توافق آبوهوایی پاریس با منافع ملی تعارض دارد؟ / پیمانی با قابلیت سرزنش بینالمللی!
گروه بینالملل خبرگزاری آنا-مجتبی اسماعیلی: در اواخر قرن بیستم موضوع گرم شدن کره زمین مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت و کشورها به دنبال راهی برای جلوگیری از این پدیده میگشتند. نخستین بار مارگارت تاچر، نخستوزیر اسبق انگلیس موضوع را در سازمان ملل متحد مطرح کرد و خواستار مشارکت فعال همه کشورها در حل آن شد. سپس یک موج بینالمللی راه افتاد و دانشمندان مدعی شدند که کره زمین در حال گرم شدن است و علت اصلی آن را گازهای گلخانهای انسانساخت عنوان کردند.
این تأیید علمی در حالی ارائه شد که ارگان IPCC یا (Intergovernmental Panel on Climate Change) که ویژه بررسی و تحلیل این موضوع بود، آن را تأیید نکرده بود. مأموریت سازمان، صحتسنجی این موضوع بود که آیا گازهای گلخانهای انسانساخت باعث گرم شدن زمین شدهاند یا عوامل دیگری دخیل هستند. آنها در سال 2007 میلادی گزارش اولیهای منتشر و تأیید کردند احتمالاً انسان در این فرایند دخالت دارد و تا قبل از این گزارش، موضوع قابل تأییدی وجود نداشت و صرفاً مطالب بر مبنای احساسات بوده است.
در حال حاضر بسیاری از دانشمندان دنیا اعلام میکنند که گازهای گلخانهای عامل گرمایش زمین نیستند و پدیدههای دیگری همچون فعالیتهای خورشیدی، تغییر محورهای چرخش کره زمین و... میتوانند عامل گرمایش کره زمین باشند. در سال 2007 میلادی در واکنش به گرم شدن کره زمین دادخواستی ارائه شد و دانشمندان آمریکایی ادعا کردند که گرمایش زمین به خاطر فعالیتهای انسان نیست و دادخواست را حدود 31 هزار دانشمند آمریکایی ازجمله فردیریک سیتز، رئیس اسبق آکادمی علوم آمریکا که حائز جوایز بینالمللی شده و شخصیتی صاحب نظر در حوزههای علمی بود، امضا کردند.
موضوع چالشبرانگیز، علت گرمایش جهانی کره زمین است که چرایی آن را هیچکس نمیداند. عدهای آن را عاملی انسانی، عدهای دیگر دارای منشأ خورشیدی و دستهای دیگر نشئتگرفته از فرایندی موسوم به «چرخههای میلانکوویچ» (Milankovitch cycles) میدانند که در تعامل با تغییرات محوری کره زمین است.
فراهم شدن زمینههای توافق آبوهوایی پاریس
چهار سال پس از تشکیل IPCC در 1988 میلادی، کنوانسیون تغییر اقلیم UNFCCC یا (United Nations Framework Convention on Climate Change) در سال 1992 به وجود آمد که مأموریتش دور هم جمع کردن کشورها برای انجام اقدامات با هدف کاهش گرمایش زمین بود. آنها در نخستین اقدام خود پروتکل کیوتو را در 1997 میلادی تصویب کردند. از سال 2006 میلادی روند اجرایی شدن معاهدات آغاز شد و تا 2012 میلادی ادامه داشت و به هیچ عنوان موفق عمل نکرد، زیرا کشورهایی که مدعی مقابله با گرمایش کره زمین بودند هیچ اقدامی در این راستا انجام ندادند؛ به عنوان نمونه آمریکا اصلاً به معاهده کیوتو نپیوست یا استرالیا اصلاً اقدامات خوبی انجام نداد و اقدامات کانادا نیز تأثیرگذار نبود تا اینکه در سال 2012 معاهده کیوتو پایان یافت. از 2012 تا 2015 میلادی کشورها دچار سردرگمی بودند که کیوتو را ادامه دهند یا یک موافقتنامه جدید تصویب کنند.
در سال 2015 موافقتنامه پاریس که تفاوتهای عمدهای در حوزه بینالمللی با معاهده کیوتو داشت، به وجود آمد. تفاوتها از این منظر بود که اولاً توافق پاریس برخلاف معاهده کیوتو فقط شامل کشورهای توسعهیافته نمیشد و همه کشورها ازجمله کشورهای توسعهیافته و درحال توسعه را دربر میگرفت. این در حالی است که اگر فرض کنیم گاز CO2 عامل گرمایش جهانی است، این کشورهای توسعهیافته بودند که با انتشار تجمعی گازهای گلخانهای وضع کنونی را به وجود آورده بودند، ولی موافقتنامه پاریس میگفت که همه کشورها باید از انتشار آن جلوگیری کنند. تفاوت دوم در این بود که در پیمان کیوتو همه کشورها باید میزان مشخصی انتشار گازهای گلخانهای را کاهش میدادند، ولی در موافقتنامه پاریس این بند برداشته شد و هر کشوری باید متناسب با شرایط ملی خود این اقدام را انجام میداد.
مقابله با انتشار گازهای گلخانهای چه اهمیتی دارد؟
سؤالی که وجود دارد این است که موضوع انتشار گازهای گلخانهای و مقابله با آن چقدر مهم است؟ بررسیهای کارشناسی سالهای اخیر نشان میدهد در واقع کاهش رشد انتشار گازهای گلخانهای ارتباط مستقیمی با شاخص توسعهیافتگی کشورها دارد، یعنی دلیل توسعهیافتگی هر کشوری در سالهای اخیر رشد اقتصادی و صنعتی آن و طبعاً افزایش مصرف سوختهای فسیلیاش بوده است. بنابراین هر کشور توسعهیافتهای میزان انتشار گازهای گلخانهایاش بالا بود و وقتی از آن کشور خواسته شود تا میزان انتشار گازهای گلخانهایاش را کاهش دهد مانند این است که از آن بخواهیم رشد اقتصادیاش را کنترل یا متوقف کند!
با این تفاسیر موضوع کاهش انتشار گازهای گلخانهای در سال 2015 در موافقتنامه پاریس تأیید اولیه شد و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران نیز در اجلاس سازمان ملل متحد آن را امضا کرد؛ امضایی که از نظر حقوق بینالملل قابلیت پیگیری ندارد، ولی قابلیت سرزنش دارد. سرزنش به این معنی که چرا چیزی را که امضا کردید، به آن نپیوستید؟ اجلاس سازمان ملل متحد با حضور همه کشورهایی برگزار شد که در کنفرانس پاریس (کوپ 21) حضور یافته بودند.
در کوپ 21 چه گذشت و ایران در چه سطحی در پاریس شرکت کرد؟
کوپ 21 یا همان اجلاس موافقتنامه آبوهوایی پاریس که در سال 2015 برگزار شد، ابتدای راه بود و باید بر سر جزئیات رایزنیهایی انجام میشد. اینکه امضای نمایندگان کشورها چه فرمی داشته باشد، آن را کجا به امضا بگذارند؟ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک یا در کشورهای مشارکت کننده و ... . سرانجام، نمایندگان کشورها در سطوح مختلف به پاریس رفتند؛ از ایران ظریف حضور داشت و جان کری وزیر امور خارجه وقت آمریکا نماینده واشنگتن بود. با این وجود، نه امضای کری و نه ظریف به معنی پیوستن کشورها به توافق پاریس نبود، بلکه تأییدکننده جلسهای بود که در پاریس برگزار میشد.
طبعاً کشورهایی که قصد داشتند به توافقنامه آبوهوایی پاریس بپیوندند باید مراحل خاصی را در پایتختهایشان طی میکردند. بعضی باید در مجلس و بعضی دیگر در سنا تصویب میشد و حتی برخی فقط به امضای رئیسجمهور نیاز داشت. در جمهوری اسلامی ایران نیز این توافقنامه باید طبق قانون اساسی در مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان تأیید میشد. در آمریکا این توافقنامه اصلاً به مجلس سنا نرفت و اوباما آن را شخصاً امضا و تصویب کرد، موضوعی که باعث انتقاد بسیاری از سناتورهای آمریکایی شد.
اروپا به دلیل محرومیت از منابع فسیلی حامی توافق پاریس شد؟
در یک نگاه کلی پاسخ به این سؤال مثبت است. موافقتنامه پاریس یک معاهده اقتصادی است، گرچه در ایران به عنوان یک معاهده زیستمحیطی تصور میشود و در جلساتی که بعدها در کمیسیونهای تخصصی برای بررسی موافقتنامه برگزار میشد، نماینده سازمان محیط زیست حضور مییافت و حتی کمیسیون بررسیکننده موافقتنامه در مجلس شورای اسلامی کمیسیون کشاورزی و محیط زیست است.
موافقتنامه پاریس ابعاد اقتصادی دارد و شاهد این مدعا حضور نمایندگان اقتصادی کشورهای مختلف در جلسات کنوانسیون آبوهوایی است. به عنوان نمونه، از عربستان وزیر نفت حضور دارد و وزیر انرژی انگلستان شرکت میکند؛ یعنی کشورها به این نگاه میکنند که معاهده پاریس قرار است بر حوزه انرژی که پیشران اقتصاد است تأثیر بگذارد، بنابراین ما نیز باید این را به صورت جدی در حوزه اقتصادی تحلیل کنیم و تأثیرش را بر اقتصاد کشورمان بسنجیم و ببینیم چه تأثیری میتوانیم روی آن بگذاریم. در همین کوپ گذشته (جلسات سالانه کنوانسیون آبوهوایی) چهار کشور عربستان، روسیه، آمریکا و کویت بیانیه داده و اجازه ندادند چیزی که مد نظر کنوانسیون بود، تصویب شود.
چرا ما باید از مسیر اقتصادیمان که در راستای منافع ملی بنا نهاده شده، چشمپوشی کنیم؟ چرا آمریکا این کار را نمیکند و چرا روسیه هنوز به موافقتنامه پاریس نپیوسته است؟
ویژگی مشترک این کشورها این است که دارنده منابع نفت هستند، یعنی کشورهایی که برای منافع انرژی خود با یکدیگر متحد شدند و بیانیه دادند. حال باید پرسید ایران کجای این چالش قرار دارد؟ کشور ما در مجموع منابع نفت و گاز، رتبه نخست دنیا را دارد و اگر موافقتنامه پاریس برای همه شوخی باشد، برای ایران جدی است. اما آن کشورهایی که وضعیت منابعشان از ما کمتر است، بیشتر از ما در موافقتنامه پاریس تقلا میکنند. در فضای رسانهای، نماینده عربستان در جلسات کوپ به عنوان «پسر بد» عنوان میشود، زیرا کل جلسات را به هم میریزد و میخواهد منافع ملی خودشان را پیگیری کند.
منافع اروپا در این معاهده کجاست؟ اروپاییها از نظر منابع انرژی در حوزه فسیلی تقریباً منابع خاصی ندارند به جز آلمان که مقداری زغال از نوع قهوهای دارد که در دستهبندیهای رسمی جزء آلایندهترین زغالهای دنیاست. بیشتر منابع انرژی زغالیاش همان زغال آلاینده است. بقیه کشورها به جز زغالسنگ منابع چندانی ندارند. حال این کشورها از لحاظ ساختار امنیت انرژی چه بخواهند و چه نخواهند باید به سمت اقتصاد کمکربن حرکت کنند. حرکتشان برای کنار گذاشتن منابع ارزان زغالسنگ و نفت و گاز به خاطر بدبو و بدساختار بودنشان نیست، بلکه مجبورند به این سمت حرکت کنند؛ این حرکت دو اتفاق مثبت را برایشان رقم میزند؛ نخست اینکه خودشان را از وابستگی به این منابع خلاص و امنیت انرژی خود را پایدار میکنند و دوم اینکه با توسعه صنعت کمکربن که شامل انرژیهای تجدیدپذیر و نیروگاه هستهای است، خود را به هاب این انرژی تبدیل میکنند و به صادرکننده این فناوری تبدیل میشوند.
برای اجرای توافق آبوهوایی پاریس باید منافع ملی خود را تغییر دهیم!
در واقع در موافقتنامه پاریس اروپاییها دنبال این هستند که از واردکننده انرژی به صادرکننده فناوری تبدیل شوند و موافقتنامه پاریس سر راه توسعه آنهاست. اصلاً اگر موافقتنامه پاریس هم نباشد، آنها این مسیر را طی میکنند، اما کشورهایی مثل ایران که تاکنون از این منابع برای تأمین فرصت توسعه اقتصادی خود استفاده نکردهاند، چنانچه بخواهند به این سمت حرکت کنند مجبورند برنامههای ملی خود را تغییر دهند.
فرض کنیم یک اتفاق مثبت در کشورمان افتاده، شرایط کشورمان خوب شده و دنبال این هستیم که اصلاً کل نفتمان را در پالایشگاهها پالایش و به پتروشیمیها منتقل کنیم، بعد وارد زنجیره ارزش افزوده شود و ... . گازمان را نیز میخواهیم LPG یا CNG کنیم یا اصلاً نه، پالایش کنیم یا نه، با آن در نیروگاهها برق تولید کنیم. یعنی بخواهیم از منابعمان به آن شکلی که ارزش افزوده بیشتری تولید میکند و برای صنعت و توسعه ما لازم است، استفاده کنیم و آن را وارد چرخه فروش نکنیم. این اقدام باعث افزایش انتشار گازهای گلخانهای ما میشود، زیرا آن مقداری که میفروختیم و پولش را میگرفتیم به پای ما نوشته نمیشد، بلکه از اینجای فرایند به بعد، موجب افزایش انتشار گازهای گلخانهای میشود. بنابراین با تصویب و اجرای موافقتنامه آبوهوایی پاریس در واقع ما مجبوریم این سناریو را کنار بگذاریم و از مزیت اقتصادیمان که نفت و گاز است، چشمپوشی کنیم!
سؤالی که در پایان این بخش از گزارش باید مطرح کرد این است که چرا ما باید از مسیر اقتصادیمان که در راستای منافع ملی بنا نهاده شده، چشمپوشی کنیم؟ چرا آمریکا این کار را نمیکند و چرا روسیه هنوز به موافقتنامه پاریس نپیوسته است؟!
انتهای پیام/4033/پ
انتهای پیام/