سقوط شوروی، پایان رؤیای مارکسیسم
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا، 25 دسامبر هر سال در هیاهوی تولد عیسی مسیح(ع) و آغاز سال نو میلادی یکی از سرنوشتسازترین لحظات تاریخ سیاسی بشر روی داد. «میخائیل گورباچف» آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی استعفانامه خود را درحالیکه «بوریس یلتیسین» اولین رئیسجمهور فدراسیون روسیه بارها به وی اشاره میکرد، قرائت کرد تا امپراتوری 69 ساله سوسیالیستی که یکی از دو قطب سیاسی زمان خود بود سقوط کند و زمینبازی را به آمریکایی دهد. سقوطی که «فرانسیس فوکویاما» از نظریهپردازان مطرح لیبرالیسم آمریکایی از آن بهعنوان پایان تاریخ و آغاز دوران سیادت لیبرالیسم بر جهان یاد کرد.
اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان پهناورترین کشور جهان از شرق اروپا و کرانه دریای سیاه و بالتیک آغاز و در شرق به اقیانوس آرام میرسید؛ اما تفکر این کشور تنها در پهنه جغرافیایی این کشور محصور نبود و از آمریکای لاتین تا غرب آسیا نحلههای فکری سوسیالیسم و کمونیسم در جریان بود.
در دوران حیات شوروی، جهان به دو بخش بلوک غرب که طرفدار مکتب لیبرالیسم تحت رهبری آمریکا قرار داشتند و بلوک شرق و طرفداران سوسیالیسم به رهبری شوروی تقسیم میشد. هرچند برخی کشورها نیز با تشکیل گروهی با عنوان «عدم تعهد» سعی میکردند خود را در قبال حوادث بینالمللی و رقابتهای ژئوپلیتیکی و ایدئولوژی دو ابرقدرت مستقل نشان دهند ولیکن آنچه در عمل در جریان بود، میانداری واشنگتن و مسکو و تبعیت سایر کشورها از آنها در تحولات جهانی بود؛ دورانی که از آن بهعنوان جنگ سرد یاد میشود. هرچند دو کشور بهطور مستقیم وارد جنگ با یکدیگر نشدند ولی با نگاهی دقیق به تحولات آن زمان میتوان نقش این دو کشور در تمامی مناقشات را مشاهده کرد؛ بهطوریکه بسیاری از صاحبنظران امور بینالملل، خصومتها و جنگها در بسیاری از نقاط جهان را ناشی از رقابت دو ابرقدرت در طول جنگ سرد میدانند که به دوران حاضر به ارث رسیده است.
درباره علل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نظریات مختلفی مطرح شده است، ازجمله تلاش آمریکا برای حذف رقیب، وضع معیشتی مردم، مشت آهنین حاکمیت بر سر مردم، سرکوب اقلیتهای مذهبی و قومی و درنهایت آغاز دوره اصلاحاتی که تحت عنوان «پرسترویکا» و «گلاسنوست» توسط گورباچف به اجرا درآمد.
روزی که گورباچف با استعفا از مقام خود بهعنوان آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی عملاً زمام امور را به یلتسین طرفدار غرب و هوادار عادیسازی روابط مسکو و واشنگتن داد تا وی پایان دوران امپراتوری کمونیستی را اعلام کند، جنبشهای استقلالطلبانه در سراسر کشور شوراها آغاز شد و این در حالی بود که کرملین هیچ پاسخی برای حل این معضلات نداشت.
هرچند برخی از کارشناسان روابط بینالملل با توجه و تأکید بر قدرت مادی و نظامی شوروی سعی میکردند تا قدرت این کشور را در جهان پررنگ جلوه داده و تداوم این حکومت را ابدی جلوه دهند ولی بودند کسانی که بسیار پیش از آغاز روند سقوط این کشور، هشدارهای لازم را داده بودند. از آن جمله میتوان به نامه رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) به گورباچف اشاره کرد که در آن از آینده شوروی در موزهها خبر دادند، چراکه مارکسیسم را به دلیل دوری از خداوند پاسخگوی واقعی نیازهای بشری (جوامع انسانی) نمیدانستند.
روزی که پایان شوروی اعلام شد و مردم جهان، با خوشحالی پرچمهای سرخ «داس و چکش» را به آتش کشیده و مجسمههای لنین و استالین را لگدمال کردند، کسی فکر نمیکرد در آینده، رهبران روسیه از دوران شوروی با حسرت یاد کنند.
ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه سال گذشته در یک سخنرانی رسمی در کاخ کرملین رسماً از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان یکی از تاریکترین نقاط تاریخ این کشور یاد کرد که نباید هیچگاه اتفاق میافتاد. بسیاری از تحلیلگران اقدامات وی را در راستای بازگرداندن روسیه به همان شکوه پیشین اتحاد جماهیر شوروی دانسته و از آن با عنوان «برخاستن خرس خفته» یاد میکنند.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، پایان جنگ سرد، پایان رقابت ابرقدرتها و آغاز یکهتازی آمریکا در جهان همه حاصل سقوط حکومت شوراها بود؛ حکومتی که برآمدنش تأثیرات شگرفی بر جهان داشت و سقوطش نیز تحولات دامنهداری را برای دنیای امروز به ارث گذاشت.
* تحلیلگر مسائل بینالملل
انتهای پیام/4106/4093/
انتهای پیام/