ازدواج با تدلیس مانا نیست
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، این روزها یکی از مشکلات میان زوجهای جوان که به واسطه آن کانونهای خانوادگی در همان سالهای اول از هم میپاشد، نبود صداقت و فریب خوردن یکی از طرفین یا اصطلاحاً «فریب در ازدواج» است؛ موضوعی که حجمی از پروندههای دادگاه خانواده را به خود اختصاص میدهد. اگرچه در تشکیل خانواده نوعی اتحاد و همبستگی عاطفی مورد نظر است که آن را از قید معامله خارج میکند، اما به هر حال «صداقت» اولین رکن اعتماد است؛ اعتمادی که شاکله یک ارتباط دوطرفه را میسازد و وقتی این ارتباط منتج به اهداف بزرگ و مهمی، چون ازدواج میشود، اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد. از همین رو قانونگذار ذیل واژهای به نام «تدلیس» فریب در ازدواج را در مواردی مسئولیتانگاری کرده است. اهمیت فریب در ازدواج تا جایی بوده که قانون مجازات اسلامی آن را جرم دانسته و برای فریبدهنده مجازات حبس از شش ماه تا دو سال در نظر گرفته است. جدا از این موارد، حقی که تحت عنوان فسخ نکاح به آن در قانون پرداخته شده فوری است، یعنی فرد باید به محض اطلاع اقدام کند، در غیر این صورت حق فسخ از بین خواهد رفت.
به این موارد دقت کنید:
مردی ادعای سطح تحصیلات بالای خانوادگی، تمکن مالی بالا و تجرد قطعی را دارد. بعد از ازدواج همسر وی متوجه میشود تمامی موارد دروغی بیش نبوده و تنها برای فریب مطرح شده است لذا از دادگاه با بیان موارد تدلیس درخواست فسخ نکاح میکند.
مردی که سواد اندکی در حد خواندن و نوشتن داشته و نیز به واسطه سانحهای که در کودکی برایش اتفاق افتاده، گردنش کج بوده است، به خواستگاری دختری میرود و در مراسم خواستگاری خود را دیپلمه معرفی میکند و گردن خود را بسته و وانمود میکند که موقتاً دچار گردندرد شده است. پس از ازدواج همسر وی متوجه فریب شوهر شده، به دادگاه مراجعه و تقاضای فسخ نکاح میکند.
زنی قبلاً ازدواج کرده و شش ماه زندگی زناشویی داشته است، پس از طلاق، شناسنامهالمثنی گرفته و خود را دوشیزه معرفی میکند، بعد از ازدواج، همسرش متوجه ازدواج قبلی زن میشود، اما به دلیل آنکه مهریه زن سنگین بوده و شوهر از نظر اقتصادی توان پرداخت آن را نداشته، از طلاق منصرف میشود، اما به دلیل برخورد غیرصادقانه همسرش خشمگین بوده و بنای ناسازگاری با زن را گذاشته است، زن تحمل نکرده و از دادگاه تقاضای طلاق کرده است.
دختری پس از ازدواج متوجه شده که همسرش او را فریب داده و در خارج از کشور همسر دارد و اکنون مجهولالمکان است و مدتی است که نفقه پرداخته نکرده است.
پس از ازدواج، پسری به داماد مراجعه و اعلام میکند که قبلاً با همسر او رابطه جنسی داشته است. در پیگیری شوهر از طریق مرکز درمانی مربوطه و به دست آوردن مدارکی دال بر صحت این مسئله، نهایتاً زن به رابطه جنسی قبلی خود (زنا) اعتراف میکند. مرد اعلام میدارد که از زندگی با زنی که قبلاً با مردی رابطه جنسی داشته، متنفر است و سکوت همسرش در مراسم خواستگاری نسبت به این مسئله، این تصور را پیش آورده که دختر دوشیزه است. حالا از یک طرف، چون مهریه دختر بسیار سنگین بوده، پسر توان پرداخت مهریه و طلاق زن را ندارد و از طرفی دیگر حاضر به ادامه زندگی با این زن هم نیست.
دختر دارای لکه بزرگ قهوهای رنگ بر روی پوست پا در پشت زانو است، همسرش بعد از ازدواج از ادامه زندگی با زن منصرف شده است، اما به دلیل مهریه سنگین زن، توان طلاق و پرداخت مهریه را ندارد، به دادگاه مراجعه نموده و ادعای تدلیس زوجه را نموده و عنوان میکند، همسرش دارای نقص زیبایی میباشد و این مطلب را به او نگفته است، بنابراین تقاضای فسخ نکاح دارد.
مردی به دادگاه مراجعه کرده و در تقاضای فسخ نکاح ادعا میکند، همسرش ازدواج قبلی خود را از او مخفی کرده و در شناسنامه المثنی او نیز اثری از این موضوع نبوده است. زن ادعا میکند که حقیقت را در گفتوگوی خصوصی قبل از عقد با همسرش در میان گذاشته و شوهر با علم به این موضوع اقدام به ازدواج با او کرده است. از زن دلیل این ادعا خواسته شده و زن قادر به اثبات آن نیست.
مردی که معتاد به مشروب و تریاک بوده، خود را سالم وانمود کرده است، پس از ازدواج زن متوجه شده و تقاضای جدایی دارد.
مواردی که خواندید چند گونه از هزاران مدل فریبی است که رخ میدهد. از جمله مواردی که فریب یکی از طرفین توافق در آن دارای آثار خاص نسبت به سایر عقود میباشد، همین فریب در ازدواج است. تدلیس یا همان فریب در نکاح عملیاتی است که موجب پوشیده شدن یک عیب یا وانمود کردن به وجود صفتی میشود که واقعیت ندارد. به زبان حقوقی در صورتی که هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل: داشتن تحصیلات عالیه، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص، تجرد و... فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آنها واقع شود، به آن تدلیس گویند.
فریب در ازدواج جرم است
احادیث و روایات تأکید زیادی بر صداقت، دروغ نگفتن و دوری از هرگونه فریب و مکر شده است به گونهای که گفته میشود مؤمن حتی اگر زنا و سرقت کند، اما دروغ نمیگوید چراکه دروغ امکان باز ایستادن از سایر گناهان را سلب میکند.
ماده ۶۴۷ از قانون مجازات اسلامی هم بیان میدارد: «چنانچه هر یک از زوجین قبل از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی از قبیل: داشتن تحصیلات عالی، تمکن مالی، موقعیت اجتماعی، شغل و سمت خاص، تجرد و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آنها واقع شود مرتکب به حبس تعزیری از شش ماه تا دو سال محکوم میگردد». (دادگاه مخیر به انتخاب و تعیین مجازات بین حداقل و حداکثر است) جرم صورت گرفته مرکب از سه جزء است: جزءاول، متوسل شدن مرتکب به امور واهی و غیر واقعی است. جزءدوم، فریب خوردن طرف مقابل و جزءسوم منتهی شدن اعمال و گفتار متقلبانه به عقد ازدواج است.
مصادیق ذکر شده برای امور واهی در این ماده شامل هر امری میشود و عرف در این مورد تشخیصدهنده است. مانند اینکه فردی برخلاف واقع خود را دارای ثروت و مقام معرفی کند.
همچنین در مورد تحقق جرم مذکور در این ماده باید گفت که اعمال مجازات مذکور در این ماده زمانی ممکن خواهد بود که عمل فریب توسط زوج یا زوجه صورت گرفته باشد، به عبارت دیگر هرگاه شخص ثالثی مانند یکی از بستگان یا دوستان زوج به دروغ وی را پزشک معرفی کنند بدون آنکه زوج از این امر باخبر باشد، نمیتوان زوج را به موجب این ماده مجازات کرد، زیرا هرکس مسئول فعل و اعمال خویش میباشد و نمیتوان شخصی را به واسطه انجام فعل دیگری و صرف اقدام به نفع آن مجازات کرد.
البته ارتکاب این جرم توسط ثالث را مطلقاً هم نمیتوان قابل انتساب به زوجه یا زوج ندانست، زیرا ممکن است شخص ثالث عمل فریب را به دستور زوج یا زوجه انجام داده باشد. در این صورت تبانی یکی از زوجین با شخص ثالث در تدلیس به منزله آن است که خود او مرتکب تدلیس شده باشد.
بنای ازدواج بر امر موهوم
افزون بر این تحقق جرم مذکور در این ماده منوط به این است که زوج یا زوجه امری خلاف واقع و حقیقت را که وجود و واقعیت نداشته است صراحتاً اعلام کنند که وجود دارد. به طور مثال هر گاه زوج در حالی که دارای همسر میباشد، با فرد دیگری ازدواج و به وی اعلام کند که مجرد است، مجازات مقرر در ماده موصوف قابل اعمال بر وی خواهد بود. به عبارت دیگر عقد ازدواج میبایست بر مبنای آن امر واهی، واقع شده باشد.
این در حالی است که امکان تحقق جرم مذکور در این ماده نیز از طریق ترک فعل وجود خواهد داشت. مثلاً همان مرد در مثال فوق هیچ صحبتی راجع به ازدواج قبلی خود نکند و زن نیز با این تصور که وی تا به حال ازدواج نکرده است با وی ازدواج میکند.
گفته میشود عقد بر مجرد بودن مرد واقع شده است (یکسری خصوصیات وجود دارد که بیان نمیشوند، اما مساوی با بیان شدن آنهاست.) چه اینکه وقتی شخصی خواستگاری میرود به این معناست که تا به حال ازدواج نکرده است، بنابراین معمولاً و عرفاً در جلسه خواستگاری از وی نمیپرسند که آیا تا به حال ازدواج کردهای یا خیر، بنابراین اگر خلاف این امر باشد و وی بیان نکند که قبلاً ازدواج داشته است، عمل فریب در ازدواج محقق خواهد شد.
زمانی جرم فریب در ازدواج محقق میشود که هر یک از زوجین پیش از عقد ازدواج طرف خود را به امور واهی فریب دهد، بنابراین هرگاه زوج بعد از ازدواج و به قصد فریب زوجه بیان کند که دارای مدرک دکترا میباشد، مشمول این ماده نخواهد بود.
ضمن اینکه هر یک از زوجین میبایست قصد فریب دیگری را داشته باشد، یعنی یک طرف عمداً با اعمال متقلبانه خود طرف دیگر را فریب داده و ترغیب به عقد ازدواج کرده باشد لذا اگر مرتکب قصد فریب طرف مقابل را نداشته باشد، مشمول ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی نخواهد بود.
فریب در ازدواج از منظر قانون مدنی
اما قانون مدنی برای شخص فریبخورده در ازدواج نیز علاوه بر جزای کیفری مقرر در قانون مجازات اسلامی امکان فسخ نکاح را پیشبینی کرده است و از این رهگذر در ماده ۱۱۲۸ خود بیان میدارد: «هرگاه در یکی از دو طرفین صفت خاصی شرط شده و بعد از عقد معلوم شود که طرف مذکور فاقد وصف مقصود بوده برای طرف مقابل حق فسخ خواهد بود. خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.»
این حق فسخ از موجبات و علل انحلال ازدواج محسوب میشود، خواه ازدواج دائم باشد خواه موقت. این حق فسخ و نیز اعمال آن که بر مبنای جلوگیری از زیان همسری است که حق فسخ برای او شناخته شده است، همانند قاعده با هر لفظ یا فعلی واقع میشود، لذا اعمال آن نیازمند رعایت تشریفات خاصی از جمله رعایت تشریفات طلاق نمیباشد.
به علاوه آنکه برای تحقق فسخ و انحلال نکاح از این طریق، حکم دادگاه نیز شرط نمیباشد بنابراین کسی که دارای حق فسخ میباشد (حسب مورد زوج یا زوجه)، باید اراده خود را بر فسخ به گونهای اعمال کند. به طور مثال این امکان را خواهد داشت تا از طریق ارسال اظهارنامه رسمی یا پست سفارشی این کار را انجام دهد. البته به منظور آنکه بتواند انحلال نکاح را در دفتر رسمی و در شناسنامه خود به ثبت برساند و نیز برای حل اختلاف که اغلب در این گونه موارد پیش میآید رجوع به دادگاه لازم میشود. این درحالی است که اعمال حق فسخ ناشی از تدلیس در ازدواج فوری میباشد، بنابراین اعمال این حق بدون رعایت فوریت آن واجد آثار قانونی نخواهد بود.
از دیگر آثار فریب در ازدواج توسط زوجه، میتوان به وضعیت مهریه زوجه اشاره کرد، با این توضیح که حق رجوع شوهر به زن تدلیسکننده صرفاً برای پس گرفتن مهرالمسمی میباشد. به استثنای آنچه میتواند حداقل مهر باشد که این مقدار با توجه به دوشیزه بودن یا نبودن دختر متفاوت خواهد بود.
آثار فریب در ازدواج
از دیگر آثار فریب در ازدواج توسط هر یک از طرفین میتوان به امکان مطالبه خسارت اشاره کرد. به عبارت دیگر هرگاه نکاح ناشی از تدلیس باشد، فریب خورده میتواند طبق قواعد مسئولیت مدنی از تدلیسکننده مطالبه خسارت کند، اعم از آنکه تدلیسکننده یکی از زوجین باشد یا شخص ثالث و نیز فارغ از آنکه همسر فریبخورده از حق فسخ خود استفاده کند یا خیر.
عموماً زنان از حق فسخ خود هنگامی که دچار فریب میشوند مطلع نیستند؛ لذا به رغم اثبات فریب از طرف همسر، تقاضای طلاق میدهند و از آنجا که تقاضای طلاق از جانب زن است، حکم به طلاق خلع داده میشود، بنابراین زن علاوه بر بذل مهریه، نفقه معوقه خود را نیز در عمل بذل میکند، در حالی که اگر زن نسبت به حقوق خویش آگاهی داشت، تقاضای فسخ نکاح میکرد و از حقوق خویش برخوردار میشد.
از سوی دیگر برخی مردان با قوانین مربوط به فسخ نکاح و ماده ۱۱۲۸ ق. م. به خوبی آشنا هستند و جهت فرار از پرداخت نصف مهریه در جدایی قبل از ازدواج، میکوشند تا این جدایی را به صورت فسخ نکاح واقع سازند. از اینرو لازم است مواردی که در شرع و قانون به عنوان فریب در ازدواج شمرده میشود، به صورت شفافتر برای مزدوجان مطرح شود.
چند نکته خاص
1- چنانچه خواستگار مسائلی به دروغ را بیان کند که زوجه میتوانسته با کمی تحقیقات آنها را احراز کند، عدم اقدام به تحقیقات اقدام علیه خود بوده و تدلیس در نکاح محسوب نیست.
۲- زوج سابقاً ازدواج کرده باشد ولی به استناد شناسنامه جدید که مشخصات همسر سابقش در آن منعکس نیست خود را مجرد معرفی و ازدواج میکند، عمل وی مصداق فریب در ازدواج است.
۳- ملاک و میزان تشخیص فریب، عرف حاکم بر روابط اجتماعی است.
تحلیل نهایی
این نکته را هم نباید نانوشته گذاشت که در تشکیل خانواده نوعی اتحاد و همبستگی عاطفی مورد نظر است که آن را از قید معامله خارج میکند. با در نظر گرفتن این مهم و با تکیه بر همین همبستگی عاطفی است که باید گفت: نه دختر و نه پسر حاضر به زندگی با فردی که از ابتدا با فریب و نیرنگ زندگی را آغاز کرده، نخواهند بود. شاید بهتر باشد قبل از نگاه قانونی و اجبار برای بیرون آمدن از معامله عاطفی که صرف یک کاغذ صورت میگیرد، طرفین اخلاقمدارانه این نکته را در نظر گیرند که صداقت بالاترین و مهمترین رکن در شروع یک پیوند است که در صورت برملا شدن حقایق تمامی پازل چیده شده بر اساس دروغ و فریب بر هم میخورد. چه بسا که به جای فریب دادن، با صداقت اولیه چه دختر و چه پسر بتوانند فرد دلخواه خود را حفظ کنند. به قول معروف بیاموزیم صداقت به معنای یک الزام اخلاقی همان جایی است که نفع شخصی برای ما حاصل نکند، حتی اگر سایرین لیاقت این صداقتگویی را نداشته باشند، حتی اگر با صداقت فرد مقابل آزرده شود و وی را برای همیشه از دست بدهیم!
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/4028/
انتهای پیام/