آنچه از بزرگترین بوکسور تاریخ نمیدانیم
به گزارش خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری آنا، محمدعلی در سال 1942 به دنیا آمد و تا هنگام مرگ خود در سال 2016 همواره چهرهای خبرساز باقی ماند. او تمام عناوین ممکن در بوکس را از آن خود ساخت از جمله سه بار رسیدن به عنوان بهترین بوکسور سنگینوزن جهان، اما باورنکردنی است اگر بدانیم زندگی علی با یک دوچرخه تغییر کرد.
در 12 سالگی و زمانی که دوچرخه کوچک کاسیوس به سرقت رفت، ماجرا را برای پلیس محلیشان جو مارتین که یک مربی بوکس هم بود توضیح داد. مارتین هم پیشنهاد کرد که راه مبارزه کردن را تحت نظر او یاد بگیرد. از همان دوران بود که کاسیوس کلی خود را به عنوان استعدادی بزرگ در بوکس مطرح کرد و با کسب 6 عنوان قهرمانی در ایالت کنتاکی باعث شد تا بدون توجه به نمراتش در دبیرستان، بورسیه دانشگاه کنتاکی شود.
کاسیوس تنها 18 سال داشت که حضور در المپیک را تجربه کرد. در بازیهای المپیک تابستانی سال1960 در رم، او مدال طلای بوکس را کسب کرد. چهار سال بعد قهرمان مسابقات حرفهای جهان شد و در شب قهرمانی خود در رقابتهای جهانی، به همراه برادرش به آیین اسلام گروید. از آن زمان به بعد با نام محمدعلی شناخته شده و برادرش نیز رحمان علی نام گرفت. با این حال، او از مسابقهای دیگر به عنوان بزرگترین مسابقه خود یاد میکند.
علی میگوید: وقتی برای اولین بار کرکی بیکر را دیدم او یکی از بچههای تیم فوتبال مدرسهمان را برعکس گرفته بود و تکان میداد تا تمام پولهایش بریزد. کرکی هیکل عضلانی و نگاهی دریده داشت. از من هم بزرگتر بود. همه را میزد و کل محل از او میترسیدند حتی خود من. به همان اندازه که قوی بود عوضی هم بود. حتی معروف بود که مردهای بزرگ را میزند. میدانستم هرگز در بوکس پیشرفت نخواهم کرد مگر این که بتوانم ضربات کرکی را جاخالی دهم. مطمئن بودم اگر او را شکست دهم کل دنیا را شکست خواهم داد. کرکی گفته بود اگر دستش به من برسد تکهپارهام میکند.این بود که او را به یک مسابقه در باشگاه کلمبیا دعوت کردم. در روز مسابقه تا سرحد مرگ ترسیده بودم. تمام دوستانم از محله و دبیرستان آمده بودند. قرار بود سه راند مسابقه بدهیم. بحث این مسابقه بحث پول نبود بلکه برنده، سلطان خیابان بود. در مسابقه سعی کردم در دسترسش نباشم. تمام ضرباتش را جاخالی دادم. در طول مبارزه هم زیر چشمان کرکی را سیاه کردم و هم دماغش را خون انداختم. سرانجام قبل از زنگ راند سوم او گفت: اینجوری درست نیست و رینگ را ترک کرد. حالا من با ترسم روبرو شده بودم و اعتمادبهنفس کافی را برای ادامه بوکس داشتم.
علی برخلاف آنچه در رینگ بوکس از خود نشان میداد، در بیرون میدان مردی عاطفی بود و حتی شعر هم میسرود. اشعاری را که در زیر میبینیم برای جو فریزر رقیب خود، سروده است. رقیبی که زمانی، مبارزات او و علی بزرگترین مبارزات بوکس حرفهای دنیا محسوب میشد.
مرد بزرگی به نام جو
مردی که توسط دشمن یاوه گویش تحقیر شده بود
وقتی رقیبش رجز می خواند و تحقیر میکرد
جو در سکوت نیشها را تحمل میکرد
و بعد مانند یک گلادیاتور در رینگ جنگید
دو مردی که نبردهای بزرگی را در مقابل هم انجام دادهاند
امروز برادر خونیاند
برای هر مبارزهای که جو
جان سالم از آن بهدر برد
برای هر بیاحترامی که تحمل کرد
از جو در تاریخ به عنوان یک قهرمان حقیقی یاد خواهد شد
در حالی که فریزر مردی کمحرف بود
علی مردی حراف بود
اما او مکان خود را در تاریخ یافت
حال قلب او میتواند آرام بگیرد
جو فریزر، جنگجویی خاموش بود
کسی که علی در سکوت تحسین میکرد
یکی بدون دیگری نمیتوانست صعود کند
شاید بزرگترین کار علی، خودداری از رفتن به خدمت سربازی برای جنگ ویتنام بود. او در توجیه حرکت خود گفت: در ویتنام هیچکس مرا کاکاسیاه خطاب نمیکند.
علی به خاطر این کار عنوان قهرمانی جهان را از دست داد اما از کار خود، ابراز پشیمانی نکرد و حتی مدال طلای المپیک را به رود اوهایو افکند. او معتقد بود تا زمانی که در کشورش تبعیض نژادی وجود دارد، این مدال هیچ ارزشی ندارد.
انتهای پیام/4051/ 4122/
انتهای پیام/