ندیم اختر: صادق هدایت یکی از مشهورترین نویسندههای ایرانی در جهان است
به گزارش گروه فرهنگی آنا و به نقل از روابط عمومی کتاب فروشی هنوز، در ابتدای نشست بررسی زندگی صادق هدایت در هند، بهروز شادلو مترجم به صورت اجمالی به روابط فرهنگی ایران و هند پرداخت و گفت: «روابط فرهنگی ایران و هند از زمان تشکیل دو کشور همواره تنگاتنگ و پربار بوده است و برخی از آثار از ایران به هند و بالعکس از هند به ایران آمدهاند.»
او با اشاره به سفر صادق هدایت به هند گفت: «مهاجرت صادق هدایت به هند زمینهای فراهم کرد که او رمان بوف کور را در هند بنویسد و منتشر کند و در این اثر شاهد رگههایی از فرهنگ هند هستیم.»
به گفته شادلو، هدایت در هند زبان پهلوی را فرا گرفت و او نخستین کسی بود که در ایران ترجمه از این زبان را آغاز کرد. او همچنین از جمله از نخستین ایرانیها بود که به ایرانشناسی روی آورد.
در ادامه ندیم اختر با بیان این مطلب که هدایت یکی از بزرگترین نویسندههای ایرانی است که شهرت جهانی دارد گفت: «آثار صادق هدایت در شمار نوشتههای ممتاز ادبیات ایران قرار گرفته و ترجمه آنها در کشورهای بزرگ جهان انتشار یافته است. داستان صادق هدایت در ایران نیز بر سر زبانها افتاده و موافقان و مخالفان بسیار پیدا کرده است. اما خوشبختاته در هندوستان کسی مخالف صادق هدایت نیست. زیرا برای فارسیدانان هند مایه افتخار است که در زمانی که زبان فارسی به فراموش میرفت هدایت به هند آمد و ارتباط فرهنگی و ادبی در کشور هند و ایران را در آثار خود دوباره زنده کرد.»
او درباره چگونگی علاقمندیاش به صادق هدایت گفت: «زمانی که برای پایان نامه دوره کارشناسی ارشد میخواستم، موضوعی برای کار انتخاب کنم، یکی از استادانم «سید حسن اختر» کتاب بوف کور صادق هدایت را به من داد و به من گفت این کتاب را بخوان بعدا درباره موضوع پایاننامهات صحبت میکنیم. زمانی به خانه بازگشتم اول شروع به مطالعه درباره رمان بوف کور در اینترنت کردم. در جستوجوهایم به این موضوع برخوردم که هر کس این رمان را بخواند حتما خودکشی خواهد کرد، وقتی برای اولین بار خواندن این رمان را تمام کردم با خودم گفتم آیا میخواهم خودکشی کنم، پاسخم منفی بود پس دوباره این کتاب را خواندم و دوباره دیدم که هیچ تصمیمی برای خودکشی ندارم.»
او افزود: «صادق هدایت در رمان بوف کور به موضوعاتی درباره فرهنگ هند میپردازد که من به عنوان یک هندی با خواندن این اثر تازه با این موضوعات روبرو میشوم.»
پس از آن ندیم اختر به تشریح سفر هدایت به هند پرداخت و گفت: «صادق هدایت در ماه سپتامبر۱۹۳۷ میلادی به تهران برگشت. اما برای ما معلوم نیست که در کدام ماه سال ۱۹۳۶ به هند آمد و چند ماه یا سال در هند زندگی کرد. صادق هدایت وقتی در هند بود به چند استان مانند بانگلور، حیدرآباد، میسور وغیره سفر کرد و هر جایی که رفت تاثیری از آن گرفت و در داستانهای خود منعکس کرد.»
او افزود: «صادق هدایت اگر چه شیوهای نو در داستانهای خود و ادبیات هند و ایران ایجاد کرد ولی متاسفانه کسی به زندگی هدایت در هند نگاهی نکرد و رد پای هدایت در این سرزمین با گذشت زمان گم شد. صادق هدایت در سال ۱۹۳۶ میلادی با زحمت بسیار به کشور هند آمد. او که تجربه این سفر خود را در داستان میهنپرست انعکاس داده است، با کمک دوستانش مثل جمالزاده و مخصوصاً ش. پرتو که در کنسولگری ایران در بمبئی مشغول به کار بود برای زیرنویس فیلمنامه فیلمی فارسی که در هند ساخته میشد به بمبئی آمد.»
به گفته ندیم اختر، صادق هدایت با سفر به هند از زبان و فرهنگ این کشور تاثیر بسیاری گرفت به طوری که عناصر سنت و فرهنگ هند جا به جا در داستانهای او دیده میشود و داستان «بوف کور» بهترین نمونه این تاثیرپذیری اوست. صادق هدایت نزدیک به دو سال در بمبئی ماند و زبان پهلوی را از استاد بهرام گور انکلیسریا یاد گرفت. آن زمان استاد انکلیسریا در دانشگاه بمبئی معلم زبان اوستایی و پهلوی بود و به این دلیل میتوانیم بگوییم که هدایت زبان پهلوی را در این دانشگاه یاد گرفت و آثاری مانند «هنر ساسانی در غرفه مدالها»، «کارنامه اردشیر بابکان» و... را از زبان پهلوی به فارسی ترجمه کرد.»
در ادامه اختر به نامههای هدایت از هند اشاره کرد که شاید دستورالعملی برای او بود تا بتواند خانه هدایت را در هند بیابد. وی در اینباره گفت: «هدایت بیشتر زمان اقامتش در هند را در شهر بمبئی گذراند و از نامههای وی معلوم میشود که او در خانه کویین سامر در خیابان آرتهر بندر منطقه اپولو ریکلیمیشن زندگی کرده است. البته علاوه بر این نشانی، یک آدرس دیگر هم در نامههای هدایت وجود دارد: دکتر پرتو ایرانین کونسولگری فورت، بمبئی هند. ولی این آدرسها برای کشف کردن رد پای هدایت کافی نبود زیرا که شهر بمبئی از زمان هدایت تا به حال خیلی تغییر کرده و کونسولگری ایران هم از جای خود به منطقهای دیگر منتقل شده بود. علاوه بر این آدرسهای پستی، یکی از مراجع مهم دیگر برای پیدا کردن رد پای محل اقامت هدایت در بمبئی، دفتر کتابخانه کاما ارینتل انستیچیوت بود، جایی که هدایت از آنجا کتاب به امانت میگرفت اما متاسفانه تمام رکوردها و مدارک سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۷ کتابخانه به علت سیلاب ناگهانی گم شد و از بین رفت. ظاهراً اینطور به نظر میآمد که همه راهها برای کشف رد پای هدایت محو شده ولی این وضعیت نامطلوب، من را دلسرد نکرد و تلاش کردم تا ساختمان سمرکویین را که هدایت در نامههای خود از آن نام برده بود، پیدا کنم.»
او افزود: «کشف محل این ساختمان بسیار مشکل بود چون اسم خیابان ارتربندار رود بعد از زمان هدایت به نام حاجی نیاز احمد مارگ تغییر کرده بود ولی خوشبختانه خانه کویین سمر، با اسم در پشت هتل مشهور تاج پیدا شد، ساختمانی دارای چهار طبقه با هشت آپارتمان (تصویر شماره یک). صاحب فعلی این ساختمان تاجری به نام ناصر جمال، مدیر شرکت سیتی واک شوز است که در طبقه چهارم ساختمان زندگی میکند. او به من گفت که این ساختمان را در سال ۱۹۶۰ از یک خانم یهودی خریده است ولی هیچ اطلاعاتی راجع به ساکنان قبلی آن ندارد. در همان ساختمان یک خانواده ایرانی هم زندگی میکنند که در شهر بمبئی یک رستوران داشتند اما آنها هم راجع به هدایت از جد خود اسمی نشنیده بودند. به این جهت با وجود چنین شرایطی، تنها چیزی که میتوانستم به آن تکیه کنم، داستانهای خود هدایت بود.»
به گفته ندیم اختر، هدایت در داستانهایش از رویدادهای واقعی و آنچه در ذهن خود میگذشته بهره گرفته است. از جمله این داستانها، داستان «هوسباز» بود که هدایت آن را بعد از سفر هند نوشت و تا حدودی گره رد پای زندگی هدایت در هند را میگشاید. صادق هدایت ابتدا این داستان را به زبان فرانسوی نوشت اما بعدا به زبان فارسی هم ترجمه کرد. در این داستان بیان میشود که قهرمان داستان در یک پانسیون یا مهمانسرا در طبقه پایین زندگی میکند و میتواند منظره ساحل شهر بمبئی را از پنجره اتاق خود ببیند و غالبا هم با آسانسور به طبقه سوم پانسیون که سالن غذاخوری بود میرفته است. هدایت در داستان «هوسباز» خانه قهرمان را طوری توصیف میکند که ساختار این خانه شباهت زیادی با ساختار خانه سامر کویین دارد.
او افزود: «همچنین با مطالعه دقیق این داستان معلوم شد که خانه سامر کویین یک پانسیون بوده که قهرمان داستان، آن را اجاره کرده بود. البته ساختمان فعلی خانه شخصی است و تاکنون هیچ مدرک رسمی به دست ما نرسیده که گواهی دهد خانه سامر کویین در زمانهای گذشته برای اجاره دادن به مردم به کار میرفته است ولی یک منبع ادبی یعنی رمان «کوبالت بلو» اثر سچین کندلکر وجود دارد که داستانش بیان میکند ساختمان سامر کویین در زمانی مهمانسرا بوده است.»
اختر ادامه داد: «با توجه به سه داستان «هوسباز»، «کوبالت بلو» و «بیگانهای در بهشت» میتوان گفت که هر سه نویسنده در داستانهای خود از آپارتمان یکسانی صحبت میکنند که هرکدام مدتی را در آن زندگی کردهاند و بدین ترتیب بخشی از حقایق زندگی خود را در داستانهایشان منعکس کردهاند. صادق هدایت در شهر بمبئی در ساختمان سامر کویین، آپارتمانی را اجاره میکند که در طبقه تحتانی واقع بوده است و گویا به جز منظره رو به دریایش، حسن دیگری نداشته است چون در توصیف طبقه خود مینویسد: «اطاقی که اخیرا در مرتبه تحتانی بنائی اجاره کرده بودم ظاهرا راحت بود ولی... بوی زننده تندی که مخصوص هندوهاست در هوا پراکنده بود. در خیابان پاره دوز هندی با عمامه قرمز خود نیمهلخت به وضع زاهد متعبدی زیر پنجره من نشسته گرم تماشای ازدحام خلق بود.»»
انتهای پیام/