دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
08 شهريور 1394 - 11:27

زندگی پرماجرای دانشجوی معلول واحد اسلام‌آباد غرب؛ از انتظارهای پدر و مادر در اتاق‌های عمل تا حرکت در معابر یخ‌زده

دانشجوی معلول موفق دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسلام‌آباد غرب می‌گوید که حقوق 54 هزار تومانی که از طرف بهزیستی برای معلولان در نظر گرفته شده، جوابگو نیست. او از مسئولان تقاضا دارد تا به وضع اشتغال معلولان رسیدگی کنند.
کد خبر : 35289

علی‌احمد ابراهیمی- ساسان ویسی دانشجوی معلول موفق واحد اسلام‌آباد غرب که در گروه حقوق مقطع کارشناسی تحصیل کرده دارای معلولیت شدید اندام‌های حرکتی است.


به گفته ویسی، تاکنون 6 بار عمل جراحی روی دست و پاهای او انجام شده تا بتواند راه رفته و وسیله‌ای در دست بگیرد. الان هم دوران دانشگاه را به اتمام رسانده‌ و جویای شغلی است که بتواند زندگی خود را اداره و زحمات پدر و مادرش را جبران کند. به گفته او، حقوق 54 هزار تومانی که از طرف بهزیستی برای معلولان در نظر گرفته شده جوابگو نیست و از مسئولان تقاضا دارد تا به وضع اشتغال معلولان رسیدگی کنند.


گفت‌وگوی خبرنگار خبرگزاری آنا با این دانشجوی معلول موفق را در زیر پی می‌گیریم:


* ممنون که دعوت ما رو قبول کردید خودتان را بیشتر معرفی کنید؟


- ساسان ویسی هستم متولد 64/5/29 فرزند اول خانواده و نور چشم پدر و مادر زحمت‌کشم.


* چه نوع معلولیتی داردید؟


- نوع معلولیت من cp فلج مغزی است که اثر بالایی روی اندام‌های حرکتی‌ام گذاشته است اما خوشبختانه حافظه خوبی دارم.


* از زندگی‌تان بگویید؟








در دوران تحصیل با رابطه خوبی که با استادان و کارکنان دانشگاه آزاد داشتم با وجود اینکه ترم اول مشروط شدم ولی راه خودم را پیدا کردم. همین جا از زحمات این عزیزان قدردانی می‌کنم زیرا هیچ‌گاه به چشم یک معلول به من نگاه نکردند

نمی‌دانم از کجای زندگی پرماجرایم سخن بگویم؛ از انتظار کشیدن‌های پدر و مادرم در اتاق عمل؛ از زمستان‌های سرد خیابان‌های تهران، از خستگی پدرم، از گریه‌های مادرم، از تنهایی خواهرم. خواهرم را که فقط یک سال داشت کنار مادربزرگ پیرم می‌گذاشتیم، چون مادرم موقع عمل با من به تهران می‌آمد و از من مراقبت می‌کرد.


* پدر و مادرت خیلی سختی کشیدند


- بله من همه این سختی‌ها را تحمل کردم به امید اینکه روزی بتوانم برای آنها کاری کنم که حداقل یک قطره از اشک مادر، یک خط از چروک‌های پیشانی پدر را که همه به خاطر من ایجاد شده است جبران کنم؛ اما برای انجام این کار به مدد افرادی نیاز دارم و با امید کامل در انتظار کمک آنان هستم.


* آغاز دوران ابتدایی همیشه در ذهن می‌ماند این روز برای شما چطور رقم خورد؟


- روز اول مدرسه 69/7/1 زمانی بود که ببا پدر و مادرم به دبستان امید و نشاط رفتم به امید اینکه روزی به دانشگاه بروم، شغلی پیدا کنم و گوشه‌ای از زحمات والدینم را جبران کنم. دوران ابتدایی، پس از آن دوران راهنمایی در مدرسه آیت‌الله طالقانی و دبیرستان در مدرسه حمزه سیدالشهدا را، با همه خوبی‌ها و بدی‌ها، زیر نگاه سنگین دوستان، عقب ماندن از درس‌ها به‌خاطر انجام عمل‌های پی در پی جراحی، بالاخره گذراندم و تصمیم گرفتم در دانشگاه ادامه تحصیل بدهم.



*مشوق اصلی شما برای ورود به دانشگاه چه کسی بود؟


- یک روز به اداره بهزیستی برای تعیین درصد معلولیت رفته بودم؛ پس از صحبت با کارکنان و مطلع شدن آنان از اوضاع تحصیلی من، مورد تشویق قرار گرفتم که آن تلنگری بود برای من که ادامه تحصیل بدهم.


* بین شما و کارکنان بهزیستی چه صحبت‌هایی مطرح شد که به ادامه تحصیل تشویق شدید؟








دو سال پی در پی در امتحانات کنکور شرکت کردم اما به‌دلیل دور بودن مکان دانشگاه توان رفتن نداشتم تا اینکه متوجه شدم دانشگاه آزاد اسلام‌آباد غرب دارای رشته حقوق است؛ سال سوم، حقوق دانشگاه آزاد شهرستان قبول شدم و دیگر مشکل مسافت و رفتن به شهر دیگر را نداشتم

- یک روز یرای انجام کاری به اداره بهزیستی شهرستان مراجعه کردم، در آنجا با فردی مواجه شدم که دارای عقب‌ماندگی ذهنی بود و برنده یک واحد ساختمانی شده بود. با خانواده آن فرد تماس گرفتند که به بهزیستی مراجعه کنند تا سند خانه را به نام مادرش بزنند. من به آنان گفتم این کار شما سبب می‌شود تا اگر مادرش فوت کند دیگر به او سهم چندانی نرسد و پشتوانه‌ای برای آینده نداشته باشد. نکته‌بینی من را که دیدند، باعث شد که مرا تشویق کنند که در رشته حقوق ادامه تحصیل بدهند قول دادند نیمی از هزینه دانشگاه از طرف بهزیستی پرداخت شود.


دو سال پی در پی در امتحانات کنکور شرکت کردم اما به‌دلیل دور بودن مکان دانشگاه توان رفتن نداشتم تا اینکه متوجه شدم دانشگاه آزاد اسلام‌آباد غرب دارای رشته حقوق است؛ سال سوم، حقوق دانشگاه آزاد شهرستان قبول شدم و دیگر مشکل مسافت و رفتن به شهر دیگر را نداشتم.


* واکنش خانواده و بستگانت به قبولی شما در آزمون دانشگاه چه بود؟


- اوایل مخالفت می‌کردند بابت اینکه زیر دست و پای دانشجویان له می‌شم، نمی‌توانم درس بخوانم، سخت بودن رفت و آمد و همه این مسائل برای من ایجاد استرس می‌کرد اما پس از قبولی در درس‌ها به توانمند بودن خودم ایمان آوردم.


* از دوران دانشجویی بگویید این دروان چطور گذشت؟


- دوران سختی بود. با توجه به شرایط جسمی که دارم معابر یخ‌زده در زمستان خیلی مرا اذیت کرد، اما در دوران تحصیل با رابطه خوبی که با استادان و کارکنان دانشگاه آزاد داشتم با وجود اینکه ترم اول مشروط شدم، راه خودم را پیدا کردم. همین جا از زحمات این عزیزان قدردانی می‌کنم زیرا هیچ‌گاه به چشم یک معلول به من نگاه نکردند.


*خاطره‌ای از دوران تحصیل‌تان در دانشگاه تعریف کنید؟


- روزی هنگامی که آماده بجا آوردن نماز ظهر در نمازخانه دانشگاه بودم تلفن همراه‌ام زنگ خورد، یکی از کارکنان بهزیستی درباره سفر زیارتی کربلا به من خبر داد. چند لحظه اول از شدت خوشحالی توان صحبت کردن نداشتم. 26 آذر مصادف با 17 محرم به راه افتادیم و سفری بود به یادماندنی که در آن احساس آرامش خاصی در قلبم داشتم.


* خبرنگار آنا در اسلام‌آباد غرب


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب