خانم خبرنگار مهریهاش را بخشید/ زیارت کربلا به بهای 400 سکه طلا
به گزارش حوزه تشکلهای دانشجویی گروه دانشگاه خبرگزاری آنا از ستاد ازدواج دانشجویی کشور، نرگس کمالی خبرنگاری حرفهای است که تقریبا همه عرصههای زندگی را پوشش میدهد و هرلحظه زندگی، میتواند سوژهای ناب و جذاب برایش باشد؛ مخصوصا اگر این سوژه توسط خود خبرنگار رقم خورده باشد و خبرنگار، خودش موضوع یک تیتر و خبر شود؛ مانند خود او که اولین تیتر زندگی مشترکش را اینگونه رقم زد: « زیارت کربلا به بهای 400سکه »...
بهانه صحبتمان، بخشش مهریه عروس خانم است اما هنوز چند لحظه بیشتر نگذشته که متوجه میشوم هم آقا داماد و هم عروس خانم هر دو از همکارانم هستند و گفت و گو صمیمانهتر و جالبتر پیش میرود؛ محمدآقا، دانش آموخته مهندسی عمران در دانشگاه قائم شهر، خبرنگار روزنامه است و محبوبه خانم، دانشجوی حقوق دانشگاه آزاد قائمشهر، خبرنگار یک هفته نامه؛ هشت ماه است که علاوه بر همکاری، همسر و همسفر یکدیگر نیز شدهاند و در همین چند ماه، به واسطه خبرنگار بودنشان هم که شده، اتفاقات خاصی را در زندگی شان رقم زدهاند، از خواستگاری گرفته تا تعیین مهریه و مراسم عقد و ... .
خواستگاری از نوع مصاحبه
آقاداماد درباره نحوه خواستگاری اش که در واقع یک مصاحبه اکتشافی بوده، گفت: من و خانمم شناخت خیلی خوبی از هم داشتیم لذا خودمان منطقی درباره همه چیز صحبت کردیم و وقتی دیدیم تفاهم داریم، با خانوادهها درمیان گذاشتیم اما برخلاف معمول، پیش از آنکه با پدر و مادرم رسما به خواستگاری بروم، حس کنجکاوی و نیز جرأت و جسارت خبرنگاری، سبب شد ابتدا خودم به تنهایی با خانواده همسرم صحبت کنم تا ببینم اگر قبول میکنند و این ازدواج، شدنی است، با خانواده بروم که خوشبختانه موافقت کردند و همه چیز به خوبی پیش رفت.
فقط یک سفر کربلا
در ادامه، عروس خانم به ماجرای تعیین مهریه اشاره مطرح کرد: چون نمیخواستیم به خانوادهها بیاحترامی یا کدورتی ایجاد شود، گذاشتیم هر چه خودشان میخواهند تعیین کنند که سر 400 سکه به توافق رسیدند ولی بعد از عقد، من نظر خودم را اعمال کرده و 400 سکه را با سفر کربلا جایگزین کردم چرا که دوست نداشتم زندگیام روی مادیات بنا شود؛ به زندگی بر مبنای عشق و علاقه اعتقاد دارم لذا خود همسرم برای مهم بود نه مال و منالش.
از آقاداماد پرسیدم مهریه ساده و در عین حال ارزشمند عروس خانم کی محقق می شود؟ با تأکید پاسخ می دهد: امسال قصد تشرف داشتیم که نشد، ان شاء الله اربعین سال آینده حتما مشرف می شویم.
تفاهم خودمان مهمتر از رسم و رسومات است
در پاسخ اینکه سنت شکنی دیگری هم در روند ازدواجتان داشتهاید یا نه؟ رو به هم خنده معناداری کردند و ادامه دادند: ما تقریبا همه سنتها را شکستیم چرا که بیشتر تفاهم خودمان برایمان مهم است تا رسم و رسومات... مثلا سفره عقدمان را خودمان دونفره چیدیم که هم لحظاتی شیرین و ماندگار برایمان رقم خورد و هم در هزینهها صرفه جویی شد. برای عروسی هم مواردی را در نظر داریم که نمیشود گفت.
به گفته این زوج خوشبخت، ازدواج دانشجویی و همکارانه، کاملا به نفعشان تمام شده چرا که هم درک بالایی از یکدیگر و دغدغههاشان دارند که سبب میشود تفاهم و همفکری خوبی داشته باشند و اختلافات به حداقل ممکن برسد و هم کار و درس و تحصیلشان بیش از دوران تجرد، پیشرفت دارد.
همه عصبانیتش را سر من خالی کرد
صحبت به اینجا که می رسد، عروس خانم یاد خاطرهای کاری از آخرین روزهای تجردشان می افتد؛ همسرم مدیر بازرگانی هفته نامه ما بود و یک روز که آخرین مهلت جمعبندی مطالب بود و باید برای چاپ میرفت، به خاطر بارندگی، مطالب بسته نشده بود که این باعث عصبانیت شدید او شد ولی نمیدانم چرا همه را سر من خالی کرد و آنقدر ناراحت شدم که به تنهایی دو صفحه باقی مانده را بستم و تحویل دادم».
می پرسم این اتفاق، باعث نشد که دید بدی به محمدآقا پیدا کنی و در خواستگاری، به تلافی هم که شده، جواب رد بدهی؟ با لبخند رضایت و اطمینان خاطر عنوان کرد: همسرم آنقدر خوبی و نقاط مثبت داشت که باوجود آنها، اتفاق آن روز چیزی به حساب نمی آمد.
همسفرتابهشت فراتر از تصورمان بود
شریعتی در ادامه به نحوه آشناییشان با همسفر تا بهشت اشاره و خاطرنشان کرد: قبلا تصاویری از برنامههای همسفر را در تلویزیون دیده یا از دوستان شنیده بودیم اما به خاطر ایام امتحانها، تا آخرین روز، فرصت نامنویسی پیدا نکردیم و اصلا فکرش را نمیکردیم که امسال بتوانیم شرکت کنیم اما به لطف خدا همه چیز جور شد».
بعد هم آقاداماد ادامه میدهد: همسفر تا بهشت، فراتر از بهشت برگزار شد و سطح برنامهها و امکانات به رغم تصور ما، فراتر از دانشجویی بود. به ویژه در مراسم حرم خیلی عالی و خاطرهانگیز بود؛ من اصلا فکر نمیکردم حاج آقا راشدیزدی با این سن و سال، اینقد شوخ، پربار و به روز صحبت کنند، آنقدر حرفهایشان جذاب بود که نمیشد پای منبرشان خسته شد... به فکر گزارشی در روزنامه هستم با تیتر همسفر تا بهشت.
جایزه گوش دادن به حرف خانم...
این تازه داماد، در پایان به خاطرهای شیرین از ماه عسلشان در مشهد اشاره کرد و گفت: اولین بار بعد از عقد که به مشهد مشرف شدیم، تا خانه بگیریم و ساکن شویم، خیلی طول کشید و خسته شدیم لذا من پیشنهاد دادم ابتدا برویم نهار و استراحت کنیم بعد حرم برویم اما همسرم خواست که بعد از زیارت، به نهار و استراحت برویم. در راه خروج از حرم مطهر، یکدفعه یکی از خادمان جلوی همسرم را گرفت؛ من تا آمدم عصبانی و غیرتی شوم، دیدم دو تا برگه که ژتون مهمانسرای حضرت بود، به ما هدیه دادند و آن روز نهار را به لطف گوش دادن به حرف همسرم، میهمان آقا شدیم و میشود گفت خاصترین خاطره زندگی مان رقم خورد.
انتهای پیام/4144/
انتهای پیام/