چرا روتوش روحانی جواب نداد؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، زعیمزاده، فرجام رادیکالیسم اگر انحراف نباشد حتماً انفعال است، این خطی است که مشاوران سیاسی و رسانهای حسن روحانی باید بارها از روی آن سرمشق کنند. معنای حداقلی و مضیق چنین گزارهای که مراد من نیست دعوت به محافظهکاری و حداقلگرایی است و معنای بلندتر آن دعوت به مبنا داشتن در سیاستورزی است. اوضاع دولت روحانی و شرایط اجتماعی حاصل از سیاستهای آن بهگونهای نیست که حتی منتقدان را ترغیب کند که بخواهند عقبنشینی سنگین رئیسجمهور را به رخ بکشند یا یادآور شوند که چه شد رئیسجمهوری که باید مبدأ و منشأ عقلانیت و تدبیر و پختگی باشد در عرض چند روز از آن هشتک کذایی فرمایشی به چنین کنفرانس خبریای برسد، از آن افراط تا این تفریط (البته تفریط به خوانش حامیان دولت) فقط چند روز میگذرد اما آثار مانایی در نحوه مواجهه مردم و البته حاکمیت با دولت حسن روحانی دارد.
رفتاری که روحانی در این چند روز نشان داد شبیه کنش سیاسیای بود که او در اردیبهشت و خرداد 96 هم به شکل شدیدتری از خود بروز داده بود، درنوردیدن خطوطقرمز کشوری که خود رئیسجمهور آن است و بعد دندهعقب گرفتن با تمام وجود و تا تهخط رفتن بدون توجه به پیامدهای هیچکدام.
حتماً نیاز به توضیح نیست که منظورمان این نیست اگر کسی فهمید مسیری را اشتباه رفته، حق اصلاح آن را ندارد و واضح است کاری که دولت مکرر در این سالها انجام داده نامش دیگر اصلاح روش نیست؛ وقتی تعمداً و با برنامه یک اشتباه چند بار رخ میدهد، حتماً نام دیگری دارد.
این مدل رفتار توسط هر دولتی انجام شود حداقل در سه سطح اثر منفی دارد؛ اول روی بدنه حامی آن دولت که بعد از چند بار آمدوشد رادیکالی، میبیند دیگر خیلی نمیتواند روی قول و فعل چنین دولتی حساب کند، دوم روی حاکمیت و اجزای ناظر به امنیت ملی و سوم روی عامه مردم که در درازمدت به عدم وجود عقلانیت سیاسی در دستگاه اجرایی مشکوک میشوند که این سومی از همه خطرناکتر است.
حداقل دو دلیل مهم برای بروز چنین رفتارهایی میتوان برشمرد؛ اول مشورتهای غلط سیاسی رسانهای که به رئیسجمهور داده میشود و دوم اقتضایی عمل کردن بهجای پیروی از یک مدل مبنایی در سیاست.
سیاستی که از آغاز دولت یازدهم برخی سیاستسازان اطراف رئیسجمهور به او پیشنهاد داده بودند و به آن عمل میشد و حالا هم میشود، سیاستورزی به روش عکسبرداری است، یعنی فعلاً بدون توجه به پیامدهای منفی، تصویری که لازم است ارائه کنیم و کارمان و غرض سیاسیمان را پیش ببریم تا بعد هم خدا بزرگ است.
یک مثال غیرسیاسی شاید این وجه کار را بیشتر برایمان روشن کند، انتشار تصویر رئیسجمهور با لباس شبهورزشی در حال تماشای مسابقه فوتبال تیمملی احتمالاً نسخهای بوده با هدف نمایش نگاه جوانانه و طرفدار ورزش جناب رئیسجمهور، تصویری که فارغ از اثرات لحظهای آن، در درازمدت وقتی مخاطب ورزشی میبیند بهترین مربیان تاریخ ورزش ایران یعنی کارلوس کیروش و خولیو ولاسکو که در دولتهای قبل به ایران آمده بودند در این دولت حفظ نشدند، رنگوبوی پوپولیسم به خود میگیرد و اثر معکوس میگذارد.
کار ویژه این سبک از سیاستورزی روتوش روحانی بود به اقتضای شرایط روز و البته بدون فکر کردن به مبدأ و معاد مسئله، بدون توجه به پیامدهای پیشینی، روتوشکاران که حداقل در برخی موارد نشان دادند خیلی هم حرفهای نیستند غرق مسائل تاکتیکی و بدون توجه به آثار راهبردی، کار خود را پیش بردند و تصویری پارادوکسیکال که از منتهیالیه اصولگرایی تا انتهای رفرمیسم در تغییر بود از رئیسجمهور ساختند؛ تصویری که آخر کار هیچکس را راضی نکرده است و پروژه روتوش را به شکست کشانده است.
از این جنس مثالها در سیاستورزی به سبک روحانی بهوفور دیده میشود، هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی، سخنانی از جنس وعده و وعیدها و رادیکالیسم انتخابات 96 که این روزها بهعنوان فکاهی در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود، نمونههای اعلای سیاست عکسبرداری هستند که مشورتدهندگان فقط آثار لحظهای آنها را دیده بودند.
سطح دوم کار که آثار بهمراتب مخربتری دارد از بیمبنایی در سیاست نشأت میگیرد، وقتی در سیاستورزی مبنایی جز اقتضایی عمل کردن وجود نداشته باشد حتی در کوتاهمدت هم تصمیماتی گرفته میشود که 180 درجه با هم تفاوت دارد، دلار جهانگیری و بنزین 3000 تومانی نمونههای درجه یک این ماجرا هستند، تصمیماتی متناقض که وجه مشترک هردوشان فقط آثار مخرب بود، یکی در منتهیالیه چپگرایی و دیگری در قعر قرون نولیبرالیسم.
در تاریخ انقلاب اسلامی شاید هیچ دولتی به اندازه دولت روحانی تناقض نظری و عملی نداشته است، گردش دائمی در اقتصاد از راستگرایی به نهادگرایی و بالعکس، در هر جمعی باب دل آن جمع حرف زدن، از تکفیر تا تقدیس نیروهای مسلح رفتن و برگشتن، از وادادگی در فرهنگ و هنر تا هجمه به منتقدان و... همهوهمه در همین دولت اتفاق افتاده است و این بیمبنایی یکی از مهمترین آثار تخریبی دولت روحانی است، تصویری که درصورت تهنشین شدن در ذهن مردم شاید اصل مفهوم دولتداری را مخدوش کند.
اگر تا امروز فقط آثار عملکردی دولت روحانی مسئله بود، حالا ماجرا ابعاد نظری هم پیدا کرده است، گرفتار کردن اصلاحطلبان بهنحوی که حتی به حرف رئیس دولت اصلاحات هم گوش نمیدهند و وقتی او از 110 اصلاحطلب شاخص میخواهد کاندیدای انتخابات شوند فقط پنج نفر میپذیرند؛ بخشی از واقعیت عملکردی دولت روحانی است، بخش عمده آن را هم البته مردم هر روز در کوچه و بازار حس میکنند اما کاش این یک سال و چند ماه باقیمانده بهگونهای طی شود که حداقل مفهوم دولت به لحاظ نظری از تهی سرشار نشود و چیزی برای بقیه راه بماند، کاش آنها که برای دولت رادیکالیسم و پس از آن انفعال را که نتیجه طبیعی آن رفتار تند است تئوریزه میکنند، این بخش ماجرا را هم میدیدند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/4129/
انتهای پیام/