حجتالاسلام علی شفیعی* ـ پس از وقایع عاشورا و با ورود اسرای خاندان اهلبیت(ع) به دارالاماره کوفه، ابنزیاد در مواجهه با حضرت زینب(س) با بددهنی و زخم زبان، شهادت امام حسین(ع) را به تقدیر الهی و خروج ایشان علیه خلیفه اموی نسبت داد. از جمله این که پرسید: «کَیْفَ رَاَیْتِ صُنْعَ اللهِ بِاَخیکِ؟» کار خدا را با برادرت چگونه دیدی؟
آن گونه که سید بن طاووس نقل میکند، حضرت زینب(س) در پاسخ، با صلابت فرمودند: «ما رأیت الا جمیلا، هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم...». من جز زیبایی ندیدم. آنها افرادی بودند که خدای متعال شهادت را برایشان نوشته بود و در این جایگاه قرار گرفتند.
انصافاً یکی از عبارات اعجازآمیز مرتبط با واقعه عاشورا، این عبارت شریفه وجود مقدس حضرت زینب(س) است. پس از آن همه رنج و سختی، تعبیرشان این است که جز زیبایی ندیدم. این عبارت از چند زاویه قابل بررسی است: چرا حضرت زینب(س) این عبارت را بیان میکنند؟ فلسفه وجودی این عبارت و پیامی که این میخواهد القاء کند، چیست؟ این عبارت با آن وقایع تلخی که در عاشورا اتفاق افتاد چگونه تحلیل میشود؟ داغ از دست دادن برادر و فرزندان و عموزادگان چگونه با این عبارت قابل جمع است. برای نهادینه کردن بسیاری از آموزههای عاشورا نیازمند تحلیلهای دقیق از چنین گفتارها و رفتارهایی هستیم.
وجود مقدس حضرت زینب(س) در پاسخ به ابنزیاد که پرسید دیدی خدا با شما چه کرد؟ با بیان این مطلب در آن فضای سنگین و خاص دارالاماره کوفه، به دنبال القای هدف خاصی بودند و گرنه داغ دو برادر آن هم به این شکل قطعاً بسیار سخت است. ایشان میخواستند بگویند که افق دید ما و شما کاملاً متفاوت است. ما زیبایی، زشتی و سختی را در چیزهای دیگری میبینیم. چیزی که برای ما زیباست،در نگاه شما زشت و سخیف است و بالعکس. دستگاه معرفتی اهلبیت(ع) با شما متفاوت است.
حضرت نمیخواهد این وضعیت واقعی و عینی و شرایط سخت را انکار کند. زینب(س) میخواستند نشان دهند نگاه انسانهای عارف و کامل به حوادث از جنس دیگر است و مخاطبان آن مجلس و دستگاه حاکمه اصلاً توان درک این نگاه را ندارند. کسانی که حوادث را تنها از منظر نگاه دنیوی و مادی محض میبینند، نمیتوانند فرموده ایشان را تحلیل کنند. چون از درک این وقایع محرومند. باید هم بپرسند که خدا با ما چه کرد؟ ما به عنوان اهلبیت(ع) و شما در جایگاه ناحق حکومت، افق دید مشترکی نداریم که بخواهیم در این حوادث به تحلیل و نتیجه مشترکی برسیم.
از سوی دیگر حضرت زینب(ع) میخواهند شخصیت یک زن مسلمان را نشان دهند. اگر هیچ تلاش زنانهای در طول تاریخ بشر جز همین یک واقعه و همین یک فرمایش حضرت زینب(س) رخ نداده بود، برای انعکاس اوج عظمت شخصیت زن مسلمان کافی بود. معمولاً تحلیلها بر این است که جنبه احساسی زنها قوی است. شکنندگی آنها در فضاهای حزنآور خیلی زیاد است. در مورد عصمت این بزرگوار هم در منابع کسی به صراحت اشاره نکرده و اجماعی موجود نیست که بگوییم این صبر ناشی از عصمت است؛ یک زن مؤمنه مسلمان و منتسب به خاندان اهلبیت(ع) هستند. داغ دو برادر و فرزندان و برادرزادهها و عموزادهها را دیدهاند اما استوار، پابرجا و فخیم میمانند و از زیباییهای کربلا میگویند.
این نشاندهنده ظرفیتی است که زنان ما دارند. ظرفیتی که میشود آن را از قوه به فعلیت رساند و اگر به فعلیت برسد، میتوان بسیاری از ناملایمات و چالشهایی که در جامعه هست را مدیریت کنیم. این سخن حضرت زینب(س) نشان میدهد که این غمهای بزرگ نمیتواند ایشان را با تمام هویت زنانه به زمین بزند؛ البته از نظر جسمانی به شدت تحت فشار بودند، مشهور است بعد از قضایای کوفه و شام وقتی وارد مدینه میشوند همسر ایشان، عبدالله بن جعفر حضرت را بعد از چند ماه نمیشناسند بس که غمها ایشان را تحت فشار قرار داده بود، اما این فشارها نتوانست روح بلند حضرت زینب(س) را خراش بدهد و نتواند در مقابل این حرفها بازتاب عقلانی و اسلامی نشان دهد.
از نگاه یک انسان مادی و عادی شاید این فرمایش خیلی توجیه نداشته و یک حالت رجزگونه باشد، اما معلوم است که نمیتوانیم و نباید صورت همه امور جهان را مادی ببنیم. نشانهاش هم این است که جمال این واقعه این گونه است که بعد از 1400 سال هنوز در جامعه حضور دارد. جمال برخی وقایع را باید در موت و حیاتشان دید. وقایعی که در برههای اتفاق میافتند و بعد از اندک زمانی میمیرند، معلوم است که زیبایی و جمال در آن نیست اما وقتی واقعهای مثل عاشورا شکل میگیرد و بعد از 14 قرن دغدغه میلیونها نفر است. ماندگاری این اتفاق که به ظاهر و از نگاه دستگاه حاکمه شکستخورده بود، به جهت این که روح و پیامی در آن تزریق شده، قرنها زنده مانده است. جمال و زشتی وقایع به حیات و ممات آن گره میخورد. حظی از جمال در حوادث ماندگار هست. وقتی حضرت میفرماید جمیل، یعنی صورت و یا روحی هست که جذابیت دارد، من این وقایع را زیبا دیدم یعنی جوری دیدم که جذاب است و برای آیندگان هم جذاب خواهد ماند.
طبیعی است فهم این دقایق برای کسانی که سرمست قدرت و پیروزی ظاهری هستند آسان نیست. شاید ریشه اساسی این برخوردهای تحقیرآمیز با شهدای کربلا و بازماندگان ایشان، ریشه در آشنایی عاملان با آنها دارد. آنها این خاندان را به خوبی میشناختند. دشمنان امام حسین(ع) با ایشان بیگانه نبودند و از پیشینه و رویکرد ایشان کاملاً آگاه بودند. به گمان خودشان میخواستند این ارواح بلند را با توهین و تحقیر بشکنند. معمولاً وقتی در یک جنگ، دو طرف همدیگر را نشناسند، تقابلشان با هم انسانیتر و منطقیتر است؛ حتی با وجود اعمال خشونت، نزاع خیلی غلیظ نمیشود؛ اما وقتی دو سوی این نزاع همدیگر رابشناسند، غلو در برخورد با خصم رخ میدهد. امام حسین(ع) خودشان در روز عاشورا رو میکنند به لشکر عمرسعد و میپرسند مگر مرا نمیشناسید؟ خودشان را معرفی میکنند و میفرمایند شما همه مرا میشناسید. به دلیل همین شناخت است که میخواهند بازماندگان را بشکنند. پس خشونت، توهین و تحقیر را به اوج میرسانند، شاید بتوانند این شخصیتهای بلندنظر را آزرده کنند. اتفاقاً بعد از این همه غلظت در توهین و برخورد، با فرمایش حضرت زینب(س) مواجه میشوند که: ما رأیت الا جمیلا. با این فرمایش همه آنچه را برنامهریزی و پیشبینی کرده بودند به ضد خودش تبدیل شد. به جای این که زینب(س) بشکند، آنها خرد شدند؛ به گونهای که برعکس خواسته امویان یاد و خاطره حضرت علی(ع) زنده میشود.
* مدیرگروه فقه و حقوق دفتر تبلیغات اسلامی خراسانرضوی
انتهای پیام/4072/
انتهای پیام/