به نقاش پشت شیشه است و سالها است که به این هنر می پردازد. درباره آثارش زیاد خوانده و شنیده ام. به همین دلیل تصمیم گرفتم تا به کارگاهش سری بزنم و از نزدیک با شیوه کارش آشنا شوم.
پیدا کردنش آسان بود. وقتی با نگارخانه خاوران (جایی که آخرین نمایشگاه گروهی اش را در آنجا اجرا کرده بود.) تماس گرفتم؛ مدیر آنجا خیلی راحت شمارهاش را داد.
هماهنگیهای لازم صورت گرفت و قرار شد تا یک روز عصر به همراه دو نفر از دوستانم به کارگاهش بروم. کارگاه در مرکز شهر قرار دات و نشانی آن سر راست بود و با مترو راحت می توانستم خودم را به آنجا برسانم.
روز مقرر رسید و زمانی که به همراه دوستانم به آنجا رسیدم چند جفت کفش را در پشت در دیدم. به نظر میرسید که مهمانهای دیگری هم دارد.
وارد آپارتمان شدیم. متوجه شدم که آنجا پاتوق تعدادی از دانشجویان است که هر چند وقت یک بار دور هم جمع میشوند و نقاشی میکشند و نسکافهای میخورند.
روحیهای سرزنده و شاد دارد. مرتب شوخی میکند. آخرین تابلواش را روی سهپایه گذاشته است. تابلویی با تصویر یک قو! در مورد نقاشی توضیح میدهد. نام علمیاش را میگوید و این که در ایران سه گونه از این پرنده ثبت شده است. وقتی درباره پرندگان میگوید؛ خاطرات دوران دبیرستان برایم زنده میشود و فکر میکنم که دبیر زیستشناسیمان برایم صحبت میکند.
میگوید که مدتی محیط زیست خوانده و سالها از گونههای زیستی ایران عکاسی کرده است.
به اتاق کناری میرود و چند مجله را برایمان میآورد. میگوید که مقالاتش در آنها چاپ شدهاند و عکسهای آنها را هم خودش گرفته است. هر کدام از آن مقالهها به یکی از مهرهداران ایران اختصاص دارد و من از این همه انرژی تعجب میکنم.
بیشتر نقاشیها با موضوع پرندگان ایران هستند. نقاشیهایی حقیقتگرا که هرچه پیش میروند ظرافت قلمش بیشتر مشخص میشود و پختگی او را در این عرصه نشان میدهد. ایجاد بافتهایی ظریف که تداعیکننده پرهای پرنده هستند کار سادهای نیست و این هنرمند به آسانی این کار را انجام میدهد و به این شیوه زنده بودن موضوعاتش را به رخ بیننده میکشد.
این شخص کسی جز سعید رضاخان نیست. فردی که پدر معنوی نقاشی پشت شیشه ایران لقب گرفته و افراد بسیاری را با این هنر آشنا کرده است.
سادهگیری او در امر نقاشی پشت شیشه زبانزد است و سعی دارد تا با نشان دادن آسانی و سادگی این رشته از نقاشی آن را به همه معرفی کند.
کمی در کارگاه می گردم و تابلوها را می بینم. آثار جدیدش بسیار متفاوت هستند. پیش از این با دو طیف متفاوت از کارهای ایشان آشنا شده بودم.
تابلوهای خوشنویسی پشت شیشه و پرندگان ایران را که بصورت رئالیستی میکشد و در نمایشگاههای انفرادی و گروهی این هنرمند به نمایش گذاشته شده بود. با این حال به نظر میرسد موضوعی تازه پدر معنوی نقاشی پشت شیشه ایران را به خود مشغول کرده است. گلهای بهاری و شکوفهها دل مشغولی این روزهای اوست. گلهایی که به روشهای مختلف در پشت شیشه نقش بستهاند. برخی بر اثر ضربههای قلم مو، تعدادی دیگر با پاشیدن رنگ و گروهی با ایجاد نوعی بافت بوجود میآیند. به نظر میرسد رضاخان در این پروژه جدید از آزادی عمل بیشتری برخوردار است. آزادی عملی که همیشه در مصاحبهها و یادداشتهایش از آن یاد میکند، با این شیوه جدید سرعت بیشتری به کارش بخشیده است.
تقریباً تمام کسانی که با ایشان کار کردهاند از شیوه آسان و راحت بودنش در نقاشی سخن گفتهاند. البته خودش این مسئله را در مورد مجموعه پرندگانش قبول ندارد و میگوید: برای به تصویر کشیدن پرندگان نمیشود قلم مو را در پشت شیشه رها کرد. هر خط یا نقطهای باید در جای خودش قرار بگیرد. به این دلیل زمان و دقت زیادی را باید صرف کنم.
وقتی کارش را آغاز میکند با حالتی مانند رهبر ارکستر تمام اعضای گروه را که همان رنگها، حلّالها و دیگر مواد هستند با هم هماهنگ میکند.
رنگهای مورد نیازش را روی تخته میریزد و به مقدار مناسب از حلّالهای متفاوت روی رنگها میچکاند و آنها را ترکیب میکند. کادر مورد نظر خود را در پشت شیشه انتخاب میکند و قلم موی بادبزنی را آغشته به رنگ قرمز میکند و چند ضربه به شیشه میزند. دوباره قلم مو را در رنگ قرمز پالت میزند. تیوپ رنگ زرد را باز میکند و بصورت مستقیم کمی از آن را به نوک موهای قلم میکشد و دوباره چند ضربه مینوازد. حالا نوبت به مشکی میرسد. پس از آن با قلم موی آبرنگ، رنگ روغن سبز رقیق شده را به پشت شیشه منتقل میکند. خطوط عمودی و مورب کشیده میشوند. در میان آنها خطوطی دیگر که برخی کم رنگتر و برخی پررنگتر هستند نقش میبندند. مقداری هم قهوهای به همراه مشکی و نخودی در پایین شیشه جا میگیرند. کمی هم آبی و سفید را به بالای نقاشی میپاشد.
می گوید: غلظت رنگ مهم است و به همین دلیل رنگ آبی را با مقدار کمی حلال ترکیب میکند. به نظر میرسد کار تمام شده است. یک گل شقایق که در حال تاب خوردن در نسیم بهاری است. شیشه را بلند میکند و نشان میدهد. یک تابلوی زیبا در یک زمان کوتاه شکل میگیرد. یک برگه بر میدارد و روی نقاشی میگذارد. با انگشتها به آرامی روی آن فشار میآورد. آه از نهاد همه بلند میشود.
چقدر حیف!
نقاشی خراب شد!
مقوا را از شیشه جدا میکند. رنگها در هم دویدهاند و ترکیب شدهاند. یک بافت موجدار ایجاد شده است. کار به کلی تغییر کرده اما با این حال گل قابل تشخیص است. نتیجه این خرابکاری یک نقاشی متفاوت است. همه ناظرین که تا آن لحظه تصوّر میکردند نقاشی بوسیله کاغذ و فشار انگشتان استاد نابود شده است؛ متعجب میشوند.
مگر میشود با خراب کردن یک نقاشی زیبا آنرا جذابتر کرد؟
شیشه را روی میز میگذارد. رنگ مشکی را روی تخته رنگ میریزد و حلّال را اضافه میکند. پس از ترکیب حلّال و رنگ، بوسیله قلم تخت و پشت یکی از تیوپهای رنگ، آن را پشت شیشه و روی رنگها میپاشد. همه میخواهند ببینند اینبار نتیجه چه میشود؟
این دفعه ناظرین با اطمینان بیشتری منتظر دیدن نتیجه هستند. کار که تمام میشود؛ دوباره شیشه را بلند میکند و نشان میدهد. تضاد رنگهای روشن و درخشان با زمینه مشکی جلوه را دو چندان میکند.
تمام این مراحل حدود نیم ساعت طول میکشد و استاد در انتها شیشه را درون چهارچوب قاب جا میدهد. دستانش را پاک میکند و مقوای پاسپارتویی را که از پیش آمده کرده؛ درون قاب و روی شیشه قرار میدهد.
زمانی که از رنگها، غلظتها و حلّال میگوید؛ به نظر میرسد از یک آشنای قدیمی تعریف میکند. از دوستی که سالهای سال است با او آشناست و خصوصیات شخصیتی آن را به خوبی میشناسند.
وی میگوید: حلّالهای متفاوت تاثیر مختلفی در کار میگذارند. زمانی که رنگها را با این حلّالها رقیق میکنید و در کنار هم یا روی هم میریزید باعث فرار یا ترکیب آنها با یکدیگر میشوند. باید با آنها کار کنید تا این خصوصیات را متوجه شوید.
*فعال حوزه هنرهای تجسمی
انتهای پیام/4031
انتهای پیام/