دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
17 آذر 1394 - 10:37
سیامک کریمی*

چرا داعش عاشقانه به «پاریس» خشونت می‌ورزد؟

برای آن که بدانیم، چگونه نیروهای داعش توانسته‌اند خود را به هزاران کیلومتر دورتر از عراق و سوریه برسانند، چاره‌ای نیست سیر حوادث و رویدادهای مربوط به این جریان شبه‌نظامی را از زاویه دیگری بنگریم.
کد خبر : 54474

پس از حمام خون در مجله «شارلی ابدو»، حملات تروریستی ماه گذشته در پاریس، دومین حمله داعش به فرانسه به شمار می‌آید. حملاتی که 500 تن کشته و زخمی به جا گذاشت. این در حالی است که افسران امنیتی در فرانسه اعتقاد دارند که همیشه پای «اتفاق سومی» در میان است.


به هر تقدیر، «فرانسوا اولاند»، رئیس‌جمهوری فرانسه این حمله را اعلام جنگ داعش به کشور خود دانست و گفت که در پاسخ، با قوای بیشتری راهی خاورمیانه خواهد شد تا خاک زیر پای شبه‌نظامیان داعش را به توبره بکشد. منتقدان گلیست دولت چپ‌گرای اولاند این حملات را نتیجه روامداری و تساهل در قبال مهاجران به این کشور عنوان کردند و منتقدان کمونیست نیز آن را محصول ایجاد ناامنی غرب در خاورمیانه می‌دانند.


جالب آن که شاید، چرایی حوادث خشونت‌بار اخیر را بتوان در انتقادهای هر دو گروه پیدا کرد. به عبارت دیگر، برای آنکه بدانیم، چگونه نیروهای داعش توانسته‌اند خود را به هزاران کیلومتر دورتر از عراق و سوریه برسانند، چاره‌ای نیست که از زاویه دیگری به این انتقادها نگریست.


حقیقت آن است که اگر حمایت‌های پیدا و پنهان غرب و متحدان‌اش از داعش نبود، این شبه‌نظامیان خلق‌الساعه، در همان نبردهای داخلی در عراق، مقهور ارتش نصفه و نیمه این کشور می‌شدند. این حمایت‌ها، خیلی زود داعش را از نیرویی چندصد نفره که توان ایستادگی در برابر ارتش عراق در مناطق حاشیه شهرهای این کشور نداشت، به نیرویی با هزاران شبه‌نظامی تبدیل کرده است که امروز بر صدها کیلومتر از خاک عراق و سوریه حکمرانی می‌کند.


اما این همه، واقعیت امروزی و شعاع گسترده عملیات داعش را توضیح نمی‌دهد، بلکه توفان ماه گذشته، محصول دست گذاشتن‌ داعش روی شکافی است که غرب ناتوان از گذار از آن است. خیلی رک و راست، داعش دقیقا سر سفره‌ای حاضر و آماده نشسته است. آنها برخلاف القاعده، هرگز برای عملیات‌های فرامنطقه‌ای برنامه‌ای نداشته‌اند و ندارند. حوزه عملیاتی القاعده کاملا فرامنطقه‌ای بود و از یک سو تا مناطق اویغور نشین در چین می‌رسید و از سوی دیگر تا قلب اروپا نفوذ می‌کرد. آنها حتی زمانی که عملا توانایی عملیات فرامنطقه‌ای را از دست دادند حاضر نشدند با گسترش فعالیت منطقه‌ای، جدی‌ترین راهبرد خود را زمین بگذارند.


ناتوانی اروپا در جذب و همگون‌سازی جمعیت‌هایی که به امید حصول به «بهشت»، روانه سرزمین‌های آن ور آب شدند، حالا یگانی مملو از حس تحقیر و انتقام پدیدآورده است که حاضرند، برای رسیدن به «بهشتی» دیگر، همه را قربانی کنند.

نقطه مقابل عملیات‌های فرامنطقه‌ای القاعده، سازماندهی عملیاتی داعش است. داعش برخلاف جریان جهانی القاعده کاملا «منطقه‌ای» فعالیت می‌کند و متمرکز در منطقه خاورمیانه است جایی که معتقدان به فرقه‌های مختلف اسلام در کنار هم زندگی می‌کنند. به همین دلیل است که داعش با وجود توانمندی‌های عملیاتی، نیروهایش را به سوریه، عراق و لبنان محدود کرده است. اما رمز پوست انداختن داعش و رسیدن پشت دروازه‌های اروپا در چیست؟


آن سفره حاضر و آماده‌ای که داعش مهمان آن است، «پروژه شکست خورده غرب در همگون‌سازی اقلیت‌ها در جامعه بزرگ اروپایی است.» بسیاری از مهاجران و پناهجویانی که سال‌ها پیش در اثر وضعیت‌های شکننده در آسیا و آفریقا، روانه اروپا شدند، هنوز به چشم «اقلیت» نگریسته می‌شوند. در میان آنها، عده زیادی وجود دارند که از زمان مهاجرت پدران‌شان به اروپا، یعنی قریب به دو نسل، توان ورود به جامعه اروپایی و «بومی شدن» را پیدا نکردند.


ناتوانی غرب در ایجاد پوششی فرهنگی و اقتصادی برای این عده، آنها را به اعضای خرده‌فرهنگ‌هایی بدل کرد که ریشه بسیاری از بزه‌کاری‌هایی جوامع اروپایی را باید در میان آنها جست‌و‌جو کرد. غرب برای آنکه آنها را در جامعه خود بپذیرد و «بومی‌شان» کند، تنها یک راه پیش روی‌شان گذاشته بود: «اروپایی شدن.» سخت‌گیری پیدا و پنهان نسبت به فرهنگ‌های متفاوت این عده، هر نوع راه تداخل فرهنگی میان این اقلیت‌ها و جامعه بزرگ اروپایی را مسدود کرد تا آنها قریب به نیم قرن، همچنان به عنوان اقلیت شناخته شوند.


این وضع، ناگزیر، تنشی عریان میان این فرهنگ‌ها و فرهنگ مسلط اروپایی پدید آورد. مضاف بر اینکه، نخستین قربانیان بحران‌های اقتصادی اروپایی، طبیعتا کسانی نبودند جز همین مهاجرانی که سیاست ریاضتی اقتصادی، دست‌شان را از برنامه‌های رفاه اجتماعی کوتاه کرده بود. نتیجه، پدیداری نسلی از مهاجرانی بود که نه تنها در غربت فرهنگی به سر می‌بردند، بلکه محرومیت‌های اقتصادی و سطح سواد اندک، آنها را به رزمندگانی بالقوه برای انتقام از جامعه‌ای تبدیل کرده بود که همه فلاکت‌های خود را از آن می‌دانستند.


به این ترتیب، داعش در مدار همان سیاست عملیات منطقه‌ای خود و بدون آنکه نیرویی به غرب اعزام کند، در حال خوشه‌چینی از میان افرادی است که نسل در نسل در اروپا به عنوان «غریبه» یا «کولی» شناخته می‌شوند. «کولی‌ها» نماد شرّی هستند که کیفیت عالی هر جامعه‌ای را برهم می‌زنند. بی‌دلیل نبود که هیتلر در کنار یهودی‌ها، ریشه‌کنی «کولی‌ها» را هدف گرفته بود. در ایدئولوژی نظام فاشیستی آلمان نازی، کولی‌ها، عیار بالای جامعه آلمانی را برهم می‌زدند و چاره‌ای نبود جز آنکه از آنها حذر کرد. راهی که آلمان نازی برای فرار از دست این کولی‌ها، انتخاب کرد، اعزام آنها به اردوگاه‌های مرگ بود.


به این ترتیب، این غریبه‌های جد اندر جد آسیایی و آفریقایی که هرگز در قالب جامعه میزبان‌شان مستحیل نشدند، مثل بمبی متحرک می‌مانند. اگرچه «جهانی شدن» وعده «جهانی یکپارچه» می‌داد، این غربیه‌ها، به بهترین وجهی، معیوب بودن این وعده را لو می‌دهند. شیوه برخورد تهاجمی با فرهنگ‌های بومی در عصر جهانی شدن، به جای آنکه رگه‌های تفاوت را از میان ببرد، لبه‌های تیز و برنده هر فرهنگی به ویژه فرهنگ‌های غیر اروپایی را تیزتر کرد. پس، تنها شرط «خودمانی» شدن غریبه‌ها و مهاجران به اروپا، وا دادن فرهنگ متفاوت‌شان و «اروپایی» شدن بود. آنهایی که نتوانستند چنین کنند، سربازان بی‌جیره و مواجب داعش شده‌اند.


ناتوانی اروپا در جذب و همگون‌سازی جمعیت‌هایی که به امید حصول به «بهشت»، روانه سرزمین‌های آن ور آب شدند، حالا یگانی مملو از حس تحقیر و انتقام پدیدآورده است که حاضرند، برای رسیدن به «بهشتی» دیگر، همه را قربانی کنند.


* روزنامه نگار


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب