گزارشی منحصربهفرد از فرمانده جوان
به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، غلامحسین افشردی که بعدها در جبهه با نام مستعار حسن باقری شناخته میشد، در اسفند ۱۳۳۴ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۵۴ در رشته دامپروری دانشگاه اروميه پذيرفته میشود، اما به دلیل فعالیتهای سیاسی از دانشگاه اخراج شد. در سال ۱۳۵۶ به خدمت سربازی رفت. در دوران سربازی هم مبارزه با رژیم را کنار نگذاشت؛ به گونهای که در جریان تصرف كلانتری ۱۴ و پادگان عشرتآباد نقشآفرین بود.
پس از پیروزی انقلاب به واحد اطلاعات سپاه پیوست و با آغاز جنگ به جبهههای جنوب اعزام شد. او با هوش و توان بالا خیلی زود و در دی ماه ۱۳۵۹ بهعنوان یکی از معاونان ستاد عملیات جنوب انتخاب شد. این شهید بزرگوار سرانجام بعد از مجاهدتهای فراوان در روز نهم بهمنماه سال ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی فکه و بر اثر اصابت ترکشهای گلوله خمپاره که در سنگر فرماندهان سپاه فرود آمده بود، به شهادت رسید.
در صفحه 28 کتاب «من اینجا نمیمانم»که زندگینامه این شهید بزرگوار و خاطرات رزمندگان از وی به قلم علی اکبری است چنین میخوانیم:
وقتی بنیصدر فرمانده کل قوا بود، از دادن سلاح و امکانات به سپاه امتناع میکرد. کار بهجایی کشید که فرماندهان سپاه، موضوع را به امام (ره) اطلاع دادند. بنیصدر هم با تأکید امام (ره) قرار تشکیل جلسهای را گذاشت و گفت که در این جلسه، سپاهیها بیایند تا ببینم چه میگویند.
تمام فرماندهان رده بالای ارتش و سپاه و حتی حضرت آیتالله خامنهای، در این جلسه که در اهواز تشکیل شد، حضور داشتند.
پس از اینکه ارتشیها گزارشات خود را دادند، نوبت به سپاه رسید. این جلسه، اولین جلسهای بود که برادران سپاه اجازه داشتند در آن سطح بالا، نظراتشان را بدهند و ابراز عقیده کنند. به همین دلیل نگرانی خاصی بین فرماندهان سپاه و حتی آیتالله خامنهای وجود داشت.
فرمانده عملیات جنوب، پشت تریبون رفت و از مسئول اطلاعات سپاه خواست تا گزارش خود را ارائه دهد. بعدها، سردار صفوی میگفت: در آن جلسه، ما همه نگران این بودیم که پس از ارائه گزارش سپاه، وضع به چه ترتیب خواهد شد. آیتالله خامنهای نیز که در آن زمان نماینده امام (ره)در شورای عالی دفاع بودند، اذعان کرده بودند که «با این که ما روحانی بودیم و نماینده امام، و سپاه بخشی از ما محسوب میشد، اما نگران این بودیم که آیا مسئول اطلاعات، میتواند گزارشی را در حد و اندازه آن جلسه ارائه بدهد و از آن جلسه سربلند بیرون بیاید یا نه؟»
حسن باقری از جایش بلند شد که گزارش خود را ارائه دهد. با بلند شدن او، بهخاطر سن و سال کمش و همچنین اندام نحیف و صورت لاغر و کممویش، ابتدا بنیصدر نیشخندی به تمسخر زد و از سر تفریح خود را آماده شنیدن صحبتهای او کرد.
به هر ترتیب، حسن صحبتهای خود را آغاز کرد. او روی نقشه، بخشهای مختلف نیروهای دشمن را تشریح کرد و در مورد مناطق مختلف و اقدامات آتی دشمن نیز توضیحاتی داد.
هر چه از گزارش دادن او میگذشت، بیشتر خنده بر لبان سپاهیها نقش میبست و اخمهای بنیصدر در هم میرفت. گزارش حسن باقری بهگونهای بود که قابل قیاس با گزارش مسئولان ارتشی نبود. بحثهایی که قبل از این شده بود، بحثهایی کلاسیک و دور از ذهن و عمل بود، اما بحثهای حسن، کاملاً عملی، تانک به تانک، نفر به نفر و در کل، گزارش جامع و کاملی بود.
گزارش او آنقدر جالب و کامل بود که بنیصدر در آخر، خطاب به او گفت: احسنت، آفرین. اصلاً فکر نمیکردم بتوانم چنین گزارشی را از برادران سپاه بشنوم.
انتهای پیام/4072/4104/
انتهای پیام/