روایت تازه دامادِ فاطمیون؛ از مهندسی معدن تا فرماندهی اطلاعات و شناسایی
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، شهید محمود حیدری با نام جهادی «خادم زوار» یکی از رزمندگان افغانستانی لشکر فاطمیون است که چندی پیش داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) راهی سوریه شد و بعد از گذشت مدتی در روز 20 شهریور ماه 97 و آغاز ماه محرم الحرام طی عملیات شناسایی توسط مینگذاری تروریستهای تکفیری در شهر البوکمال سوریه به شهادت رسید. 26 سال سن داشت. این تازه داماد که تنها فرزندش چند ماه دیگر متولد میشود، بعد از چهار سال حضور فعال در جبهههای سوریه به یاران شهیدش پیوست.
شهید 26 ساله فاطمیون، تازه دامادی بود که از روزگار مهندسی معدن و وضعیت مالی مطلوب همه چیز را رها کرد و به جبهه سوریه رفت، حتی با همسرش قبل از زادواج هم طی کرد که بنایی بر توقف در جهادش ندارد. این نخبه افغانستانی، در جبهه سوریه هم ردای فرماندهی پوشید و حماسههای زیادی آفرید تا اینکه نخستین روز از ماه محرم امسال به آرزویش یعنی شهادت رسید.
محسن حیدری برادر کوچکتر شهید و طاهر نظری پسر عمه شهید و همرزم او از شهید «محمود حیدری» چنین روایت میکنند:
آرزویش شهادت بود. 26 ساله بود که 5 ماه قبل از شهادتش عروسی کرده بود. پسر عمهاش شهید شده بود و بعد از شهادت او، محمود همیشه مینشست و میگفت: «آرزویم این است که بروم پیش او. بروم پیش بی بی زینب (س).» چهار سالی میشود که به سوریه رفت و آمد داشت. ما چیزی نمیتوانستیم به او بگوییم تا منصرفش کنیم او تصمیمش را گرفته بود. گاهی من میگفتم با تو بیایم میگفت نه نیازی نیست.حتی قبل از عروسی به همسرش گفته بود که من بعد ازدواج هم رفت و آمد به سوریه را قطع نمیکنم اگر قبول داری وصلت انجام بگیرد که همسرش هم قبول کرد. در میان افغانستانیها حرف حرم بی بی زینب (س) که وسط باشد خانوادهها ممانعتی ایجاد نمیکنند.
پدر در افغانستان است. کار محمود هم در افغانستان بود و همانجا هم ازدواج کرد. مهندس معدن بود. تحصیلاتش را در همان افغانستان تمام کرده بود. به ایران آمد و به عشق بی بی زینب (س) رفت سوریه. روزگارش میچرخید و وضعش خوب بود اما به خاطر عشقش به اهل بیت (ع) همه چیزش را رها کرد و رفت. دلش را به حرم بی بی زینب (س) بسته بود.
فرمانده اطلاعات و شناسایی و اسم جهادیاش «خادم زوار» بود. گروه 35 فاطمیون بود. اول پسرعمهاش رفت و شهید شد و بعد بچههای دیگر. محمود اول محرم رفت سوریه برای شناسایی که به شهادت رسید. با موتور رفته بود شناسایی و رفت روی مین. دو موتور بودند و روی هر موتور دو نفر بودند. بقیه ترکش خوردند ولی محمود شهید شده و به اربابش سیدالشهدا (ع) اقتدا کرد.
از فامیلهایمان افراد زیادی به سوریه رفتهاند. به خاطر عشق به اهل بیت (ع) به سوریه رفتند. از بچههای مزار شریف خیلیها در سوریه بودند که با شهید حیدری دوست بودند. وقتی شهید میشدند، عکسشان را میدید و غصه میخورد و به اختیار اشکش میآمد و میگفت: «عاقبت ما هم یک روز شهید شده و عاقبت به خیر میشویم.» اخلاقش خوب بود. واقعاً هیچ کس از او ناراضی نبود. همه او را دوست داشتند.
از فامیلهای نزدیک ما کسانی بودهاند که در جهاد افغانستان شرکت داشتهاند و بعدش هم در قضیه دفاع از حرم حضرت زینب (س) خودشان را رساندند تا در این ماجرا مشارکت داشته باشند. واقعاً این شهدا را گلچین میکنند. ما هم بچه ایرانیم. اینجا دنیا آمدیم و تا سن 8 سالگی ایران بودیم و بعد رفتیم افغانستان. همه دوستانمان اینجا هستند و شهیدانمان اینجا خاک شدهاند. دلمان در افغانستان طاقت نمیآورد.
بچههای فاطمیون معروف است که میگویند خیلی غیور و شجاع هستند. میگویند جثهشان کوچک است ولی دلشان خیلی بزرگ است. با بچههای ایرانی به عملیات میروند و عشقشان به اهل بیت (ع) زیاد است. گاهی محمود برای من درد و دل میکرد و میگفت: «اگر پولی دستم بیاید حتماً در راه خدا خرج میکنم.» آرزویش این بود که مادرش را به کربلا ببرد. در اربعین 96 مادرش را از افغانستان به کربلا برد.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/4028
انتهای پیام/