انقلاب ۵۷ دغدغه دین بود یا معیشت؟////////////////////////////////
عارف بخشیان در گفتگو با خبرنگار حوزه فرهنگی و هنری گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، گفت: آگاهی دادن به اقشار جامعه و دانشجویان انقلابی جزئی از وظیفه نشریات دانشجویی است که در زمان قبل از انقلاب وضعیت اقتصادی و معیشت مردم به گونهای نبود که بخاطر آن بخواهند حکومتی را تغییر دهند.
وی افزود: تشکیل یک نظام بر پایه قوانین اسلامی و زنده نگهداشتن ارزشهای دین مبین اسلام دلیل انسجام ملت در دوران انقلاب بود. مردم ایران از وابستگی های شاه به دولت ها، استکبار خارجی و قراردادهای ننگین که با آنها میبست به شدت خشمگین بودند و میخواستند یک نظام مستقل و بدون وابسته داشته باشند.
عضو هیئت تحریریه نشریه صاد افزود: هدفدیگر از نگاشتن مقاله «علت انقلاب ۵۷ دغدغه دین بود یا معیشت؟» این است که بتوانیم یاد شهدای انقلاب اسلامی که در راه اسلام و استقلال کشور از جان خود گذشتهاند را گرامی بداریم تا شاید مسئولین اجرایی کشور آرمانهای انقلاب را به یاد آورند و به صدای ملت گوش دهند.
دانشجوی کارشناس ارشد حقوق دانشگاه آزاد قم گفت: به امید آن روز که دغدغههای مسئولین اجرایی کشور نیز به آرمان های شهدا و انقلاب نزدیک شود و ایران اسلامی را در مقابل دشمنان جمهوری اسلامی سرافراز نمایند.
یاداشت عارف بخشیان با عنوان «علت انقلاب ۵۷ دغدغه دین بود یا معیشت؟» که در ویژهنامه نشریه صاد که به مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی منتشر شده است را در ادامه میخوانید:
«بریسیلیا لودوتسکی» رانندهی جوان مستضعف ساکن حومه شهر سنت مون فرانسه بود که در یکی از روزهای سرد نوامبر بعد از ساعتهای سخت رانندگی در جادههای بین شهری چراغ بنزین، او را مجبور کرد تا در جایگاه سوخت باک بنزین را پر کند. وقتی از ماشین فرسودهاش در پمب بنزین پیاده میشود با عجله جیب های خود را به امید یافتن وجه کافی برای پرکردن باک بنزین میگردد و با تابلو زیاد شدن قیمت بنزین بخاطر سیاست دولت مکرون جهت الحاق قیمت مالیات به قیمت خالص بنزین مغموم و سرخورده در حالی که به هدف خود نرسیده به خانه میرود. دو وعده غذا نخوردن و گرسنگی سبب میشود تا در فیسبوک شخصیاش از مردم همدرد بخواهد به تومار اعتراضی قیمت بنزین بپیوندند.
شاید باورش کمی سخت باشد اما این اتفاق جرقه یکی از حسّاس و عمیق ترین اعتراضات سال های اخیر اروپا به نام جنبش جلیقه زردها را زد. زمانی که رسانهها مدام از نداشتن یک رهبری متمرکز و سازماندهی مشخص برای مذاکره دولت با آنها انتقاد میکردند، سخنگوی این جنبش از الهام گرفتن از انقلاب اسلامی مردم ایران سخن به میان میآورد. آیا یک جنبش با ریشه های مطلقاً اقتصادی ارتباطی به انقلاب فوریه ۱۹۷۹یا ۵۷ ایران دارد؟
زمانی که دارسی، بازرگان ثروتمند انگلیسی در سال ۱۲۸۷ و در روزهای سلطنت مظفرالدین شاه به مدت ۷ سال در منطقه مسجدسلیمان ایران مشغول اکتشاف اولین چاه نفت بود نمیدانست که فوران این ماده بدبو مرهم مرارت ها و سختیهای مردم ایران خواهد شد. هفت سال پیش، دارسی از حماقت امین السلطان مذاکره کنندهی مظفرالدین شاه نهایت استفاده را برده بود و بر اساس مذاکرات، قراردادی با دولت ایران بسته بود که تنها ۱۶ درصد فروش نفت برای مالک اصلی نفت (ایران) و ۸۴ درصد بقیه برای خودش و کشورش میشد.
در دوران رضاخان، انگلستان برداشت خود را از چاههای نفت با هدف عایدی کمتر دولت پهلوی تقلیل میدهد که این امر موجب میشود تا رضاخان در روز ۱۶ آذر قرارداد دارسی را بسوزاند اما چیزی نمیگذرد که به قرارداد ۱۹۳۳ تن میدهد و نهایتاً سهم کمتری از ۱۶ درصد قرارداد دارسی، سهم ایران از نفت خود میشود. به خاطر همین لقمه چرب و نرمی که راحت در اختیار دولتهای انگلیس و آمریکا قرار گرفته بود فاجعه تلخ و دردآور کودتا ۲۸ مرداد را پدید آوردند که سال ها بعد حتی وزیر خارجه دولت وقیح جرج بوش در زمینه دخالت و محدود کردن آزادیهای مردم جهان میگوید: در سال ۱۹۵۳ آمریکا نقش مؤثری در ترتیب دادن براندازی نخستوزیر مردمی ایران یعنی محمد مصدق داشت، ایالات متحده و غرب پیوسته از رژیم شاه حمایت کردند. دولت شاه هرچند کارهای زیادی برای پیشرفت اقتصادی ایران انجام داد ولی مخالفان خود را بیرحمانه سرکوب کرد.
بعد از ۲۸ مرداد در زمان نخست وزیری روزگار، دکتر مصدق در جریانات ملی شدن صنعت نفت توانست طی قرارداد کنسرسیوم نفتی، سهم دریافتی پول نفت را به ۵۰ درصد میزان استخراج برساند. بعد از کودتای نفت، با توجه به افزایش بودجه کشور بهواسطه گسترش تولید نفت ایران، در کنار بهبود قرارداد کنسرسیوم و مسائل برون مرزی مثل جنگ اسرائیل با اعراب وکاهش تولید نفت خاورمیانه شاه فرصت یافت تا در مسیر آرزوی خود یعنی بردن ایران به سمت صنعتی شدن قدم بردارد.
ایران درسال ۱۹۷۰بزرگترین تولید کننده نفت شد، در حدی که ریچارد نیکسون جمهوری خواه به دلیل افزایش سرسامآور قیمت نفت، ناگزیر به کاهش ارزش دلار در سالهای ۱۹۷۱ و ۱۹۷۲ شد. افزایش چشمگیر بهای نفت برگ برنده حکومت بود تا به سوی آرمانهای پیشبینیشده حرکت کند؛ بهاینترتیب، بسیاری از صنایع به کشور وارد شدند. در سال ۱۳۵۳ مجله اشپیگل آلمان، گزارشی به قلم «پیتربروگه» از رفتوآمدهای گسترده مدیران ۱۱۰ شرکت صنعتی آلمان به تهران برای انجام مذاکرات درباره انتقال صنایع جدید منتشر کرد که طبق این گزارش، شاه ایران علاقه خود را به گسترش صنایع در زمینههای مختلف ازجمله مترو اعلام کرده و این در حالی است که شهر تهران تا چند سال پیش از ورود شرکتهای آلمانی به ایران، حتی سیستم دفع فاضلاب شهری هم نداشت.
تولید خودروها، تلویزیونها، یخچالها و دیگر لوازم خانگی در این دوره خاص چندین برابر شد. مثلا در بازه نستبا کوتاه ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷، تعداد خودروهای شخصی تولید شده در ایران از ۲۹ هزار به ۱۳۲ هزار رسید. اینکه کشاورزی مهم ترین پایه اقتصادی راهبردی ایران زیر چکمههای صنعتی شدن له شد یا اینکه ایران به بازار مصرف کشورهای پیشرفته دنیا تبدیل شده بود، کاری نداریم. با این حال چرا صنعتی شدن، شاه را به آن شخصیت مقتدر رویایی که خود را در نمایش جشن های ۲۵۰۰ ساله تصور میکرد نرساند؟ از این نقطه است که با این سوال مهم روبه رو میشویم. با این فرض که انقلاب ۵۷ اگر انقلاب مردمی با شکمهای گرسنه بود پس چرا کاهش نرخ بیکاری در فرایند صنعتی شدن نتوانست اعتراضات را خاموش یا حداقل مضمون اعتراضات را عوض کند. از اینجاست که میفهمیم سطح و هدف انقلاب بالاتر از تصویر مخدوش و سطح پایینی است که این سالها ناشیانه تبلیغ شده است و دائماً وضعیت اقتصادی و صنعتی فعلی را با قبل از انقلاب مقایسه میکنند درحالیکه شواهد حاکی از ان است که انقلاب ۵۷ مردم بخاطر گرسنگی و مشکلات اقتصادی نبوده است .
شاه هیچوقت نتوانست این را درک کند که لازمه نوسازی، رشد صنعتی و اقتصادی یک جامعه الزاما تغییر ساختار فرهنگی- مذهبی آن نیست.
«میکائیل فیشر» محقق آمریکایی که آثار متعددی را در زمینه انقلاب ایران به رشته تحریر در آورده، مینویسد:
مخالفت مذهبی مردم با حکومت بر خلاف نظر پهلوی صرفاً تمسک متعصبانه آنها به یک سلسله اصول وعقاید قدیمی نبود، بلکه در این مخالفت حرفها و مطالب منطقی بسیاری خوابیده بود. اثبات این مدعا وقتی به بزرگترین جنبشها و اعتراضات سریالی مردم که نفس شاه را بریدند نگاه میکنیم مانند ۱۵خرداد، ۱۷شهریور، تاسوعا و عاشورای ۵۷، مراسم چهلم شهدای قم و تبریز و... یک فاکتور مشترک درهمه آن ها میبینم منطق و تفکر عمیق مذهبی متعالی که شاه همه آنها را متحجرانه و عقب مانده میپنداشت.
شاه میخواست اسلام را در کتابها و در دل تاریخ، همان جایی که فکر میکرد جایش است بگذارد و از آن فاصله بگیرد، فارغ از اینکه درد عمیق انسانی سالها نسل به نسل، قلب به قلب در آنها شعلهور بوده و حاکمان با قدهای بزرگتر و کوچکتر از او هم نتوانسته بودند و نخواهند توانست آن را برای همیشه خاموش کنند.
آز و رنج عمیق مردم از خدشهدار شدن اعتقاداتشان بیابان خشکی بود که صنعتی شدن، بهبود اقتصاد و پیشرفته شدن شهرها نمیتوانست آنها را ارام کند فلذا مردم برای احیای دین و اعتقادات انقلاب کردند در حالیکه میدانستند در روزهای اول پس از انقلاب شرایط اقتصادی خوبی نخواهند داشت.
انتهای پیام/۴۱۰۸/
انتهای پیام/