دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
28 اسفند 1396 - 08:55
در گفت‌وگو با آنا تشریح شد؛

بازنشسته‌ای که از خشت‌خشت دانشگاه خاطره دارد

28 اسفندسالروز راه‌اندازی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد است. دانشگاهی که اسفند 1366 مجوز فعالیت را دریافت و از مهر67 فعالیت آموزشى خود را با 99 دانشجو در دو رشته کارشناسى علوم تربیتى و کاردانى برق در مدارس آموزش‌وپرورش و ساختمان‌های استیجارى آغاز کرد.
کد خبر : 268118

دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد اکنون پس از گذشت سه دهه با داشتن استادان مجرب و با فضایى بیش از 50 هکتار در دو سایت واحد دانشگاهی و سایت جدید گلستان شهر و با زیربنایى بالغ‌ بر 44885 مترمربع و امکانات وسیع آزمایشگاهى و کارگاهى و مجتمع ورزشى با تعداد6000 نفر دانشجو در 86 رشته در مقاطع مختلف کاردانى، کارشناسى، کارشناسى ارشد و دکتری تخصصی با درجه جامع، خدمات ارزنده‌ای را به جوانان و مشتاقان ادامه تحصیل در کشور و بویژه در استان خراسان شمالی ارائه می دهد.


خبرنگار خبرگزاری آنا به همین مناسبت با یکی از قدیمی‌ترین کارمندان این واحد دانشگاهی که به جرات می‌توان گفت از ابتدای راه اندازی دانشگاه تاکنون با جان و دل خدمات ارزنده‌ای را به دانشگاه ارائه داده و چند روزی است به درجه بازنشستگی نائل‌آمده به گفت‌وگو نشسته است.


زیاد یزدانی فردی است که به قول خودش از خشت خشت ساختمان‌های واحد بجنورد خاطره دارد. کسی که بدون کمترین چشمداشتی تمام‌وقت و جوانی خود را صرف دانشگاه کرده است. یزدانی 25 ساله بوده که به استخدام واحد بجنورد درآمده است، فردی که علی‌رغم مشغله زیادی که داشته می‌توان گفت شاید کمتر کسی عصبانیتش را دیده باشد، وی با تمام خلوص به دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد خدمت کرده است.


گفت‌وگوی صمیمی آنا با کارمند دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد را می خوانیم:


*لطفاً خودتان را معرفی کنید.


-زیاد یزدانی هستم سال 1344 در بجنورد متولد شدم. سال 67 ازدواج کردم که ثمره این ازدواج 3 فرزند پسر است؛ فرزند ارشدم فارغ‌التحصیل رشته مهندسی الکترونیک، فرزند دومم فارغ‌التحصیل رشته مهندسی عمران و کوچک‌ترین پسرم دیپلم دارد و همسرم نیز خانه‌دار است.


*میزان تحصیلاتتان در زمان استخدام و اکنون چگونه است؟


-در زمان استخدام دیپلم داشتم و به همین دلیل معاون اداری و مالی وقت با استخدام من به‌عنوان نیروی خدمات موافقت نکرد و با عنوان راننده استخدام شدم و در حین خدمت در دانشگاه به تحصیل نیز ادامه دادم و اکنون دارای مدرک کارشناسی مدیریت و برنامه‌ریزی آموزشی هستم.


*چه سالی استخدام شدید؟


- اردیبهشت‌ سال 69 به‌عنوان نیروی خدماتی به دانشگاه تقاضای کار دادم با توجه به داشتن مدرک دیپلم گفتند اگر چنانچه نیرویی متناسب با مدرک تحصیلی شما نیاز بود با شما تماس خواهیم گرفت و بعد از گذشت یک ماه به‌عنوان راننده استخدام دانشگاه شدم.


* از خاطرات آن روزها بگویید. (از سختی‌های کارش با لبخند حرف می‌زند گویی مرور خاطرات آن دوران برایش هنوز شیرین و خاطره‌انگیز است.)



- زمانی که استخدام شدم زمینی را به‌عنوان سایت دانشگاه بین تیپ جوادالائمه سپاه و پایانه مسافربری معرفی کرده بودند و قرار بود کار خاک‌برداری را شروع کنیم اما میراث فرهنگی به علت اینکه آن مکان شهر کهنه بجنورد بود مجوز خاک‌برداری را به ما نداد؛ لذا با مجوز مسکن و شهرسازی به سایت فعلی دانشگاه آمده و با اجازه دکتر اکبری (رئیس وقت دانشگاه در سال 67) با بولدوزری که اجاره کرده بودیم در این محل مشغول کار شدیم. در آن زمان فقط یک مهندس عمران (مهندس جعفری)به‌صورت پاره‌وقت به کارهای عمرانی دانشگاه رسیدگی می‌کرد.


یادم هست با توجه به اینکه آن زمان دوران سازندگی بعد از جنگ تحمیلی بود با کمبود شدید مصالح ساختمانی مواجه بودیم و بیشتر مصالح به‌صورت حواله‌ای با اداره بازرگانی تهیه می‌شد که در این زمینه آقای دکتر اکبری نقش بسیار مدبرانه و ارزشمندی برای ساخت و بنای دانشگاه ایفا کرده و زحمات زیادی را متحمل شد.



برای اینکه پیشرفت فیزیکی بنای دانشگاه تسریع شود حتی روزهای تعطیل با حضور مهندس جعفری نقشه‌برداری سایت دانشگاه را انجام می‌دادیم. پس از تهیه نقشه شروع کار ساخت‌وساز آب مصرفی عملیات ساختمان‌سازی را از مسافت 3-2 کیلومتری با تراکتور تأمین می‌کردم.



کارمند پیشکسوت واحد بجنورد از ساعت‌های کاری‌اش در ابتدای تأسیس دانشگاه می‌گوید؛ ساعاتی که بدون کوچک‌ترین چشمداشتی به ساعات اضافه‌کاری، شبانه‌روزی در خدمت دانشگاه بوده است:


از ساعت 6 صبح کار دانشگاه شروع می‌شد و تا ساعت 19:30 ادامه داشت و بعد از این ساعت نیز مینی‌بوس دانشگاه را برمی‌داشتم و بعد از پایان ساعات کلاس، دانشجویان دختر را به منازل خود می‌رساندم و در این مدت بدون کوچک‌ترین فکری نسبت به دریافت اضافه‌کاری با جان و دل خدمت کردم.



برای اینکه مأموریت‌هایم برای دانشگاه هزینه‌ای نداشته باشد به‌جای استفاده از هتل یا میهمانسرا در همان اتومبیل وانت مزدای خودم می‌خوابیدم.


یادم هست مأموریتی به تهران داشتم و باید وسایل مربوط به حوزه اداری و مالی را از تهران به بجنورد منتقل می‌کردم بنابراین ساعت 18 عصر با ماشین وانت مزدا حرکت کردم و پس از انجام مأموریت و تحویل گرفتن و بار زدن وسایل در ساعت 18 فردای آن روز به سمت بجنورد حرکت کردم و به عبارتی مسافت 1500 کیلومتری را بدون کمترین استراحتی در فعالیت و رانندگی بودم و صبح روز سوم اول وقت در محل کارم حضور داشتم و برای همه جای شک بود که شاید به تهران نرفته‌ام.



یادم هست یک روز عصر کامیون حامل میلگرد و مصالح ساختمانی به محل سایت واحد آمد و اصرار داشت که باید سریعاً وسایل تخلیه شود. در آن لحظه هیچ وسیله‌ای برای جابه‌جایی و انتقال مصالح نداشتم و مجبور شدم به‌تنهایی و بدون کارگر همه مصالح را با تراکتور تخلیه کنم که این کار تبعا انرژی و زمان زیادی را برد اما به هر سختی بود انجام شد و موجب تعجب و شگفتی رئیس واحد وقت بود که من بدون نیروی کمکی و بدون جرثقیل فقط با تراکتور بار را تخلیه کرده‌ام.


نگهبانی دانشگاه بر عهده فرد مسنی بود به همین دلیل خودم با همسر و دو فرزند خردسالم به مدت 3 سال در دو اتاقی که در دانشگاه ساخته‌شده بود زندگی می‌کردیم تا بتوانم نگهبانی دانشگاه را که مصالح زیادی که به دلیل ساخت‌وساز وجود داشت بر عهده داشته باشم.



* از پست‌هایی که در مدت خدمت خود بر عهده داشته اید بگویید.


*ابتدا به‌عنوان راننده استخدام شدم اما در همان موقع هر کار ساخت و سازی هم که از دستم برمی‌آمد انجام می‌دادم و شبانه‌روز در خدمت دانشگاه بودم. اما در مدت خدمتم مسئولیت کارپردازی، مدیریت اداری و سرپرستی کارگاه عمران را نیز تجربه کرده‌ام و در سال های پایانی به‌عنوان مسئول کارگزینی کارکنان مشغول خدمت بودم.


یزدانی از همه دلسوزان و بانیان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد یاد می‌کند؛ از همه کسانی که دوش‌به‌دوش هم برای پیشرفت و تعالی این واحد دانشگاهی شبانه‌روزی خدمت کردند. وی می‌گوید از زحمات ارزشمند بزرگمردانی مانند عباسیان (معاون اداری و مالی)، دکتر اکبری (رئیس وقت دانشگاه)، مرحوم محمد حجازی (قائم‌مقام وقت دانشگاه)، مهندس تیمور تاشلو (معاون عمرانی، مرحوم مهندس اسحاقی و همه عزیزانی که صادقانه و خالصانه برای دانشگاه گام‌های مؤثری را برداشتند تشکر می‌کنم و عزیزانی هم که دیگر در جمع ما حضور ندارند یاد و نامشان را گرامی می‌دارم.



گفت‌‌وگو از لادن لنگری


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب