میچسباند تا دیده شود. آنها بیشتر به افرادی میمانند که میخواهند دیده شوند تا اینکه راهی برای مطالعه یا ترجمه فیلم بیابند و تقدیم مخاطب کنند.
در این بازار مکاره که هرروز بر حجم پیچیدگیاش افزوده میشود انتظاری نمیرود تا ورودی و خروجیهای برنامههای سینمایی کنترل شود یا افراد شایسته و متخصص سر جای خود بنشینند؛ زیرا مدیران این رسانهها اساساً چنین فیلتری ندارند و هرکدام سیاستی غیر از سیاست گزینش متخصصین را در پیشگرفتهاند.
اما با تمام این تفاسیر، برای نوشتن این یادداشت از فرصت داشتن تریبون بهره بردهام و با تریبون خود بر ضد «تقدم تریبون بر منتقد» نوشتهام. زیرا همهچیز باید بالعکس باشد یعنی منتقدی که تریبون بسازد نه تریبونی که منتقد را شکل دهد.
انتهای پیام/
انتهای پیام/