مردمی که برای رفع محرومیت میجنگند
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا - محسن محمدی، صبح قبل از طلوع آفتاب باید تهران را به مقصدی معلوم و محروم ترک میکردیم. نزدیکترین پرواز به مقصد، بندرعباس بود. تعجب و حجم سؤالات ذهنم چندین برابر شد. مگر مقصد ما منطقهای در استان کرمان نبود؟ پس چرا باید به بندرعباس میرفتیم؟ آفتاب تازه طلوع کرده و با اولین خودرویی که میشد، به مقصد کهنوج در جنوب کرمان رفتیم. توقفی کوتاه و عوض کردن خودرو باعث شد تا از منطقه آشنایی مختصری کسب کنم. ظاهراً دمای 45 درجه در این منطقه امری عادی بود و در اواخر تیر و مرداد ماه که خرماپزان میگویند، دما به بیش از 50 درجه هم میرسد.
زهکلوت نام شهری است که در شهرستان رودبار جنوب قرار گرفته و مرکز بخش جازموریان است. توقفی دیگر برای تعویض خودرو داریم. ظاهراً نمیتوان با خودروهای سواری ادامه راه را رفت. آفتاب به نیمه آسمان رسیده و ما هنوز به مقصد نرسیدهایم. خواستم آبی به سر و صورت بزنم تا قدری از دست گرما راحت شوم. گویا این منطقه هر لحظه شگفتی دارد. آب لولهکشی محل توقف به گرمی هوای منطقه بود. با یکی از بومیهای منطقه به سمت روستایی به نام «چاه ابراهیم» حرکت کردیم.
ابتدای جاده روستا که آسفالت خرابی داشت، خانوادهای منتظر خودروی عبوری بودند. سوارشان کردیم، البته پشت وانتی که ما سوار آن بودیم نشستند. با این هُرم آفتاب چطور ممکن بود بتوان باد گرم پشت وانت را نیز تحمل کرد؟! ظاهراً این سؤال که از ذهنم خطور کرد، قدری بلند بود و آن نفر بومی همراه ما جواب داد: «اگر ما این افراد را سوار نمیکردیم ممکن بود تا شب نیز هیچ خودرویی از اینجا عبور نکند».
تا بخواهیم از زهکلوت دور شویم، مسافرانمان به 10 یا 12 نفر رسیدند. یک ساعت در راه بودیم. جادهای که بخش کوچکی از آن آسفالت شده بود و ماشینآلات راهسازی وسط جاده رها شده بودند. عبور از میان رودخانههای خشکیده و مسیلها جزء ناگزیر راهمان بود.
چاه ابراهیم یکی از روستاهای بزرگ بخش جازموریان محسوب میشود که مرکزیتی نسبی دارد. پایان سفر 12 ساعته ما به چاه ابراهیم ختم میشد و این نقطه آغاز کاری بود که برای آن آمدهایم.
چاه ابراهیم 150 خانوار دارد و در سالهای گذشته به آن برقرسانی شده است. در چاه ابراهیم هم مانند تعدادی از روستاهای نزدیکتر به مرکز بخش در سالهای گذشته خانههایی ساخته شده است اما اکثر مردم منطقه در کپر زندگی میکنند. بهطور میانگین منطقه جازموریان 50 هزار نفر جمعیت دارد که 76 درصد آنها در کپر زندگی میکنند و 90 درصد این مردم به آب آشامیدنی سالم و جاده آسفالت دسترسی ندارند.
در این منطقه خانوارهایی که اطلاعات هویتی خود را ثبت کردهاند، یارانه نقدی دریافت میکنند و همان 45 هزار و 500 تومانی که یک باک خودرو را به زور پر میکند، اصلیترین درآمد 50 هزار نفر مردم جازموریان است.
گروه پزشکی نیز چند ساعتی است به منطقه رسیدهاند و در حال مستقر شدن در مرکز بهداشت روستا بودند. یک فوق تخصص اطفال و یک متخصص چشمپزشکی، هسته اصلی گروه جهادی منتظران ظهور را تشکیل میدهد که به همت دانشگاه آزاد اسلامی در منطقه حضور پیدا کردهاند. گروه پزشکی عمومی، مامایی، تزریقات و دندانپزشکی هم گروههای دیگری هستند که هر کدام در حال آماده کردن تجهیزات خود هستند.
دکتر جمشیدی سرپرست گروه با برخوردی جدی تمام نکات اجرایی و هماهنگی را به اعضای گروه گوشزد میکند؛ رئیس دانشگاه آزاد اسلامی جیرفت نیز حاضر است تا هماهنگی تجهیزات و پشتیبانی مورد نیاز گروه را انجام دهد.
ظاهراً اما دندانپزشک گروه به دلیل آماده نبودن تجهیزات نمیتواند کاری پیش ببرد. شور و شوق جوانان برای خدمت باعث میشود همان روز اول بدون معطلی برای مابقی تجهیزات شروع به ویزیت و غربالگری اهالی روستا کنند. اولویت با کودکان بود. اهالی روستا از نظر شاخصهای عمومی سلامت مورد ارزیابی قرار میگیرند. تست قند خون و فشار خون به همراه تزریق کلسیم از ویزیتهای روتین تیم پزشکی است. فوق تخصص اطفال و کارشناسان مامایی نیز هر کدام به کنترل سلامت مادر و کودکان اقدام میکردند.
محمدکاظم بخشنده پزشک جهادی متخصص کودکان در پایان اولین روز کاری از هوش سرشار کودکان جازموریان میگوید و معتقد است این کودکان میتوانند آینده بهتری داشته باشند اما باید توجه بیشتری به آنها شود.
شب اول خدمترسانی که تمام میشود، همه اعضای گروه با خستگی شدید که حاصل کار زیاد و گرمای هوا بود، به محل اقامت بازمیگردند. انگار خودشان نیز باور نمیکردند که بتوانند در روز اول تعداد زیادی از کودکان را ویزیت کنند. اما فردا با خیال راحتتر میتوانند کار غربالگری سایر اهالی را انجام دهند.
اواخر شب، تجهیزات چشمپزشکی نیز از زهکلوت میرسد. چشمپزشک گروه با همان انرژی که از سر شب داشت و میداندار دورهمی بود، به سراغ جانمایی و تنظیم دستگاهها میرود. در همین لحظات پزشک مقیم مرکز بهداشت به مهمانان خود تذکر میدهد شب مواظب عقربهایی باشند که از لانههای خود بیرون زدهاند. در حالی که مشغول بحث روی عقربها و تحلیل خطرها، نحوه کارکرد سم و قیمت بالای آن هستیم، ناگهان یکی از اهالی سراسیمه خود را به مرکز بهداشت میرساند و خبر از عقربزدگی یک مادر جوان میدهد. خوشبختانه پادزهر عقربزدگی در مرکز موجود بود و اقدامات اولیه انجام میشود چون نوع عقرب و سم آن مشخص نبود، پزشک مرکز توصیه میکند که حتماً این مادر جوان را به نزدیکترین بیمارستان در رودبار جنوبی یا کهنوج ببرند.
صبح روز دوم؛ بهیادماندنیترین نماز عید فطر
روز دوم با انرژی بیشتری شروع میشود. هر چند مورچههای جازموریان تا صبح مهماننوازی منحصربهفردی داشتند اما شیرینی عید فطر، به همه آنها میچربید. نماز عید فطر در منطقه جازموریان و به امامت یکی از دانشجویان گروههای جهادی برگزار شد. این نماز از بهیادماندنیترین نمازهای عید فطر من بود.
روز کاری دوم هم شروع شد. خبر حضور گروه جهادی که روزهای قبل به همه روستاهای منطقه رسیده بود باعث شد زنان و مردان از روستاهای اطراف به محل استقرار گروه جهادی در چاه ابراهیم بیایند. برجستهترین نکته روز دوم مراجعه پسربچه سه یا چهارسالهای بود که مانند نیمی از کودکان روستاهای منطقه دمپایی به پا نداشت و بازی میان خاک و سنگهای کوچههای روستا باعث شده بود خار نخلی به پای این کودک فرو رود. متخصص اطفال با مشاهده وضعیت پای کودک مجبور شد هر چه سریعتر تلاش کند این خار را بیرون آورد.
پس از انجام عمل متوجه شدم اصرار بخشنده برای عمل سرپایی کودک این بود که تیغ در کنار یکی از رگهای اصلی پای کودک جا خوش کرده بود و احتمال گسترش عفونت به خون یا پاره شدن رگ نیز وجود داشت. به همین راحتی بازی کودکانه در کوچههای روستا و بدون کشف میتوانست جان این کودک را بگیرد. از همه عجیبتر این بود که در یک ماه گذشته هیچ امکانی برای درمان این زخم ساده وجود نداشت.
شبکوری، بیماری رایج بین روستاییان
جمشید خانعلیزاده متخصص چشم میگوید: شاید این اختلالات در ژن این مردم نفوذ کرده است! نمیشود که اکثر اهالی این روستاها مبتلا به شبکوری، کوچک بودن چشم و تنبلی چشم باشند. شاید این حرف از زبان من که از علم پزشکی آگاهی ندارم قابل قبولتر باشد اما این اظهارات از اعجازهای جازموریان است و پزشک خوشاخلاق گروه را کلافه کرده است. این پزشک جهادی نیز معتقد است یا باید امکان جراحی صحرایی با حضور تیمهای متخصص و مجهز در منطقه فراهم شود، یا باید تعداد قابل توجهی از اهالی را به جیرفت، کرمان، شیراز یا تهران اعزام کرد.
روز دوم نیز به پایان رسید و تقریباً به تمامی اهالی چاه ابراهیم و روستاهای اطراف که امکان آن وجود داشت، خدمتی ارائه شد و عزمها بر رسیدگی دوباره و حضور پر رنگتر برای محرومیتزدایی جازموریان راسختر شد.
حکایت همچنان باقی است
روز آخر سفر فرا رسیده و به اجبار باید منطقه را ترک میکردیم. دست تقدیر به گونهای پایان سفر را رقم زد تا جدا از گروه پزشکی و از طریق مسیر کهنوج و بندرعباس به تهران بازگردیم. دوستان خوبی را در این چند روز پیدا کردم و وداع با این گروه 20 نفره سخت بود اما نمیشد در منطقه ماند. قطعاً محرومیت منطقه جازموریان به پایان نرسید و با اقدامی موقت و محدود تنها میتوان برای مدت کوتاهی بخشی از مشکلات مردم را کم کرد.
رفع محرومیت از چهره جازموریان نیازمند عزمی جدیتر و اقدامات گسترده ریشهای است. به جای درمان باید پایههای بهداشت عمومی تقویت شود و بهجای توزیع اقلام غذایی باید اشتغال و درآمد اهالی را متحول کرد.
حضور گروههای جهادی این دانشگاه و خدماترسانی نظیر اقدام گروه منتظران ظهور بسیار ارزشمند بوده و به کاهش آلام مردم منطقه میانجامد.
به پایان آمد دفتر سفر ما اما حکایت جازموریان همچنان باقی است و همچنان قلبهایی از جنس دانشگاه آزاد اسلامی برای این منطقه خواهد تپید.
انتهای پیام/4107/4115/ن
انتهای پیام/