دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
26 آبان 1399 - 10:36

۷ تفاوت مهم برای تکرار سناریوی برجام/ چرا دولت بایدن مثل اوباما نمی‌تواند از برگ مذاکره استفاده کند؟

نوشته‌های رسانه‌های غربی درباره بازگشت بایدن به برجام نشان می‌دهد آنها تصور می‌کنند قضیه از سوی ایران بسیار ساده تلقی شده و تهران از قوه تحلیل شرایط فعلی بی‌بهره است.
کد خبر : 540948
2917037.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، با شکست دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا در انتخابات 2020 سخن گفتن از بازگشت آمریکا تحت‌لوای ریاست‌جمهوری «جو بایدن» به برجام آغاز شده است. نوشته‌های رسانه‌های غربی درباره بازگشت بایدن به برجام نشان می‌دهد آنها تصور می‌کنند قضیه از سوی ایران بسیار ساده تلقی شده و تهران از قوه تحلیل شرایط فعلی بی‌بهره است. این رسانه‌ها تاکید دارند مذاکرات میان ایران و آمریکا با چراغ‌سبز بایدن به سرعت آغاز خواهد شد و تهران باید بلافاصله در برابر وی کوتاه آمده و شرایط آمریکا در سال 2015 را در سال 2021 نیز بپذیرد.


آنها حتی با غرور می‌گویند رئیس‌جمهور بعدی آمریکا باید ابزارهایی که ترامپ علیه ایران ایجاد کرده را حفظ کند و دست به امتیاز‌گیری از ایران بزند. با وجود صحبت‌های خالی از استدلال رسانه‌های غربی که برای قلب و تغییر ماجرا صورت می‌گیرد برخی سیاستمداران آمریکایی که در مذاکرات نیز حضور داشته‌اند، متوجه تغییرات چندبعدی فضای موجود در سال 2015 با زمان حاضر شده‌اند.


یکی از این افراد وندی شرمن، معاون سابق وزارت امور خارجه اوباماست که برای مدت‌ها رهبری تیم مذاکرات آمریکا را برعهده داشته و در مذاکرات وزرای امور خارجه کشورهای درگیر در پرونده هسته‌ای ایران نیز دست راست جان کری وزیر خارجه آمریکا بود. شرمن به‌تازگی در مصاحبه با رسانه آمریکایی پابلیک رادیواینترنشنال در پاسخ به سوالی درمورد اقدامات آتی دولت جو بایدن در بازگشت به برجام و تعامل با ایران تحت توافق هسته‌ای به نکته‌ای کلیدی اشاره و اعلام کرد: «ما در سال ۲۰۱۶ نیستیم بلکه اکنون در سال ۲۰۲۰ و نزدیک به سال ۲۰۲۱ قرار داریم. زمان گذشته و اوضاع تغییر کرده است.»  تغییراتی که عضو سابق تیم مذاکرات آمریکا تنها وجود آن را اعلام کرده بسیار عمیق هستند. لازم است این تغییرات بررسی شده و در برابر دیدگان همه قرار گیرد. «فرهیختگان» در این گزارش به بررسی ابعاد تغییر شرایط در دوران مذاکرات 2015-2013 با زمان مذاکرات احتمالی 2021 پرداخته است.



1- دیگر «سایه جنگ» در کار نیست


در جریان مذاکرات هسته‌ای دولت یازدهم که از سال 2013 آغاز شده و در سال 2015 منجر به توافق موسوم به برجام شد یکی از مسائل موجود در جریان فضای مذاکره بین ایران و قدرت‌های جهانی «سایه جنگ» بود. حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران این مساله را به انحای مختلف و بارها به صورت رسمی اعلام کرده و گفته بود حضور مردم در صحنه انتخابات مانع از اجرایی شدن طرح هماهنگ قدرت‌های جهانی بوده است. روحانی آخرین بار در روز پنجشنبه ۲۶ دی 1398 در نشست مجمع عمومی بانک مرکزی ایران در تهران بدون اینکه از 6 کشوری که مدعی شده بودند قصد حمله به ایران را داشتند، نامی ببرد گفته بود: «این تعبیر رئیس‌جمهور فرانسه است که اولش در یک جلسه خصوصی و بعد در حضور خبرنگارها گفت ما 6 کشور برای حمله نظامی به ایران تصمیم گرفته بودیم و مصمم بودیم که در سال ۲۰۱۳ این حمله انجام بگیرد اما بعد از انتخابات در ایران و آمدن این دولت دچار تردید و منصرف شدیم، یعنی این حضور مردم و ایستادگی مردم آنها را منصرف کرد.» 


این مساله فارغ از درستی یا نادرستی آن و بدون درنظر گرفتن نام کشورهایی که گفته می‌شد قصد حمله به ایران را دارند و حتی فارغ از تاثیر آن بر مذاکره‌کنندگان ایرانی یکی از مسائلی بود که سعی می‌شد در توجیه مذاکره و دادن امتیازات از آن استفاده شود. با این حال صحبت‌های مسئولان دولتی و مقامات حاضر در مذاکرات درباره سایه جنگ و بزرگ‌نمایی آنها درباره توان نظامی آمریکا نشان می‌دهد آنها مساله جنگ را جدی می‌دانسته‌اند. به‌عنوان نمونه محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه ایران در روز چهارشنبه 13 آذر 1392 در جریان یک سخنرانی در دانشگاه تهران مدعی شد: «آمریکا می‌تواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ایران را از کار بیندازد!» اینکه منظور ظریف حمله آمریکا با یک مدل بمب یا یک دانه بمب و از کارانداختن سیستم دفاعی ایران به وسیله آن بوده است به کنار، مساله اصلی ناشناخته بودن توان دفاعی ایران و اقتضائات میدان نبرد و جنگ برای برخی سیاستمداران ایرانی بود.


با تمامی این تفاسیر مساله تهدید جنگ و قرار داشتن ایران ذیل «فصل هفت منشور ملل متحد» که به شورای امنیت اجازه استفاده از قوای نظامی برای برقراری صلح را می‌دهد، در میان دغدغه‌های اصلی مذاکرات در سال‌های 2013 تا 2015 بود.  فارغ از توانایی و عزم کشورهای جبهه مقابل ایران برای راه‌اندازی جنگ، نگه داشتن سایه جنگ بالای سر ایران توسط کشورهای غربی به‌عنوان یک برگ‌برنده در مقابل تهران در نظر گرفته می‌شد. با این حال شرایط در سال‌های اخیر تغییرات شگرفی داشته است. یکی از این موارد شکاف شدید میان اعضای شرقی و غربی شورای امنیت سازمان ملل است.  روسیه در سال ۲۰۱۴ پس از کودتای غربی در اوکراین علیه دولت قانونی این کشور که متحد روسیه به حساب می‌آمد، وارد چالشی جدی با اروپا و آمریکا شد. واکنش نظامی و بسیار شدید روسیه به این اقدام باعث شد تا روس‌تباران شرق اوکراین علیه دولت مرکزی این کشور وارد مبارزه مسلحانه شوند و از سوی دیگر مسکو شبه‌جزیره کریمه را از اوکراین بازپس گرفته و آن را مجددا به سرزمین روسیه ملحق کنند.


در سال 2015 نیز با تلاش‌های صورت‌گرفته توسط شهید سردار قاسم سلیمانی، روسیه پذیرفت در کنار ایران برای حفظ جبهه شرق دربرابر تهاجم غربی‌ها در سوریه وارد جنگ شود. چین نیز به نوعی در این جبهه قرار گرفت. با این حساب در قضیه تهدید نظامی فضا نسبت به سال ۲۰۱۵ تفاوتی اساسی پیدا کرده است و جبهه شرق با وجود تفاوت‌ها و اختلاف‌نظرهای طبیعی میان خود به لزوم اتحاد در برابر غرب پی برده  است.  به جز مساله متحدتر شدن جبهه شرق، جبهه غرب نیز با چالش‌های نظامی روبه‌رو شده است. بریتانیا در سال 2019 در قضیه جنگ توقیف نفتکش‌ها ناتوانی خود را از انجام تحرکات محدود نظامی در جلوی چشم جهان به نمایش گذاشت.


آمریکا نیز در جریان درگیری‌های نظامی خود با ایران نشان داد به دلیل وجود ناهماهنگی و ضعف در انجام عملیات‌های نظامی در دوردست قادر به تحرک نیست. ساقط شدن یک فروند پهپاد نورثروپ گرومن آر کیو-۴ گلوبال هاوک در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۹ (۳۰ خرداد ۱۳۹۸) در فاصله 75 کیلومتری و ارتفاع دست‌نیافتنی 20 کیلومتری نشان داد آمریکا به راحتی حتی توانایی نقض معمول آب‌های سرزمینی ایران را نیز ندارد.


حملات دقیق و رازآلود ارتش یمن در ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۹ (29 شهریور 1398) به تاسیسات شرکت نفتی «آرامکو» در «بِقِیْق» و «خُرِیْص» نیز در ضمن نشان داد توانایی سخت محور مقاومت ضعف سامانه‌های مراقبتی و پدافندی غرب را هویدا ساخت. موشک‌باران پایگاه آمریکایی «عین‌الاسد» در غرب عراق در پاسخ به حمله تروریستی واشنگتن در حومه فرودگاه بغداد نیز ضمن نشان دادن توان ایران در انجام حملات دوربرد و عزم تهران برای دفاع، ضعف ارتش آمریکا را در یک جنگ منطقه‌ای علیه ایران آشکار کرد.  مساله دیگری که استفاده از ابزار نظامی و کشاندن سایه جنگ به میز مذاکره با ایران را از دست بایدن خارج می‌کند روبه‌رو شدن وی با تعداد 300هزار کشته پس از مراسم تحلیف ریاست‌جمهوری در روز 20 ژانویه 2020 است.


در شرایط همه‌گیری کرونا یک کشور در مقام دفاع همچنان از‌ انگیزه و توان برخوردار است اما باید دید چنین کشوری چگونه می‌تواند در میانه بحران چندبعدی کرونا به لشکرکشی ۱۰هزار کیلومتر آن طرف‌تر فکر کند! بایدن حتی اگر به دنبال ایجاد ابزار قدرت نظامی نیز باشد چنین چیزی از سوی کمتر کسی جدی تلقی خواهد شد. ترامپ که در استفاده از نیروی نظامی جدی‌تر از بایدن بود و به دلیل نداشتن درک درست از صحنه میدانی به‌شکلی بی‌محابا از ابزارهای نظامی استفاده می‌کرد نیز موفق به استفاده از نیروی نظامی نشده و «دست روشده» ارتش آمریکا را برای جانشینش به ارث گذاشت.


2- فرسایش ابزارهای تحریم اقتصادی


آمریکا در ارتباط با ایران در حوزه اقتصادی به دو چالش بزرگ دچار است. در سال‌های پس از 2010 تا ۲۰۱۵ ایران با اعمال تحریم‌های اقتصادی سازمان ملل به‌شدت تحت‌فشار قرار گرفت. امنیتی‌سازی شدن ایران ضامن اجرای همگانی این تحریم‌ها از سوی کشورها بود. همچنین آمریکا و اتحادیه اروپا با استفاده از پوشش فراهم شده براساس تحریم‌های سازمان ملل و امنیتی‌سازی شدن ایران در چشم دولت‌های جهانی، موفق شدند سخت‌ترین تحریم‌های یک‌جانبه خود را نیز علیه ایران اعمال کنند. بر اثر همین تحریم‌های یک‌جانبه بود که مبادلات تجاری با ایران به سمت دشواری رفت.


اتحادیه اروپا با اعمال تحریم مانع دسترسی ایران به سوئیفت شد و در سوی دیگر آمریکا نیز با اعمال طیف وسیعی از تحریم‌ها دسترسی ایران به شبکه دلار را مسدود کرد. با وجود این استفاده آمریکا از دلار برای تحریم ایران در فضای مساعد بین‌المللی اما واشنگتن یکی از دلایل ورودش به میز مذاکره با ایران را احتمال آسیب دیدن دلار عنوان کرد، چیزی که البته در صورت عدم‌اعلام نیز از چشم‌ها پنهان نبود. ترس دیگر کشورها از تحریم شدن احتمالی و محدود شدن دسترسی به دلار باعث می‌شد آنها به فکر راه‌های جایگزین بروند. این مساله یکی از نگرانی‌های آمریکا بود. با این حال ترامپ رئیس‌جمهور بعدی آمریکا بدون توجه به فرسایش ابزارهای تحریم از ابزار دلار ضد همه استفاده کرد. این‌گونه ادراک ترس از دلار جهانی شده و باعث شد بسیاری از کشورهای تحریم شده یا در معرض تحریم ناچارا روی به راه‌های جایگزین بیاورند.


به‌عنوان نمونه ادراک ترس از دلار همچنین باعث کاهش سهم دلار در روابط تجاری چین و روسیه از ۹۰ درصد به ۴۰ درصد شده است. تحریم‌های گسترده علیه روسیه و جنگ تجاری علیه چین و اروپا از عوامل حرکت به سمت استقلال دلاری بوده‌اند. طبیعی است در چنین شرایطی ایران به نسبت سال ۲۰۱۳ از فضای بهتری برای دور زدن تحریم‌ها و دلار برخوردار بوده و کشورهای بیشتری راضی به مبادلات غیردلاری با ایران خواهند شد. یک نمونه قابل‌توجه روابط تهاتری ایران-ونزوئلاست. درحالی که گفته می‌شود ونزوئلا که از متحدان ایران است در دور قبلی تحریم‌ها حاضر به همکاری با تهران برای دور زدن تحریم‌ها نبود، هم‌اکنون به دلیل مواجهه با تحریم‌های گسترده آمریکا به تهاتر با ایران روی آورده است.


چالش دوم آمریکا در مذاکره با ایران و امتیازگیری، عدم‌جذابیت گشودن مسیرهای قابل تحریم شدن برای تهران است. ایران که در سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ با تصویب تحریم‌های شدید مواجه شده و آنها را تحمل کرده بود در سال ۲۰۱۵ با امید برداشته شدن آنها پس از برجام مجددا به اقتصاد رسمی بازگشت. همین رجوع باعث شد اقتصاد ایران مجددا در جایگاه ضربه‌پذیری قرار گیرد و در سال 2018 با خروج آمریکا از برجام مجددا متحمل فشارهایی به سبک دوره قبلی تحریم‌ها شود.


پس در مذاکرات بعدی برقراری ارتباط میان ایران و شبکه‌های بانکی رسمی چندان مورد درخواست ایران نخواهند بود. زیرا دو سال مذاکره بر سر اتصال به شبکه بانکی و سپس دسترسی نصفه‌نیمه ایران به این شبکه به مدت سه‌سال و مجددا قطع کامل دسترسی چیزی نیست که بار دیگر مورد خواست ایران باشد. حتی در صورت اتصال ایران به شبکه بانکی تهران به دلیل عدم اعتماد عمیق به غرب شبکه ضدتحریمی خود را با حجم مبادلات بالا زنده نگاه خواهد داشت. ایران به دلیل ادراک ترس جهانی از دلار با فضای مناسب‌تر در تجارت بین‌الملل روبه‌روست و هم به دلیل عدم اتصال کامل به شبکه بانکی پس از سال ۲۰۱۵ و ضربات متحمله پس از خروج سال ۲۰۱۸ دیگر اعتمادی به غرب نداشته و بر بستر تجاری فعلی خود روابط اقتصادی‌اش را گسترش خواهد داد.


3- مساعدتر شدن فضای منطقه‌ای به نفع ایران


در سال ۲۰۱۳ هنگامی که ایران وارد مذاکره شد، درگیر دو جنگ بزرگ تروریستی در سوریه و عراق بود. در این دوره هردو پرونده به دلیل ظهور و پیشروی‌های گسترده تروریست‌ها مانند گروه داعش در سنگین‌ترین حالت‌های خود قرار داشتند. در این دوره همچنین به جز داعش دیگر تروریست‌های مورد حمایت کشورهای غربی و عربی نیز هنوز در سوریه دارای جایگاه بودند. پس از سال ۲۰۱۵ بود که دو کشور عربستان سعودی و قطر که پرچمدار تروریست‌ها در سوریه بودند و تا فتح دمشق نیز پیش رفته بودند از پرونده سوریه به شکلی تقریبا کامل خارج شدند. در جریان مذاکرات دوره قبل همچنین انقلاب مردمی یمن هنوز به وقوع نپیوسته و در جریان آخرین سال مذاکرات تازه در حال رخ‌نمایی بود. 


در سال 2020 چهار سال از زمان پاکسازی داعش در عراق گذشته و سوریه نیز درگیر جنگی به ابعاد سال‌های 2013 و 2015 نیست بلکه یمن نیز به محور مقاومت پیوسته است. همچنین در جریان جنگ سوریه تمام توان تکفیری ضدشیعی (داعش) که حتی سلفی‌های ضدغربی(القاعده) را نیز به همراه دیگر جریانات قدرتمند اهل سنت به درگیری کاذب شیعه-سنی کشانده بود به‌شدت سرکوب شده است. قرائت‌های ضدشیعی به دلیل شباهت با دیدگاه‌های تکفیری داعش در درون گروه‌های اهل سنت از سکه افتاده به‌گونه‌ای که بسیاری از جریانات برای آن‌که متهم به تکفیری بودن نشوند سعی دارند با آنها به‌شدت مرزبندی کرده و حتی به ادبیات شبیه به داعش نزدیک نشوند. حالا در جهان اسلام پروژه جنگ کاذب شیعه-سنی که در جریان مذاکرات منجر به ۲۰۱۵ در اوج خود قرار داشت به شکلی اساسی ضربه خورده است. همچنین شورای همکاری خلیج‌فارس نیز دچار شکاف شده است به‌گونه‌ای که قطر به‌عنوان عضوی برجسته در آن مورد محاصره کشورهای عضو قرار گرفته است و از سوی دیگر کویت و عمان نیز به دنبال بازی مستقل‌تری از عربستان هستند.


4- توانمند شدن ایران برای برگشت‌پذیری هسته‌ای


پس از خروج آمریکا از برجام ایران با اتکا به این دلیل محدودیت‌های ذکرشده در بندهای مهم و از نظر غربی‌ها خدشه‌ناپذیر توافق هسته‌ای را رد کرده و در زمینه درصد غنی‌سازی، مقدار مواد هسته‌ای و نصب ماشین‌های هسته‌ای آشکارا غربی‌ها را به شکلی مستدل و قانونی به چالش کشیده است. ایران، براساس برجام باید تعداد سانتریفیوژهای نصب‌شده خود را از 19هزار دستگاه به 6 هزار و 100 دستگاه کاهش می‌داد و تنها از پنج‌هزار و 100 سانتریفیوژ برای غنی‌سازی استفاده می‌کرد. این سانتریفیوژ‌ها بیشتر از نسل IR-1 هستند که ظرفیت یک سو برای غنی‌سازی دارند.


این درحالی است که نسل‌های جدید سانتریفیوژ‌های تولیدی ایران از قابلیت غنی‌سازی 10 سویی یعنی 10 برابر بیشتر از سانتریفیوژ‌های فعلی برخوردار بوده و دیگر سانتریفیوژ‌های در دست تحقیق ایران تا 50 سو قابلیت غنی‌سازی دارند. این مساله به آن معناست که تهران می‌تواند با سرعت بیشتری به ظرفیت غنی‌سازی برجام بازگشته و در مدت کوتاهی حتی آنها افزایش دهد. از سوی دیگر با بالارفتن «سو» سانتریفیوژ‌های ایرانی آنها با اشغال کردن جای کمتر می‌توانند در تاسیسات مستحکم‌تر و پراکنده‌تر راه‌اندازی شوند.


5- رشد چندبعدی برنامه تسلیحاتی و موشکی ایران


تحریم‌های تسلیحاتی ایران در سال جاری به پایان رسید و محدودیت‌های موشکی نیز در آستانه انقضا هستند. در سوی دیگر برنامه موشکی ایران در ابعاد گسترده‌ای پیشرفت داشته و «سرریز» توان موشکی این کشور و توانایی آن در تولید موتور و سوخت موشک به دیگر حوزه‌های نظامی نیز وارد شده است. برنامه موشکی ایران با رسیدن به بلوغ پشتوانه ساخت سامانه‌های پدافندی شده و ایران را قادر به تولید موشک‌های «صیاد-4» برای سامانه باور 373 کرده است. در سوی دیگر برنامه موشکی ایران در حوزه غیرنظامی به ساخت ماهواره‌برهای سنگین‌تر رسیده است.


همچنین ایران طی این سال‌ها برنامه تولید موشک‌های کروز را نیز توسعه داده که همانند موشک‌های بالستیک ایران قادر به مورد هدف قراردادن اهداف در برد 2500 کیلومتری هستند. ایران در سال‌های اخیر از موشک‌های بالستیک خود دو بار علیه داعش و یک‌بار علیه آمریکا و همچنین یک‌بار علیه تروریست‌های پژاک استفاده کرده است. درحال حاضر حتی گفته می‌شود متحدان منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای ایران نیز از موشک‌های بالستیک پیشرفته و دقیق برخوردارند. ایران در ابعاد مختلف برنامه موشکی‌اش را توسعه داده و این برنامه در زمان حاضر شباهت زیادی به سال 2015 ندارد.


6- انزوای بین‌المللی آمریکا


ایران در جریان مذاکرات منجر به برجام به دلیل امنیتی‌سازی شدن و اجماع جهانی تحت‌فشار قرار داشت. پس از خروج آمریکا از توافقات بین‌المللی و همچنین برجام این کشور دچار انزوا در فضای بین‌المللی شده است. در مرداد ماه سال جاری آمریکا با ارائه پیش‌نویس دو قطعنامه یکی درباره «تمدید تحریم تسلیحاتی» ایران و دیگری «فعال‌سازی مکانیسم ماشه» به شکل بی‌سابقه‌ای با شکست و انزوا در شورای امنیت سازمان ملل مواجه شد. برخلاف سال 2015 ایران مورد پذیرش جهانی است و آمریکا در انزوای بین‌المللی کم‌سابقه‌ای قرار دارد.


7- این بار آمریکا دچار فتنه است


ایران در سال 2009 (فتنه 88) دچار شکاف سیاسی گسترده‌ای شد که برای هشت ماه به‌طور مستقیم تهران را درگیر خود کرده و تبعات آن برای چند سال ادامه داشت. این مساله باعث شد تا آمریکا با استفاده از فرصت فتنه 88 تحریم‌های گسترده‌ای را علیه ایران به اجرا درآورده و خود را در موضعی بالا ببیند. با وجود درگیری‌های مقطعی در دی 1396 و آبان 1396 که تاثیراتی روی ایران داشتند اما هیچ‌گاه شکاف‌ها به سطح فتنه 88 نرسید. این درحالی است که آمریکا در پی برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری 2020 خود که هنوز به نتیجه نهایی نرسیده است، دچار شکاف سیاسی شگفت‌آوری شده است. آمریکا به هرحال با تبعات درگیری طولانی‌مدت انتخابات 2020 خود روبه‌روست و برای مدت‌ها باید پیامدهای آن را متحمل شود. شرایط سیاسی داخلی دو کشور هم‌اکنون برعکس دوره قبلی مذاکرات است.


منبع: فرهیختگان


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
هلدینگ شایسته