دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
19 بهمن 1399 - 11:08
یادداشت/ نوید عمیدی‌؛

از امیدِ ناامیدکننده تا امیدِ امیدآفرین

نوید عمیدی‌ طی یادداشتی نوشت: امیدآفرینی صرفا با امیدامید گفتن محقق می شود. به‌جای پرداختن به معضلات و مشکلات و دیدن همه خلأها درکنار پیشرفت های این 40ساله، سعی در آرام کردن جامعه با سکوت، بی‌توجهی به مطالبات، بی‌عدالتی ها، تبعیض ها و آسیب های اجتماعی مختلف سازمانی و نهادی دارد.
کد خبر : 562353
photo_2021-02-07_11-05-19.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، نوید عمیدی‌ طی یادداشتی در روزنامه فرهیختگان نوشت: ناامیدی عارضه‌ای در روانشناسی فردی است که شاخص‌های متعددی دارد. بین این شاخص‌ها، نمونه‎هایی مانند حس سرکوب‌شدگی، حس تحمل محدودیت و شکست، حس در اسارت افتادن، حس محاصره‌شدن بین بی‌کفایت‌ها و... قرار دارد که به‌طور صریح وضعیتی اجتماعی یا اجتماعی‌شده را حکایت می‌کند. امید، تحمل رنج و رویارویی آرمانگرایانه با رنج است. جامعه همواره با دوگانه ناامیدی و نوآوری مواجه است و البته همیشه امید علیه واقعیت موجود برای رسیدن به مطلوب است. اگر امید به‌معنای آرمان‌های مشترک باشد، به وجود آورنده انگیزه‌های مشترک می‌شود. حیات اجتماعی، آرمان مشترک فرد را به عمل جمعی وا‎می‌دارد و مهم این عمل جمعی است که به‌طور مشخص، برآیند امید فردی نیست و چیزی جز امید اجتماعی از پس تحلیل آن برنمی‌آید. آنچه امروز بیش از همه افکارعمومی ‌اغلب ایرانیان را درگیر خود کرده «ناامیدی از فردا» است.


اگرچه در واقعیت بیرونی، اوضاع عمومی ‌کشور نابسامان و درحال سقوط نیست و برعکس در نقطه مقابل آن قرار دارد، اما ناامیدی به آینده و ایجاد تصویری سیاه‎تر نسبت به گذشته و اکنون، به‎مراتب مخرب‎تر از آن چیزی است که به‌صورت واقعی درحال رخ دادن است. یکی از استادهای مطرح جامعه‌شناسی، این احساس کنونی را به احساس بازاری‎های قدیم تهران تشبیه می‎کرد که دائم از اوضاع بد بازار و کسادی آن ناله می‎کنند، درصورتی که در واقعیت از نظر مالی و درآمد وضعیت مطلوب‎تری نسبت به هم‌صنفی‎های خود دارند.


از سوی دیگر این ناامیدی بیش از آنکه در عرصه فردی نمایان شود، در عرصه اجتماعی بروز می‎کند. این حالت را می‎توان شکافی میان امید فردی و اجتماعی دانست. در جامعه کنونی ما اغلب افراد به‌صورت شخصی و درونی انگیزه و امید دارند و برای آن تلاش می‎کنند و به‌نوعی به آنها دلبسته‎اند؛ اما همین افراد در مشارکت‎های اجتماعی انگیزه‎های کمتری دارند. هرچند گروهی از اندیشمندان علوم‌اجتماعی معتقدند این وضعیتی جهانی است و مختص ایران نیست. آنها بر این باورند که اوضاع جهانی نیز مانند ایران در زمانه ناامیدی به‌سر می‎برد؛ وضعیتی که اطلاعات فراوان، افراد را احاطه می‎کند اما توانایی برای تغییر خواسته‎های خود نداشته و پایان رویاهایشان را رقم می‎زند. در روانشناسی اجتماعی به چنین حالتی «درماندگی آموخته‌شده» می‎گویند.


درواقع در پی رویدادهای ناگوار خارجی، توجیهات علّی درونی به وجود می‌آیند که سبب از بین رفتن عزت نفس آدمی ‌و درنهایت امید و انگیزه وی می‎شوند. حالتی که مردم جهان به آن پایان امید به ایدئولوژی می‎گویند. اتفاقی که در جامعه ایرانی درحال رخ دادن است شباهتی با ناامیدی جهانی ندارد، اگرچه براساس پیمایش‎ها در سال‎های اخیر، وضعیت سرمایه اجتماعی ایرانیان تا حدودی افت داشته است، اما جامعه ایرانی از نظر امیدواری ایدئولوژیکی نقطه مقابل این تحلیل قرار دارد و در بالاترین سطح از اثبات کارآمدی و قوام مبنایی و ایدئولوژیک خود قرار گرفته است. مردم ایران این مدعی را در باورهای عمومی‌ براساس شاخص‎های دینی و فرهنگی و ملی تایید می‎کنند. بر همین مبنا، جامعه امروز ما نه در نقطه فروپاشی اجتماعی، آنچنان که عده‎ای تلاش می‎کنند القا کنند که در نقطه «درماندگی اجتماعی» قرار گرفته است. این درماندگی و احساس را می‎توان حاصل سه مساله دانست.


تضعیف امید؛ از درون


تضعیف امید به آینده‎ بهتر و امکان رفع و حل مسائل کشور و کارآمدی که براساس تصویر از مسئولان و اقدامات آنها و نرخ فزاینده و وضع پابرجای نارسایی‌ها ایجاد می‌شود. البته واسطه رسانه‌ای این وضع می‌تواند شبکه‌های رسانه‌ای خارج‌نشین هم باشند و منظور از درون، صرفا ناامیدی به‌واسطه نظام رسانه داخلی نیست. روشنفکران امروز را می‎توان سرآمدان این تضعیف دانست که جامعه را از داخل پوچ و پوک می‎کنند. گروهی که صرفا با امید به دیگر کشورها و ساختن آینده‎ای سیاه سعی دارند جامعه ایران را عقب‎مانده از توسعه جهانی دانسته و بر طبل انزوا و شکست آن بکوبند.


تخریب امید؛ از بیرون


تخریب امید به‌صورت کلی، هجمه‎ای به سازه فکری و ذهنی ایرانیان است. بازنمایی مطلق و رویایی از کارآمدی رقبا و سایر کشورها، درکنار تطهیر و موفق‌نمایی حکومت‌های قبل از انقلاب و رژیم پهلوی، تخریب سازه امید اجتماعی در افکارعمومی را در پی دارد. تخریب تصویر عمومی ‌ایران و ایرانی در اذهان عمومی ‌و القای بی‌حد و حصر تصویری مخدوش و سیاه از گذشته، حال و آینده، سازه امید را فرو می‎ریزد. به‌صورت مشخص تلاش رسانه‎ای خارج‌نشینان و دشمنان در این حوزه بر همین اساس استوار است.


«در طول این 40سال و اکنون مانند همیشه، سیاست تبلیغی و رسانه‌ای دشمن و فعال‌ترین برنامه‌های آن، مایوس‌سازی مردم و حتی مسئولان و مدیران ما از آینده است. خبرهای دروغ، تحلیل‌های مغرضانه، وارونه نشان دادن واقعیت‎ها، پنهان کردن جلوه‌های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار موفقیت‎های بزرگ، برنامه همیشگی هزاران رسانه صوتی‌وتصویری و اینترنتی دشمنان ملت ایران است؛ و البته می‎شود دنباله‌های آنان را در داخل کشور نیز مشاهده‎ کرد که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت می‎کنند.


تجزیه امید


اساسا انسان، جامعه، سبک زندگی معاصر و تغییرات عمیق در نظام فرهنگ و ارتباطی جهانی، هویت‌های بازتابی و شناوربودن پایه‌های معرفت، منجر به پدیده‌ای جهانی، سوای اینکه جامعه‌ای موفق و مصون باشد یا نباشد، شده است که می‌توان آن را تجزیه امید نامید. امید به‌لحاظ هستی‌شناختی، امری شناور و ناپایدار شده است. به عبارت روایات ما مشابه بحثی که درمورد ایمان مطرح است؛ مستودع است نه مستقر. امید مستودع و تجزیه‌شده، به‌سادگی و در موقعیت‌های گوناگون، از بین‎ می‎رود و شاید دوباره با بهانه‌ای برگردد اما همچنان لرزان و به‌سادگی در معرض زوال است.


هرچند نقش ناکارآمدی دولت و قوا در سال‎های گذشته و عدم تحقق وعده‎های مسئولان درکنار بی‎توجهی به قشر مستضعف، جامعه را در این حس نباید نادیده گرفت، اما در کشمکش و رویارویی با چنین احساسی در زیست جهان ایرانی، گروه‎ها و دیدگاه‎های مختلف درحال نقش‌آفرینی، اثرگذاری، تقویت یا تغییر این احساس هستند.


امیدواری ناامیدکننده


در این بین از گروه به‌ظاهر روشنفکر و لیبرال‌مآب که تنها با شاخص‌های توسعه، ایران امروز را تحلیل کرده و آینده‎ای تاریک و بدون روزنه‎ای از امید را تصویر می‎کنند اگر بگذریم، گروه یا رویکرد دیگری نیز از بازیگران عرصه ناامیدی در جامعه به‌شمار می‎روند. اگر گروه اول را به‌عنوان گروهی وابسته به غیر، واداده و بدون علقه به انقلاب اسلامی ایران و مسیر پرفراز و نشیب و 40ساله آن به‌شمار آوریم که تنها عبور از این بحران را تغییرات اساسی در بنیان انقلاب اسلامی ‌ایران می‎دانند؛ گروه دوم برعکس سعی می‎کنند در مقابله تام با این نگاه همه خلأها را پنهان کرده، از معضلات با مردم سخن نگفته، مسئولان و مجریان را به مطالبه و پاسخگویی نخوانده و در برابر مشکلات و موانع مسیر، سکوت اختیار کنند. این نگاه گمان می‎کند امیدآفرینی صرفا با امیدامید گفتن محقق می‎شود.


به‌جای پرداختن به معضلات و مشکلات و دیدن همه خلأها درکنار پیشرفت‎های این 40ساله، سعی در آرام کردن جامعه با سکوت، بی‌توجهی به مطالبات، بی‌عدالتی‎ها، تبعیض‎ها و آسیب‎های اجتماعی مختلف سازمانی و نهادی دارد. گرچه این رویکرد بیش از آنکه فرد یا افراد شاخصی را دربرگیرد به‌صورت روحی گسترده، در قالب برخی سازمان‎ها و نهادها از صداوسیما تا نمازهای جمعه را دربرگرفته، بدنه‎ای گسترده از مسئولان پیر و فرتوت گذشته را نیز شامل می‎شود.


صداوسیما در شرایطی که بسترهای دیگر ارتباطی به‌ویژه فضای مجازی، رقیب جدی او در انتقال پیام شده، ازسوی مخاطبان خود با ضعف اعتماد روبه‎رو است. در این وضعیت، عمده تلاش این سازمان به‌جای جلب اعتماد، افزایش تعداد بینندگان است و با فاصله گرفتن از ساخت روایت‎های ملی و پرداختن بدون لکنت به مطالبات و درخواست‎های مردم، فقط تصویری خوش‎بینانه و بدون مشکل را ترسیم می‎کند.


بخش خبری بیش از بقیه قسمت‎ها درگیر این نگاه است. در اتفاقات اخیر گرانی بنزین، تا 48ساعت نخست، برف پاییزی اولین خبر صداوسیما روی آنتن بود و خبری از اغتشاشات و اعتراضات بحق مردم که خود را از صف آشوبگران جدا می‎دانستند، نبود. همین رویکرد، در برابر تعطیلی کارخانه‎ها، بیکاری و بی‌عدالتی نسبت به کارگران هپکو و آذراب و هفت‌تپه و... در پی گرفته شد. در مقابل، نگاهی یک‌طرفه به دستاوردها و پیروزی‎ها دارد و انتقاد سازنده و واقع‎بینی را کنار گذاشته است.


همین مساله در نمازهای جمعه‎ای که پناهگاه عمومی ‌جامعه بود نیز رخ داده است. یکی از وجه مزیت‌های انقلاب اسلامی‌ ایجاد بسترهای بومی ‌و همچنین حقیقی برای ارتباط با مردم، شنیدن صدای آنها و پاسخگویی به سوالات و شبهه‎های سیاسی و عقیدتی آنها بوده است و به‌نظر می‌رسد با استفاده از همین ظرفیت، چه در لایه‎های سطحی پیش از انقلاب و چه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ‌توانسته است مردم را همراه و هم‌نظر با خود کند. سرآمد خاستگاه‌های حوزه عمومی ‌تاسیسی پس از انقلاب، نمازجمعه بود. نمازجمعه فضایی برای شنیدن و شنیده‌شدن است. رکن اصلی نمازجمعه نیز امام‌جمعه است. شوربختانه آنچه در سالیان اخیر زمینه‌ای برای افول این نهاد مقدس میان مردم و به‌ویژه جوانان شده، ضعف کنش ارتباطی ائمه‌جمعه بوده است.


فاصله سنی زیاد با جوانان، عدم تحلیل و به‌روز بودن، خطیب نبودن، عدم ارتباط با توده مردم در طول هفته، عدم مطالبه و بسیج‌سازی نخبگان و مطالبه مرشدانه از مسئولان شهر در مشکلات واقعی مردم و... ازجمله معضلات این نهاد است. عدم پرداختن به مشکلات معیشتی مردم، عدم همراهی و همدلی با معضلات و نگرانی‌های مردم در شهرها و شهرستان‌ها و صرفا سخن از منافع ملی راندن بدون توجه به بی‌عدالتی‌ها و تبعیض‌ها، ذهن عمومی‌ جامعه را نسبت به این نهادها مخدوش‌تر کرده است.


نگاه یک‌طرفه این رویکرد به مسائل کشور در گزارشها، خطبه‌ها و آمارها و همچنین با ملاحظه سخن نگفتن از مشکلات جهت فرار از سیاه‌نمایی و ناامیدی، پرت‌شدن در دامن ناامیدی عمومی ‌را بیش از پیش رقم زده است. در بلندمدت این رویکرد بیش از آنکه خود را درکنار مردم قرار دهد، در مقابل آنان قرار می‌دهد و زمینه ناامیدی و نارضایتی را بیش از پیش فراهم می‌آورد. این رویکرد در یک سیر تاریخی به جمهوری اسلامی ‌با عینکی شرایط را تحلیل می‌کند که دارای سه ویژگی است:


الف) توجیه‌گران دیروز


اگر بخواهیم مهم‌ترین ویژگی این دسته از افراد جامعه را در مواجهه با گذشته 40ساله انقلاب اسلامی‌ برشماریم، باید به نگاه توجیه‌گرانه آنان اشاره کنیم. این نگاه نسبت به خلأها و کوتاهی‌های گذشته 40ساله، سکوت یا توجیه سراسری را اتخاذ کرده و از ناکارآمدی‌ها، بی‌تدبیری‌ها، غفلت‌ها و بعضا کوتاهی‌های عامدانه برخی مسئولان سخن نمی‌گوید. مسیر 40ساله انقلاب اسلامی‌ مملو از پیشرفت‌ها، گذر از موانع، پیروزی‌ها و خدمت بوده است؛ اما درکنار اینها باید به موانع، بی‌عدالتی‌ها، اشرافی‌گری مسئولان، تبعیض‌ها و... نیز اشاره کرد که توجیه‌گران با ترس از ایجاد ناامیدی هیچ‌یک از آنها را بازگو نمی‌کنند. این غیرواقع‌بینی عامل اساسی بی‌اعتمادی است. این غیرواقع‌بینی درکنار برجسته کردن برگه‌های غیرسفید تاریخ انقلاب اسلامی‌ توسط رسانه‌ها و روشنفکران، زمینه تزلزل فکری و درماندگی بیشتر جامعه را فراهم می‌آورد.


ب) خوش‌بینان امروز


این دسته نسبت به حال آنچنان خوش‌بین هستند که کاستی‌ها را فراموش می‌کنند. بزرگ‌ترین مشکل این خوش‌بینی سازنده نبودن آن برای آینده‌ای روشن است. درواقع واقعیت امروز را فارغ از مشکلات تعریف کرده و تنها به نقاط‌قوت بسنده می‌کنند. از دردها و گلایه‌ها و مشکلات سخنی به زبان نیاورده و تنها به دستاوردها و پیروزی‌ها اشاره می‌کنند. رویکرد خبر سازمان صداوسیما، برخی مسئولان و ائمه‌جمعه به وضوح دراین‌باره نمایان است. با چنین عینکی، از مطالبات و خواسته‌های بحق مردم فاصله گرفته و زمینه اصلاح جامعه و مسئولان و سازمان‌ها به شکلی کلی به انسداد خواهد رسید.


ج) فاقدان امید موجه فردا


طبیعی است که با دو ویژگی قبل، این گروه نمی‌تواند امیدی سازنده و موجه را برای فردا ترسیم کند. درواقع از آن‌رو این امید را ناموجه می‌نامیم که زمینه‌های همراهی جامعه و افکارعمومی ‌را با خود به‌همراه نداشته و زمینه اصلاح و تصویر روشن از آینده را به کلی از بین برده است. بی‌اعتمادی، از بین رفتن مرجعیت فکری و خبری، غیرواقع‌بینی، غیرمردمی ‌از انگاره‌های مهم شکل‌گرفته در افکارعمومی ‌توسط این دسته از افراد و سازمان‌ها است.


‌‌‌‌‌ امیدواری امیدآفرین


در برابر این نگاه باید به امیدواری‌ای اشاره کرد که نه نگاه خوش‌بینانه به‌دور از واقع‌بینی است و نه واقع‌بینی به‎دور از آرمانگرایی. این نگاه که متبلور منظر و نظام فکری حضرت امام‌خامنه‌ای مدظله‌العالی است، به‌خصوص در بیانیه گام دوم به‌وضوح تمایزهای جدی خود را با نگاه مایوسانه و به‌دور از واقع‌بینی مشخص کرده است. اگر رویکرد گذشته را خلاصه در انفعال، فاصله از مردم، دوری از اصلاح و پیشرفت جامعه بدانیم، نگاه مقام معظم رهبری فعالانه، همراه با مردم جهت اصلاح جامعه و واقع‌بینانه و سازنده است.


از دریچه این فکر، موتور محرک جامعه به‌سمت صلاح و خیر بازداشته نخواهد شد و البته به اشتباهات، کوتاهی‌ها و ناکارآمدی‌ها توجه دارد. نگاهی که مشکلات را درکنار پیشرفت‌ها دیده و از مشکلات گذشته برای درس آینده و از پیشرفت‌ها برای رشد بیشتر استفاده می‌کند. بر همین مبنا و با تکیه بر بیانیه گام دوم ایشان، سازه فکری امید در نگاه ایشان به انقلاب اسلامی ‌دارای سه مولفه مهم است:
الف) منتقد و مفتخر نسبت به گذشته


ایشان در عین آنکه گذشته را همراه با عزت، استقامت و حرکت روبه‌جلو ملت به‌سمت آرمان‌ها دانسته، از خلأها و کاستی‌های آن نیز آگاه بوده و به آنها اشاره می‌کنند. «بی‌شک فاصله میان بایدها و واقعیت‌ها، همواره وجدان‌های آرمانخواه را عذاب داده و می‌دهد، اما این، فاصله‌ای طی‌شدنی است و در 40سال گذشته در مواردی بارها طی شده است و بی‌شک در آینده، با حضور نسل جوان مومن و دانا و پرانگیزه، با قدرت بیشتر طی خواهد شد.»ایشان در عین آنکه از امید در آینده سخن می‌گویند از امید بی‌جا و دور از واقعیت‌های جامعه نیز پرهیز می‌کنند. «آنچه می‌گویم یک امید صادق و متکی به واقعیت‌های عینی است.


اینجانب همواره از امید کاذب و فریبنده دوری جسته‌ام، اما خود و همه را از نومیدی بی‌جا و ترس کاذب نیز برحذر داشته‌ام و برحذر می‌دارم.»درکنار آن مفتخرانه گذشته را ترسیم کرده که از ضلالت دوران پهلوی و شاهنشاهی به‌سمت نور حرکت کرده و رفاه و عدالت و اخلاق و معنویت را پدید آورده است.


«انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار به‌شدت تحقیر شده و به‌شدت عقب‌مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛ در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی ‌و مردم‌سالاری تبدیل کرد و عنصر اراده ملی را که جانمایه پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است در کانون مدیریت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میدان‌دار اصلی حوادث و وارد عرصه مدیریت کرد؛ روحیه و باور «ما می‌توانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان،‌ اتکا به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد.»


ب) واقع‌بین نسبت به حال


ایشان نسبت به وضعیت امروز نگاهی واقع‌بین دارند. این نگاه واقع‌بین نسبت به ضعف‌ها و پیشرفت‌ها است. «صریحا می‌گویم آنچه تاکنون شده با آنچه باید می‌شده و بشود، دارای فاصله‌ای ژرف است. در جمهوری اسلامی، دل‌های مسئولان به‌طور دائم باید برای رفع محرومیت‌ها بتپد و از شکاف‌های عمیق طبقاتی به‌شدت بیمناک باشد.»درکنار دیدن کاستی‌ها حرکت روبه‌جلوی حوزه‌های مختلف انقلاب اسلامی‌ را مدنظر قرار می‌دهند.


مفصلا عیوب مختلف در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و علمی ‌را برشمرده و آنها را کاستی‌های این 40ساله دانسته که باید رفع شوند. «نارضایتی این حقیر از کارکرد عدالت در کشور به‌دلیل آنکه این ارزش والا باید گوهر بی‎همتا بر تارک نظام جمهوری اسلامی ‌باشد و هنوز نیست، نباید به این معنی گرفته شود که برای استقرار عدالت کار انجام نگرفته است. واقعیت آن است که دستاوردهای مبارزه با بی‌عدالتی در این چهار دهه، با هیچ دوره دیگر گذشته قابل مقایسه نیست.»


ج) امیدوار و مسئول نسبت به آینده


ایشان آینده را آینده‌ای روشن ترسیم می‌کنند که می‌تواند رهایی‌بخش از همه مشکلات و کاستی‌ها و الهام‌بخش به کشورها و مستضعفان جهان شود. درکنار این نگاه امیدوارانه، خود و دیگران را مسئول ساختن آنچه پیش‌رو است دانسته و همه را موظف به پیگیری آن می‌دانند. «نخستین توصیه من امید و نگاه خوش‌بینانه به آینده است. بدون این کلید اساسی همه قفل‌ها، هیچ گامی ‌نمی‌توان برداشت. اما آنچه من می‌خواهم بگویم این است که این راه طی‌شده، با همه اهمیتش فقط یک آغاز بوده است و نه بیشتر. ما هنوز از قله‌های دانش جهان بسیار عقبیم؛ باید به قله‌ها دست یابیم. باید از مرزهای کنونی دانش در مهم‌ترین رشته‌ها عبور کنیم.


ما از این مرحله هنوز بسیار عقبیم؛ ما از صفر شروع کرده‌ایم.»این نگاه واقع‌بینانه، امیدوارانه و منتقد و مفتخر مهم‌ترین عامل ساختن جامعه و اصلاح آن و حرکت به‌سمت قله‌هاست. بدون توجه به این نگاه و برشمردن ایرادها و عیوب درکنار پیشرفت‌ها نمی‌توان به امید واقعی و حقیقی در جامعه دست یافت. توجیه‌گری نه امیدآفرین است و نه سازنده. راه برون‌رفت امروز جامعه از احساس ناامیدی برخورد منطقی، مطابق با واقع و البته توجه به دستاوردهای عظیم انقلاب برای مردم است. تا چنین سازه فکری و اجرایی بر دستگاه‌های مختلف و مسئولان و بازیگران مستولی نشود، این احساس روزبه‌روز تشدید خواهد شد.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب