دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

باهنر: بیشترین تخریب چهره‌ هاشمی در دوره اصلاحات بود

محمدرضا باهنر گفت: در دوره اصلاحات بیشترین تخریب چهره آقای هاشمی اتفاق افتاد و به ایشان عالیجناب سرخ‌پوش، رداپوش یا خاکستری هم گفتند و قتل‌های زنجیره‌ای را به ایشان نسبت دادند.
کد خبر : 249804

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، محمدرضا باهنر از سیاستمداران کهنه‌کار کشور که سال‌ها در کنار مرحوم هاشمی رفسنجانی در مجلس شورای اسلامی یا مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور داشته، به بررسی ابعاد شخصیتی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی پرداخته است.


وی با اشاره به جایگاه انقلابی وی تاکید دارد که شخصیت محوری هاشمی رفسنجانی در بسیاری از مقاطع کشور سرنوشت‌ساز بوده است.مشروح این مصاحبه را می‌خوانید:


جایگاه سیاسی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در معادلات سیاسی کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟


آقای هاشمی رفسنجانی الحق والانصاف شخصیت بی‌نظیری در جریان انقلاب و در همراهی با نهضت امام(ره) بود و نقش بسیار مهمی نیز بعد از پیروزی انقلاب داشت. مرحوم هاشمی یکی ازاعضای اصلی نهضت انقلاب بود که پابه‌پای امام(ره) در افشاگری، تبیین و مدیریت نهضت انقلاب نقش ‌بی‌نظیری داشت. ایشان تلاش گسترده‌ای در مورد وحدت حوزه و دانشگاه داشت، موسس جامعه روحانیت مبارز و یکی از پایه‌گذاران حزب جمهوری اسلامی بود که خدمات زیادی به نهضت انقلاب کرد.


در رابطه با مسائل فرهنگی نیز ایشان غفلت نداشت و موسسه رفاه را که هم‌اکنون دارای مدارس متعدد و دانشگاه‌های زیرمجموعه است، مرحوم هاشمی به همراه شهید رجایی و باهنر پایه گذاشت، بنابراین مدیریت ایشان کاملا چندجانبه بود. بعد از پیروزی انقلاب، آقای هاشمی رفسنجانی عضو موثر شورای انقلاب، رئیس مجلس شورای اسلامی، فرمانده جنگ، خطیب توانمند نماز جمعه و رئیس‌جمهور بودند و از زمان اتمام ریاست‌جمهوری تا آخر عمرشان نیز رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند که بسیار پراثر و پرعظمت عمل کردند.


ما نمونه ایشان را در پذیرش تنوع مسئولیت‌ها کم داریم، البته نمی‌گویم نداریم، اما تاکید می‌کنم کم داریم. بعد از پیروزی انقلاب آثار وجودی ایشان در جنگ و مدیریتی که داشتند، باعث همگرایی میان سپاه و ارتش شد، چون اوایل جنگ یک عده به دنبال این بودند که بین سپاه و ارتش اختلاف بیندازند و از این زاویه خواب‌های آشفته خود را تعبیر کنند، اما آقای هاشمی با تدبیر، ‌شجاعت، توانمندی و ملایمت توانست این دو بازوی نظامی نظام را کنار هم قرار بدهد و دو فرمانده جنگ یعنی شهید صیاد شیرازی، فرمانده ارتش و آقای محسن رضایی، فرمانده سپاه را تحت لوای مدیریت خود قرار دهد که باهم کار کنند.


مرحوم هاشمی در زمان حضورشان در مجلس شورای اسلامی و زمانی که در خدمت ایشان بودم نیز الحق والانصاف منبع وفاق بودند و حتی وزرای دولت، بیش از این‌که به نخست‌وزیر مراجعه کنند، به رئیس مجلس مراجعه می‌کردند، حتی نیروهای نظامی بیش از آن‌که به فرماندهانشان مراجعه کنند به آقای هاشمی مراجعه می‌کردند. جناب آقای هاشمی به عنوان خطیب جمعه، خطبه‌های بسیار جالبی داشتند و در زمان جنگ، ایشان در خطبه‌های نماز جمعه به نوعی امید و شادابی را به بدنه جامعه و رزمندگان تزریق می‌کردند.


مجموعه مسائلی را که گفتم، شخصیت بی‌بدیلی از آقای هاشمی ساخت و ایشان در جلسات خصوصی همیشه تاکید داشتند که من انقلاب و نظام را فرزند خودم می‌دانم و تمام عمرم را صرف بزرگ و قوی شدن نظام کردم والحق هم درست می‌گفتند چون ایشان برای بقا و استمرار نظام با وجود اختلاف نظرهایی که با برخی افراد داشتند و برخی علیه ایشان کار می‌کردند یا تخریبشان کردند همواره با دلسوزی به مسائل نگاه می‌کرد و حرص و جوش زیادی می‌خورد.


در یک سالی که از درگذشت آیت‌الله هاشمی گذشته آیا جایگاه سیاسی وی، پر شده و آیا فردی توانسته جای او را به لحاظ سیاسی بگیرد؟


آقای هاشمی در نظام تک نبودند، چون خیلی از شخصیت‌ها را بعد از پیروزی انقلاب از دست دادیم و جایگاهشان جبران نشد. شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی و در راس آن حضرت امام(ره) از کسانی هستند که جایگزین ندارند.


در زمان حیات امام بسیاری از نزدیکان ایشان و مسئولان نظام حاضر نبودند تصور کنند که یک زمانی انقلاب باشد و امام نباشد و زمانی که فاجعه عظیم رحلت امام(ره) اتفاق افتاد خیلی‌ها خود را باختند، اما نباید از یاد ببریم که در کنار ریزش‌ها، رویش‌هایی را هم داریم، ‌درست است که در جنگ فرماندهان دلاور زیادی شهید شدند، اما بعدا در بحث دفاع از کشور و حرم دیدیم که رویش‌هایی صورت گرفت و فرماندهان جدی حضور یافتند. شاید یک نفر پیدا نشود که جایگزین آقای هاشمی شود، اما رویش‌ها بحمدالله زیاد است.


اما اگر مقصود این است که کسی نتوانست در مجمع تشخیص مصلحت نظام جای ایشان را بگیرد باید بگویم که امیدواریم حضرت آیت‌الله شاهرودی که الان کسالت دارند، خداوند متعال به ایشان شفای عاجل بدهد تا بتوانند وظایف ریاست را برعهده بگیرند، ولی خب اعضای مجمع تشخیص مصلحت زیاد تغییر نکردند و فعال هستند و امیدواریم ان‌شاءالله جای خالی ایشان با تلاشی که اعضا می‌کنند پر شود.


بنابراین اگر از این زاویه نگاه کنیم که شخص هاشمی کمبودش احساس می‌شود که باید بگوییم احساس می‌شود، اما افرادی هستند که وظایف محوله مجمع را برعهده بگیرند که نشان می‌دهد در کنار ریزش‌ها، رویش‌هایی هم داشتیم که ختم به خیر شده و پیشرفت کردیم.


مرحوم هاشمی منتقدان و طرفدارانی داشتند. ‌بخصوص در دهه اخیر فراز و نشیب‌هایی در زندگی سیاسی ایشان دیده شد. نظر شما در مورد این فراز و فرودها چیست؟


اگر روند را محاسبه کنیم باید بگوییم متاسفانه بیشترین حملات و نقدهای ناجوانمردانه علیه آقای هاشمی در زمان اصلاحات شروع شد، ولی شخص رئیس دولت اصلاحات هم راضی نبود که چنین رفتاری شود، اما در دوره اصلاحات بیشترین تخریب چهره آقای هاشمی اتفاق افتاد و به ایشان عالیجناب سرخ‌پوش، رداپوش یا خاکستری هم گفتند و قتل‌های زنجیره‌ای را به ایشان نسبت دادند، اتهامات ناروایی علیه ایشان مطرح شد و چهره مرحوم هاشمی به عنوان یک سیاستمداری غیرقابل قبول در افکار عمومی شکل گرفت، اما بعد از دوره اصلاحات که فضا آرام‌تر شد، ایشان مسئولیت خبرگان را برعهده گرفت، اما دیدیم که در دولت‌های نهم و دهم، رئیس این دولت‌ها اصل سیاست راهبردی خود را درست کردن فرشته و دیو مشخص کرد و آقای هاشمی را در بخش سیاه جامعه گذاشت و تخریب‌هایی علیه ایشان صورت گرفت که بسیار سنگین بود. البته این داستان ادامه پیدا کرد، اما بالاخره الحمدلله رب‌العالمین نیت و باطن آقای هاشمی رفسنجانی به گونه‌ای بود که ایشان در آخرین انتخاباتی که حضور پیدا کردند باوجود تخریب‌هایی که علیه ایشان بود در تهران توانستند نفر اول خبرگان رهبری باشند و در آخرین انتخابات کاملا چهره ایشان در اذهان و افکار عمومی جامعه بازسازی شد و به اصطلاح عرفی کاملا آخر و عاقبت بخیر شدند و هنگام وفات چهره بسیار خوب و قابل قبولی برای کشور داشتند.


نسل اولی‌های انقلاب در سنین بالا قرار دارند. برای انتقال تجربیات به نسل بعدی چه اقدامی باید در این زمینه صورت گیرد؟


انتقال تجربه مقداری از طریق گفتار، پندار، افکار و یک مقدار ازطریق کردار باید صورت گیرد. لذا باید بگوییم که نسل اول انقلاب در کادرسازی و بالا آوردن نیروهای بعد از خود آن‌طوری که می‌توانست عمل نکرده و این نقد به من هم وارد است که در این زمینه کم‌توجهی شده است. البته بصورت گفتار و افکار، خاطرات انقلاب گفته شده اما در پرورش نیروها و کادرسازی برای نظام متاسفانه در مراکز رسمی آموزش و آموزش عالی کاستی وجود داشته اما جاهایی مثل دانشگاه امام صادق(ع) به همت مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی قدم هایی را برداشته‌اند که گوشه‌هایی از این کمبود پر شده، اما در واقعیت قضیه بسیار ضعیف عمل کردیم. مرگ سنت الهی است و چه بخواهیم چه نخواهیم باید این مسیر را طی کنیم و میراث انقلاب را به نسل‌های بعدی تحویل بدهیم و چه خوب است که نسل‌های بعدی بتوانند در کنار نسل‌های مجرب انقلاب، کار یاد بگیرند و کادر قدرتمندی را ایجاد کنند.


البته بازهم می‌گویم که در بحث انتقال تجربه در کنار ریزش‌ها، رویش‌های خوب و کم‌نظیر و بی‌نظیری را داشتیم، ولی اگر این اقدام مقداری ساختارمند می‌شد و سازمان‌یافته‌تر بود، موفق‌تر بودیم.


منبع: جام‌جم


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب