پیام ترکیب سیاهپوستانه تیمملی فرانسه چیست؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، به مرحله نیمه نهایی رسیدن تیم فوتبال فرانسه با بیش از پنج بازیکن آفریقاییتبار پدیدهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است که اگر از منظر ایدئولوژیک، اسطورهشناسی و نشانهشناسی به آن نگاه کنیم، اثباتکننده آن است که وقتی پای منافع در میان باشد، حضور هشتبازیکن سیاهپوست در ترکیب تیمملی فوتبال فرانسه آنچنان طبیعی جلوه میکند که هیچیک از مردم فرانسویتبار به اصالت غیرفرانسوی آنان فکر نمیکنند. ترکیب این افراد با سفیدپوستان فرانسوی زیر یکپرچم و تحت عنوان ملت فرانسه به نمایش گذاشته میشود و پیروزیهایشان به پای کشور فرانسه نوشته میشود، اما همین کشور در جای دیگر و وقتی منافع نظام سرمایهداری بهگونهای دیگر اقتضا میکند، پای اسلامهراسی را به میان میکشد و میان نژادها، اقوام و ادیان مرزبندیهای سیاسی و ایدئولوژیک را به کار میگیرد و تکههای این پازل را به گونهای میچیند که مردم فرانسهای که سیاهپوستان آفریقاییتبار و زینالدین زیدان مسلمان را به عنوان بخشی از افتخارات کشور فرانسه میپذیرند، در جایی دیگر همین نژادها و اقوام و ادیان را تروریست، وحشی و متخاصم میپندارد.
این تناقض در سیاست و برخورد، اما مختص فرانسه نیست. این رویکرد «اصالت منفعت» در دنیای سرمایهداری غرب است که میتواند توجیهگر مواجهههای متناقض آنها با امور مشابه باشد. از منظری دیگر، اما ترکیب تیم ملی فوتبال فرانسه بیانگر تغییر ترکیب جمعیتی این کشور نیز هست؛ کشوری که روزی کشورهای افریقایی را تحت استعمار خود در آورد و امروز با بروز بحران خانواده و بحران جمعیت میرود تا ترکیب جمعیت آن به سمت و سوی سیاهپوستان تغییر کند.
فوتبال هر چند برای اهالی دنیای ورزش معنای خاص خود را دارد و به عنوان یک سرگرمی پر هیجان شناخته میشود، اما همین ورزش همواره از دیرباز از منظر سیاسی و فرهنگی مورد توجه بسیار بوده است. در مکاتب مطالعات فرهنگی انتقادی همچون مکتب فرانکفورت سرگرمیهایی نظیر فوتبال به عنوان تخدیرکننده قشر تحت سلطه به شمار میرود، بدین معنا که چنین سرگرمیهایی آخرین اندیشه مقاومت در برابر سلطه گروههای قدرت و ثروت از طبقات پایین جامعه میگیرند و در خدمت حفظ اوضاع موجود هستند.
بازیکنان سیاهپوستی که از تبعیض نژادی رنج میبرند
فرانسه از آغاز سده ۱۷ میلادی تا دهه ۱۹۶۰ دارای مستعمراتی به اشکال گوناگون بود. در سدههای ۱۹ و ۲۰ امپراتوری جهانی فرانسه دومین امپراتوری بزرگ پس از انگلیس بود. امروزه چیزی که از آن امپراتوری بزرگ بهجا مانده متشکل از صدها جزیره و شبهجزیره در اقیانوس اطلس شمالی، دریای کارائیب، اقیانوس هند، اقیانوس آرام جنوبی و شمالی و اقیانوس یخبسته جنوبی به اضافه یک سرزمین در آمریکای جنوبی است. بخش عمدهای از کشورهای آفریقایی مستعمره فرانسه هستند؛ آفریقاییهایی که برخیهایشان به این کشور مهاجرت کردهاند و حتی در تیم ملی فرانسه حضور دارند، اما حضور آنان در تیم ملی بدین معنا نیست که این سیاهپوستان از تبعیض نژادی موجود در این کشور رنج نبرند!
یکی از جنجالیترین پروندههای تبعیض نژادی در این کشور ماجرای کاریکاتورهای توهینآمیز مجله شارلی ابدو بود که به خشم مسلمانان و درگیری نژادپرستان با مسلمانان این کشور منجر شد.
در افکار عمومی این کشور، سیاهپوستانی که برای دههها خود و پدر و مادرشان شهروندی فرانسه را دارند، هنوز به عنوان «مهاجران» و حتی گاهی بدتر، «بردگان» خطاب میشوند؛ درست همان سیاهپوستانی که امروز در مسابقات جامجهانی فوتبال کشور، فرانسه را به مرحله نیمه نهایی رساندهاند و همین مردمی که آنها را مهاجر یا برده خطاب میکنند، وقتی تحت اسطوره ملیت قرار میگیرند از اعماق وجود آنها را تشویق میکنند.
طبیعیسازی و نامزدایی
رولان بارت، اسطورهشناس فرانسوی در مقاله اسطوره امروز این فرآیند را اینگونه تحلیل میکند: «بورژوازی به عنوان واقعیت ایدئولوژیک نمیخواهد نامی داشته باشد با این هدف که هر آنچه ساخته بورژواهاستبه عنوان آفریدههایى طبیعى جلوه کنند.
بورژوازى نمىخواهد بگوید که نظام ناعادلانه فعلى که بر مبناى عدم برابرى کار مىکند، آفریده اوست. بنابراین به توده ناهمگنى که درون این نظام شناورند نام ملت مىنهد و بدینترتیب با این نوع نامزدایى، خود را کنار مىکشد، ملت چیزى طبیعى است و نابرابریها نیز چیزى طبیعى هستند.» این تحلیل بارت درباره انتشار تصویر سرباز سیاهپوستی که به پرچم فرانسه سلام نظامی میدهد در صفحه نخست روزنامه فرانسوی است و اینجا نیز تیم ملی فوتبال با هشت بازیکن سیاهپوست امری طبیعی تلقی میشود، اما همین سیاهپوستان در جامعه فرانسه یک شهروند فرانسوی تلقی نمیشوند!
از منظری دیگر تیم ملی فوتبال فرانسه مصداق تمام عیاری از انعکاس پدیده جهانیشدن در فوتبال است و در اینجا شاهد آن هستیم که فوتبال همچون یک دستگاه ایدئولوژیک لایههای متفاوتی از انگیزههای طبقاتی، نژادی و ملی را پوشش میدهد و در خدمت نظام سرمایهداری غرب است.
ترکیب نژادهای مختلف در تیم فوتبال فرانسه از منظر اسلامی که قائل به تفاوتهای رنگی و نژادی نیست و هویت را هویتی در سایهایدئولوژی اسلامی میداند یا رویکردهای اخلاقی و مباحث مرتبط با جهانیسازی بدیهی است این تیم میتواند مصداقی موفق از کنار زدن مباحث نژادی و تفاوتهای و تبعیضهای اینچنینی باشد، اما واقعیت اینجاست که این ترکیب و این ساختار از منظر اسطورهشناسی و نشانهشناسی و ایدئولوژی جامعه سرمایهداری و با عنایت به تنگناهای فراوان و تبعیض نژادی که در جامعه سرمایهداری فرانسه به سیاهپوستان اعمال میشود به شکلی واقعبینانه میتوان این ترکیب خاص را تحلیل کرد.
تدبیری برای مواجهه با تحدید نسل
فارغ از تمام تحلیلهای پیشین، ترکیب خاص تیم ملی فرانسه بیانگر تغییر ترکیب جمعیتی جهان غرب نیز هست. این درست همان نقطه نگرانی چهرههایی همچون ساموئل هانگتینگتون درباره رشد جمعیت کشورهای مسلمان و سیاهپوستان و طراحی سناریوهای تحدید جمعیت خاورمیانه و آفریقاست. بحران خانواده و جمعیت در دنیای غرب موجب شده تا کشوری همچون فرانسه به رغم غلبه نگاه بورژوازی و سرمایهداری و حاکمیت تفکرات نژادپرستانه برای پیشبرد اهداف ملیاش چارهای نداشته باشد جز اینکه بازیکنان سیاهپوست و آفریقاییتبار را در ترکیب تیم ملیاش به کار بگیرد. شاید از این منظر بتوان ترکیب تیم ملی فرانسه را هشداری برای دیگر کشورها و از جمله ایران دانست؛ کشورهایی که در سناریوی تحدید جمعیت غرب گرفتار شدهاند و بیآنکه بدانند نقشههای آنان را اجرایی میکنند.
منبع: فارس
انتهای پیام/
انتهای پیام/