بهترین اشعار مداحی حضرت رقیه(س)
به گزارش گروه رسانههایدیگر خبرگزاری آنا، حضرت رقیه (س)در واقعه عاشورا سه سال سن داشتند و بعد از شهادت پدر و یارانش در عصر عاشورا، توسط سپاه یزید به همراه دیگر زنان بنیهاشم توسط سپاه اسیر شدند و در خرابههای شام به شهادت رسیدند.
در اصالت کیست طاها اینچنین؟
در جلالت کیست زهرا اینچنین؟
جلوه ای حیدر . نمایی ذوالفقار
مرتضا را کیست معنا اینچنین
دختر اینقدر آیینه شدن
جلوه شد زینب شدن را اینچنین
بعد زهرا و پیمبر کس ندید
دختری ام ابیها اینچنین
با عمو انسی که دارد دیدنی است
کس نشد دلبر به سقا اینچنین
کجایی ای مهربون بابا
بیا موندم بی کس و تنها
همش چشمام به در بیا
تو رو خدا بابایی بیا
بیا منم با خودت ببر کربلا
بابایی بی تو من نمی تونم
برگرد روی پات بنشونم
باور کن که دیگه نیمه جونم
کجایی بابای مهربونم
لباسای پاره می پوشم
کجا بودی پاره شد گوشم
نمی بینه به خوبی چشام
ببین سوخته همه ی موهام
شبیه پیرا می گیره می گیره بابا صدام
اشهدم رو بابا خیلی خوندم
بی حیا رو زمین می کشوندم
بابایی زیر دست و پا موندم
کجایی بابای مهربونم
خرابه چراغونه امشب، قناری غزل خونه امشب
موهام فرش مهمونه امشب،دلم خونه امشب
بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت ، بابا نبودی ببینی كه موی سرم سوخت
بابانبودی ببینی كه خاكسترم سوخت ، نبودی ببینی پرم سوخت
خرابه چراغونه امشب، قناری غزل خونه امشب
موهام فرش مهمونه امشب،دلم خونه امشب
لبام دیگه خندونه امشب ، ولی چشما گریونه امشب
بابام گفته می مومنه امشب،دلم خونه امشب
بابا نبودی ببینی كه دستام وبستند ،بابا نبودی ببینی دلم رو شكستند
بابا نبودی ببینی چی آُمد سرمن ،بابا نبودی ببینی سرم رو شكستند
نبودی دلم رو شكستند
بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت ، بابا نبودی ببینی كه موی سرم سوخت
بابانبودی ببینی كه خاكسترم سوخت ، نبودی ببینی پرم سوخت
خرابه چراغونه امشب، قناری غزل خونه امشب
موهام فرش مهمونه امشب،دلم خونه امشب
شب بادو بارونه امشب ، پریشونه این خونه امشب
دیگه رفتن آسونه امشب ، دلم خونه امشب
بابا نبودی ببینی رو خارا دویدم ، بابانبودی ببینی كه زهرا رو دیدم
بابانبودی ببینی كه من چی كشیدم، بابا نبودی ببینی دویدم بریدم
نبودی ببینی بریدم
بابا نبودی ببینی پر معجرم سوخت ، بابا نبودی ببینی كه موی سرم سوخت
بابانبودی ببینی كه خاكسترم سوخت ، نبودی ببینی پرم سوخت
خرابه چراغونه امشب، قناری غزل خونه امشب
موهام فرش مهمونه امشب،دلم خونه امشب
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
به كجا نهد سر او كه نداره چاره فقط خدا رو داره
ز غم جدایی بارون اشك مي باره فقط خدا رو داره
فاطمه كوچك من رقيه
برده دل از اهل حرم به گَريه
گريه نمي افته ز لب هاي او
از ستم آل بني اميه
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
همه جا ياد رخ باباشه
اسم او روي دو تا لب هاشه
بلكه رخسارة زيباي پدر
توي اين شام سيه پيداشه
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
تو دلش شور عجيبي شده پا
يادش افتاده غم كرب و بلا
ياد اون لحظه تلخي كه پدر
از درِ خيمه او گشته جدا
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
به خدا تنگه دلش داغ پدر
اومده صبرش از اين غصه به سر
كه بيايد شايد پدر از راه سفر
كه بيايد شايد پدر از راه سفر
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
دختر معصومه بريده تابش
اومده بابا به ميون خوابش
گريه كنون كنج خرابه مونده
يكي بده بهرِ خدا جوابش
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
او كه بابا همة دنياشه
عشقشه ، آرزويِ فرداشه
بلكه با ديدن رخسار پدر
گُل خنده به لبونش واشه
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
مونده برجا روي گونه هاي او
اثر سيلي و شلّاق عدو
كي به داد دل زارش برسه
نه پدر مونده كنارش نه عمو
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
او كه دگر دل از جهان بريده
به كودكي زير عزا خميده
تاب جدايي به تنش نمونده
بار سفر با دل و جان خريده
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
او كه دگر دل از جهان بريده
به كودكي زير عزا خميده
تاب جدايي به تنش نمونده
بار سفر با دل و جان خريده
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
به خدا تنگه دلش داغ پدر
اومده صبرش از اين غصه به سر
كه بيايد شايد پدر از راه سفر
كه بيايد شايد پدر از راه سفر
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
او كه آغوش پدر مأواشه
باعث گريه اين شب هاشه
سروري ، داغ پدر گو كه چطور
در دل خسته اين گل جاشه
فقط خدا رو داره او كه پدر نداره
دخترك سه ساله بارون اشك مي باره
انگار از رفتن خود با خبره
ديگه فهميده كه وقت سفره
ذرّه اي دل تو دلش نيست كه نيست
لحظة ديدن روي پدره
به خدا رقيه طاقت غم نداره فقط خدا رو داره
برتن من بود ای پدر جان نشانه
از طناب و رد کعب نی ، تازیانه
گویمت تو را از ظلم کوفیان
بعد تو شده کارم آه و فغــان
آه ، ببین گوشه معجـــــرم سوخت
آه ، ببین بی تو بال و پرم سوخت
(آه و واویلتا از غریبی)
بین صحرا شبی من زناقه فتــادم
مادر تو در آن دم رسیـده به دادم
زد صدا الا ای نور دیـــــــده ام
دخترم ببین من هم غمـدیده ام
آه ، که خاری به پایم نشـــــسته
آه ، زمین خورده ام دست بسته
(آه و واویلتا از غریبی)
جان بابا ببر دخترت راشبــــــــــانه
خسته ام من برای تو گیرم بهـــانه
روی من چو روی زهرا شد کبود
پاسخ نگــــاه من سیـــــلی نبود
آه ببین صورتم گشته نیلی
رویم آزرده از ضرب سیلی
(آه و واویلتا از غریبی)
انتهای پیام/
انتهای پیام/