دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
10 شهريور 1399 - 15:06
یادداشت/ مسعود پیرهادی؛

تردید در یا لیتنا کنا معکم!

مسعود پیرهادی طی یادداشتی نوشت: اگر مقابل امام حق، قائلیم «انا رجلٌ» پس همان بهتر که سال ۶۱ هجری قمری نبودیم! وگرنه به فوز عظیم و شهادت در رکاب سیدالشهدا که نمی‌رسیدیم هیچ؛ یا دوزخ را نقدا خریداری می‌کردیم یا حسرت و ندامت ابدی به‌واسطه کوتاهی، نصیبمان می‌شد.
کد خبر : 511601
مسعود-پیرهادی-610x400.jpg

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، مسعود پیرهادی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: اگر مقابل امام حق، قائلیم «انا رجلٌ» پس همان بهتر که سال ۶۱ هجری قمری نبودیم! وگرنه به فوز عظیم و شهادت در رکاب سیدالشهدا که نمی‌رسیدیم هیچ؛ یا دوزخ را نقدا خریداری می‌کردیم یا حسرت و ندامت ابدی به‌واسطه کوتاهی، نصیبمان می‌شد.



برخی توقع دارند امام به مأموم اقتدا کند! گروهی توهم دارند از امام جامعه بیشتر می‌فهمند و راهی غیر از کوفه را به عالِم به کل امور پیشنهاد می‌دهند؛ افرادی که مثل سلیمان‌بن‌صرد به امام مجتبی بابت صلح با معاویه اعتراض کردند ولی در میدان عاشورا بعد از نامه‌نگاری‌ها غایب بودند؛ کسانی که مثل شبث، مدام جبهه عوض کردند و ثبات رأی نداشتند؛ آنان که مثل عبیدالله بن حر جعفی حاضر بودند از مال بگذرند ولی از جان نه؛ آنان که مثل عمر سعد از آخرت می‌گذرند اما از جاه و مقام نه.


آن‌هایی که مثل طرماح، اولویت‌ها را نمی‌شناسند و دیر می‌رسند. امام‌نشناس‌ها امروز هم دم از حاج قاسم می‌زنند و امام، فرمانده و به تعبیری «ابوالقاسم» را نمی‌بینند.



اگر محرم ۶۱ هجری قمری، در مسیر مکه تا کربلا بودیم، بعید نیست نام ما هم در تاریخ ثبت می‌شد؛ اما احتمالا نه در عداد حبیب بن مظاهر و مسلم‌بن‌عوسجه و بریر و عابس؛ بلکه خوش‌بینانه در کنار امثال فرزدق عبیدالله‌بن‌حر جعفی، سلیمان‌بن‌صرد خزاعی و عمرو بن قیس مشرقی؛ احتمالا برخی هم در تراز شبث‌بن‌ربعی و شریح قاضی، عمر بن سعد و عمرو بن حجاج.


 


اما هرکدام از این اسم‌ها همراه رسم و وصف خاصی‌اند. فرزدق، محب اهل‌بیت بود؛ در زمان حضرت زین‌العابدین (ع)، قصیده‌ای ناب در مدح ایشان می‌سراید و هشام‌بن‌عبدالملک را به خشم می‌آورد اما همین فرزدق در تاریخ کربلا صرفا گزارشی یک‌خطی از اوضاع کوفیان به اباعبدالله (ع) می‌دهد که «قلب‌های آنان با شما و شمشیرهای آنان بر شماست»؛ برخی منابع تاریخی دو سؤال درباره احکام نذر و حج هم از وی نقل کرده‌اند! و خبر بعدی‌شان این است که فرزند پیغمبر را رها کرده و به کاروان امام نپیوسته است.



عبیدالله بن حر جعفی در پاسخ به دعوت امام این‌گونه می‌گوید: «یابن رسول‌الله، اگر به یاری تو آیم، همان اول کار، پیش‌روی تو کشته می‌شوم و نفس من به مرگ راضی نیست، ولی این اسب مرا بگیر، به خدا قسم تاکنون هیچ سواری با آن در طلب چیزی نرفته مگر این‌که به آن رسیده و هیچ‌کس در طلب من نیامده مگر این‌که از او سبقت‌گرفته و نجات یافته‌ام.»


حسین(ع) از او روی برگرداند و فرمود: «نه حاجت به تو دارم و نه به اسب تو … اما از اینجا بگریز و برو! نه با ما باش و نه بر ما! زیرا اگر کسی صدای استغاثه ما را بشنود و اجابت نکند، خداوند او را به رو در آتش جهنم می‌اندازد و هلاک می‌شود.»



سلیمان‌بن‌صرد خزاعی در پی مرگ معاویه و عدم بیعت حسین (ع) با یزید، شیعیان کوفه را برای بیعت با امام جمع کرد و دو نامه نوشت، اما در واقعه عاشورا همراه امام نشد و بعدها قیام توابین را به‌راه انداخت، آن‌‌زمان که کار از کار گذشته بود.



عمرو بن قیس مشرقی و پسرعموی او در منزلگاه «قصر بنی‌مقاتل» با امام حسین (ع) برخورد كردند. وقتی حضرت از آنان پرسید: «آیا برای یاری من آمده‌اید؟» پاسخ دادند: «ما دارای اهل‌وعیال زیادی هستیم» امام در جواب آنان فرمود: «بروید تا جایی كه صدای من را نشنوید و سیاهی كاروان را نبینید. كسی كه چنین نكند و به یاری ما برنخیزد، بر خدا حق است كه او را به رو در آتش بیفكند.»



عمرو بن حجاج هم کسی است که در نامه‌اش به امام نوشت؛ درختان سبز شده و میوه‌ها رسیده، ما منتظر آمدن شما هستیم، اما با پیروزی ابن‌زیاد در کوفه، در شمار افرادی قرار گرفت که مردد بودند، ولی سرانجام در کنار عمر بن سعد حاضر شد و فرماندهی چهار هزار نفر از سپاهیان کوفه را برعهده گرفت که از فرات محافظت می‌کردند تا آب به دست امام و یارانش نرسد!



این‌ها عاقبت کسانی است که ایمان دارند ولی ناقص؛ نؤمن ببعض و نكفر ببعض؛ این نوع از دینداری و ایمان، شاید خطرناک‌تر از هر وضعیت دیگری باشد؛ چراکه «هم یحسبون انهم یحسنون صنعا» این عاقبت ایمان مضاف به حب دنیا، حب جاه و مقام، حب فرزند و عیال و ایمان منهای ولایت، بصیرت و شجاعت است.



پس می‌شود محب اهل‌بیت بود و امام را وسط معرکه تنها گذاشت؛ می‌شود اهل بذل و بخشش بود و حسینی نبود؛ می‌شود عابد زمانه‌ات باشی و راه عبودیت را گم کنی.



هزار و سیصد و چندین سال است که شیعه باید تلاش کند قیام اصلی را محقق کند. قیام اول، قیام حضرت صدیقه طاهره (س) برای امام زمانش بود؛ قیامی که شیعه در آن شهید شد و دستان امام را هم بستند و خانه‌نشین کردند.



قیام دوم، قیام اباعبدالله بود که در آن، امام و تعداد زیادی از شیعیان شهید شدند و اسرا، رسالت تاریخی خود را انجام دادند. اما در قیام سوم، هم امام حفظ می‌شود و هم عموم شیعیان؛ درنتیجه جهان از قسط و عدل پر می‌شود همان‌گونه که از ظلم و جور پرشده بود.



بهترین، سطح بالاترین و نزدیک‌ترین شرایط به قیام سوم در انقلاب اسلامی فراهم است.
اگر هستی که بسم‌الله
در تأخیر آفات است


 


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب