دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

حسین شمقدری: تکنولوژی در بازار است نه در دانشگاه!

اگر بخواهید وارد حوزه تکنولوژی بشوید به خاطر اینکه تجارت و افزایش درآمد با ورود به تکنولوژی محقق می‌شود، نیازی به رفتن به دانشگاه ندارید چون در دانشگاه که تکنولوژی نیست.
کد خبر : 246400

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، در بررسی خوب و بدهای نظام تحصیلات تکمیلی که مسئله‌ی مدرک‌گرایی در آن، موافقین و مخالفین سرسختی برای خود ایجاد کرده است، ناخودآگاه حرف از دست‌اندازهایی را به میان می‌آورد که باعث رفتن نخبه‌های جوان از این کشور می‌شود. نخبگانی که با تمام شایستگی به این جمعبندی می‌رسند که باید برای ادامه تحصیل به دانشگاه‌های خارجی رفت و ایران جای ماندن نیست!


در این میان، یکی از چهره‌های شناخته شده‌ای که در حوزه‌ی فرار مغزها حرف برای گفتن دارد، حسین شمقدری است؛ وی با مستندهای میراث آلبرتا 1 و 2 و 3، خود را در میان دانشجویان و جوامع دانشگاهی با برند فرارمغزها شناساند.


شمقدری اما بر خلاف تفکر حاکم بر جامعه مبنی بر ادامه تحصیل برای رسیدن موفقیت، مخالف است. شمقدری معتقد است که اصلا چرا باید حتما درس خواند و مدرک گرفت، بعد به سراغ کاری رفت که اصلا ارتباطی با مدرک تحصیلی ندارد.


این مستندساز جوان که خودش لیسانس متالوژی از شریف و فوق لیسانس سینما از دانشگاه تربیت مدرس دارد، معتقد است: اروپایی‌ها به جای تمایل به دانشگاه رفتن و کسب مدرک، دنبال یادگرفتن حرفه و مهارتی هستند که بتوانند وارد بازار کار شوند چون تکنولوژی در دانشگاه نیست، در بازار است. پژوهش در دانشگاه است.


در ادامه، متن گفتگوی جذاب و خواندنی ما با حسین شمقدری را می‌خوانید:


* در نزدیکی اعلام نتایج کنکور ارشد هستیم و درجریان تمایل بالای دانشجویان برای ادامه تحصیل هستید، به نظر شما دلیل این تمایل دانشجویان در سیستم آموزش عالی کشور چیست؟


به دلیل وضعیت نامیزان کشور ماست. من سال‌هایی که اروپا بودم کسانی بومی‌هر کشور هستند اغلب دانشگاه نمی‌روند و اگر هم دانشگاه بروند نهایتا لیسانس می‌گیرند بسیاری از پدر و مادرها تمایل زیادی دارند که فرزندهایشان دانشگاه بروند اما فرزندان تمایل به ادامه تحصیل در دانشگاه ندارند. یکی از نمونه‌هایی که دیدم در سفر هلند بود که پسر با وجود اصرار پدرش بر ادامه تحصیل، اما تمایلی به این کار نداشت فضای غالبی که در خارج، در دانشگاه‌ها حاکم است کسی وارد دانشگاه می‌شود که بخواهد سطح علمی‌و پژوهشی خودش را بالا ببرد چون دانشگاه فضای پژوهش محور است و شما می‌خواهید به عمقی از یک علم برسید. اما اگر بخواهید وارد حوزه تکنولوژی بشوید به خاطر اینکه تجارت و افزایش درآمد با ورود به تکنولوژی محقق می‌شود، نیازی برای رفتن به دانشگاه ندارید چون در دانشگاه که تکنولوژی نیست. معمولا دانشگاه به رشد تکنولوژی از راه پژوهش و تحقیق کمک می‌کند و تکنولوژی مربوط به مراکز و موسسات خاص است. اتفاق جالبی که رخ می‌دهد این است که خود بومی‌های کشورها تمایلی به کار ندارند چون هم به کار علمی‌علاقه ندارند و هم کارعلمی‌نسبت به بقیه کارها از لحاظ درآمدی پایین است. کشورها برای حل این مشکل به نخبگان مهاجر روی می‌آورند. آن‌ها هم به دید یک فرد بدبخت به مهاجر نگاه می‌کنند و با حداقل‌هایی نخبگان را جذب می‌کنند. این رویکرد آن‌ها به نحوی است که مهاجرین سطح آن‌ها از سطحی بالاتر نمی‌رود که در همین سطح کارهای پژوهشی است به عنوان نمونه اگر در سطح لیسانس 40 درصد در دانشگاه‌های آنها مهاجر هستند در مقطع کارشناسی ارشد 70 تا 80 و در دکتری تا 90 درصد مهاجر هستند. این سیستمی‌که امروز در کشورها وجود دارد و براساس آن مهاجر جذب می‌کنند در حال تبدیل به یک سیستمی‌همیشگی است به عنوان نمونه کسی که در کشور هلند به دنیا آمده اصلا آرزوی رفتن به دانشگاه ندارند.


* رابطه دانشگاه با تکنولوژی و صنعت چگونه است؟ آیا این تعلیمات دانشگاه باعث پیشرفت دانشجویان در بازارکار می‌شود یا خودش مانعی برای پیشرفت است؟
سیستم جایگزین دانشکاه‌ها، کارآموزی است. این سیستم چندتا مدل داردو یکی از مدل‌ها همان شرکت‌ها هستند. مثلا شکرت زیمنس خودش نیروهایش تربیت می‌کند و به طور مداوم به تقویت آن‌ها می‌پردازد. این نیروها برای این شرکت‌ها ازشمند هستند چون که تکنولوژی را میدانند و می‌توانند باعث پیشرفت این شرکت‌ها شوند.


مدل دیگر طرح کارآموزی دوره‌های مهارتی است که توسط دولت برگزار می‌شود و به شرکت کننده‌ها در پایان مدرک مهارتی می‌دهند. این دوره‌ها هم منطبق با وضعیت شغلی جامعه انجام می‌شود تا برای همه س این افراد شغل هم وجود داشته باشد و با توجه به این روند بیشتر جوان‌ها علاقه به گرفتن این مدرک‌ها دارند.


ولی با همه این اوصاف یک عده‌ای را به دانشگاه رفتن توصیه می‌کنند که با وجود این تبلیغ جوانان خیلی مایل به دانشگاه رفتن نیستند و همچنین دانشجویان کارشناسی مایل به ادامه تحصیل نیستند. کسانی که برای کارشناسی ارشد و دکترا می‌روند آدم‌های خاصی هستند.


بعد انقلاب اسلامی‌در کشور ما نیز این سیستم به طور ناقص اجراشده است و تصور این است که درس خواندن برای بیشرفت کشور لازم است. باز از دوجنبه به این مسئله می‌توان نگاه کردیکی اینکه ما بهترین کاری که آن‌ها می‌خواهند را برای شان انجام می‌دهیم و دوم اینکه این رفتار یک نوع حماقت بوده که انجام دادیم. دقیقا افرادی که خیلی خوب تحلیل و حل مسئله و... می‌کنند به خارج می‌روند. کسی که هدفش مهاجرت است قطعا باید دانشگاه برود و کسی که نخواهد مهاجرت کند نیازی به رفتن به دانشگاه نیست البته این مسئله نیز وحود دارد که رفتن به دانشگاه برای افراد این شانیت ایجاد می‌شود که جایگاه فرد مشخص می‌کند. برای افراد به جای دانشگاه می‌توان نسخه دیگری نیز پیچید و قاعدتا باید مسیر دیگری را رفت یعنی برای کارکردن باید با بازار کار ارتباط مستمر برقرار کرد و همچنین افراد خودشان به دنبال آموزش می‌روند و کار را یاد می‌گیرند. نکته آخر که در میراث آلبرتا 3 یک پسری 18 ساله دارد که کارش موسیقی بود و کلا سیکل داشت و تا سوم راهنمایی درس خوانده بود و دوره‌های خارج مدرسه رفته بود. این پسر 18 ساله میگفت که من استعداد موسیغی داشتم و برای همین کلاس رفتم و این فرد موسیقی‌ ما را زد. داخل کشور ، در شرکتهای خصوصی مدرک یک بخش رزومه‌ای است که برای استخدام می‌گیرند، بخش دیگر سابقه کاری و کارهایی که یاددارند را می‌پرسند ولی در شرکت‌های دولتی آنجا پارتی بازی نقش مهمی‌دارد که علاوه بر مدرک است.


* ایران یکی از کشورهای با سرعت رشد علمی‌بالاست...تاثیر این رشد علمی‌را در پیشرفت کشور چقدر می‌بینید؟


آن‌هایی که فکر می‌کنند با دانشگاه رفتن قرار است کار گیرشان بیاید ذهن عقب افتاده‌ای دارند و شما هدف اول را باید کاری را تعریف کنید که درآمدزا باشد و بتوانید با استفاده از آن به GDP - تولید ناخالص ملی- کمک کنید و هرچه این بالاتر باشد کشور قدرتمندتر می‌شود. حالا دانشگاه در رشد تولید ناخالص ملی چه نقشی دارد؟ دانشگاه وقتی موثر می‌شود که شما می‌خواهید تولیدناخالص ملی را رشد بدهید و برای این به یک بحث تخصصی رسیدید و نیاز به پیشرفت در این حوزه دارید تا کارهای کاربردی در کشور پیش برود.


پس در ابتدا نیاز به دوره‌های علمی‌کاربردی دارید. یعنی عده‌ای متخصص افرادی را جمع کنند تا با آموزشی که این افراد می‌دهند به عنوان مثال مشکلات کشور در حوزه هواپیمایی را رفع کنند و اگر نیازی به وجود آمد رشته‌ای متناسب با آن ایجاد کنند.


راهکار بنظرم این است که تک تک افرادی که برای تحصیل به دانشگاه می‌آیند، اول باید به این فکر کنند که دانشگاه قرار نیست آن‌ها را به جایی برساند در دانشگاه باید به این مسئله فکر کنند که قرار است آن‌ها مدرکی بگیرند و باید به دنبال فرصت‌های کاری باشند که افراد به دنبال آن بروند و حتی همان کار پدر را ادامه بدهند به عنوان نمونه در همین هلند صنعت گل خانوادگی اداره می‌شود و خانواده‌ها هستند که کارخودشان را پیش می‌برند و فامیلی کار می‌کنند چون این افراد کار و علم و تکنولوژی سینه به سینه منتقل می‌کنند و بایدافراد کارعملی‌شان را بیاموزند. دوم اینکه ایده باید داشته‌اند و در این ایده باید خلاقیت داشته باشند که با استفاده از آن یک استارتاپی و کارآفرینی داشته باشند و افراد باید بتوانند در حوزه‌های مختلف بتوانند ریسک بکنند تا بتوانند پیشرفت کنند و به درد بخورترین کار این است که افراد کارتجاری راه‌اندازی کنند و از دانشگاه هم فقط برای مدرک استفاده کنند.البته دانشگاه خوبی دیگری هم دارد و آن ارتباطاتی است که می‌تواند بعدا به شما کمک کنند مثلا با اساتید و افراد تاثیرگذار می‌توانید استفاده کنید و از این ارتباطات می‌توانید برای رشد تجارتتان استفاده کنید.


* تعریف نخبه چیست؟ امثال مریم میرزاخانی نخبه هستن یا کسانی که به درد ایران میخورند؟


درسته که افراد باهوش سرعت حل مسئله‌شان و سرعت ضرب و تقسیم‌شان بالاتر است اما از این افراد در بعضی از سیستم‌ها می‌توان بسیار مناسب استفاده‌ کرد در واقع این تعریف نخبه نیست بلکه نخبه کسی است که از استعدادهایش در پیشرفت کشور در زمینه رشد تولیدناخالص کشور در حوزه‌های مختلف از آن می‌تواند استفاده کند. معنایی که امروز در کشورما به یک نخبه اطلاق می‌شود تعریف حداقلی از کلمه نخبه است. نخبه کسی است که می‌تواند سیستم راه‌اندازی کند و کارآفرینی کند و می‌تواند ایده‌های خلاقانه کند و با کمترین آورده‌ها بیشترین خروجی را داشته باشد. نگرانی اصلی ما این است که ما چرا افراد را نتوانستیم به این سمت هدایت کنیم که از استعدادهای‌شان استفاده کنند.


در واقع قصه اصلی ما این موضوع است و نه مهاجرت کسانی مثل مریم میرزاخانی


یک سیتمی‌بنا شده و اون سیستم هم مرز رو جابجا می‌کند. خالق این سیستم جمعی از نخبگان هستند که بسیاری از جمع مدیریت و علوم انسانی خواندن نه رشته‌های مهندسی و یا اینکه استعداد مدیریت و علوم انسانی داشته اند.


* امثال مریم میرزاخانی اگر در ایران بودند، چه جایگاهی داشتند؟ آیا درگیر روزمرگی اساتید ما میشدند؟


این‌ها کد‌های غلطی است که به ما می‌دهند. مریم میرزاخانی آدم ارزشمندی است ولی در مقایسه با استیو جابز بسیار جایگاه پایین تری دارد و قطعا بالاتر از استیو جابز هم هست ولی ما نمی‌شناسیم. ما کسانی که تمدن جامعه غرب رو پی ریزی کردند، کسانی که در حوزه مدیریت و علوم انسانی در غرب کار کردند را نمی‌شناسیم. و این‌ها رو بلد نمی‌کنند تا الگو نشوند ولی یک سری افراد باهوش مهندسی را برای ما الگو می‌کنند.


برای همین دلایل هست که به نظر بنده بیشتر از اینکه از مهاجرت دانشجویان(مهندسی) باید ناراحت شویم از اینکه در سیستم مدیریتی کشور ما افراد با استعداد‌های خاص که می‌توانند سیستم طراحی کنند رشد نمی‌کنند باید ناراحت شویم جون تعداد دانشجویان مهاجر زیاد است و تعداد این افراد کم است.


* راهکار این موضوع چیست؟


راهکار مشکلات کشور در همه حوزه‌ها خارج از دولت وجود دارد مثلا در همین حوزه فرهنگ که اخیرا رهبری هم در صحبت‌هاشون اشاره‌ای داشتن به کارهای مستقل تمیز و خودجوش. به نظر بنده مثل همین موضوع برای صنعت هم و حوزه علم هم هست. تشکیل گروه‌های مستقل و خلاق که سعی می‌کنند سود ده باشند.


نباید همیشه چشم به اقدامات دولت داشته باشیم. علاوه بر اینکه فضای پیشرفت در محیط‌های خصوصی از دولتی فراهم تر است.


* شما به عنوان کسی که در سه مجموعه میراث آلبرتا به موضوع مهاجرت پرداختید؛ علت این موضوع چیست و تفاوتش با سایر کشورها چگونه است؟
به بخشی از کسانی که مهاجرت می‌کنند حق می‌دهم ولی اکثریت کسانی که مهاجرت می‌کنند اشتباه می‌کنند.


دلیل مهاجرت این افراد بهتر شدن وضعیت زندگی، آینده شغلی، سطح مالی و . . . است ولی جایگاه یک مهاجر در سیستم کشور‌های غربی یک جایگاه درجه دوم و سوم است درحالی که در ایران این کسانی که روند سخت اپلای کردن رو انجام می‌دهند می‌توانند کارهای خیلی مهمی‌انجام دهند.


این دانشجویان اگر بتوانند یک سیستم راه اندازی کنند و یک کاری انجام دهند قطعا می‌توانند صاحب سرمایه زیادی شوند چون ایران الان شرایط آماده بکار دارد و اقتصاد بکری دارد. علاوه براینکه این افراد در ایران درجه دو نیستند و می‌توانند به افراد مهم و تاثیرگذار و تصمیم گیر تبدیل شوند.


درحالی که افراد مهاجر تصمیم گیر نیستند و نهایت یک کارمند یا پژوهشگر هستند و باید سخت کار کنند و البته کیفیت زندگی خوبی دارند یعنی آب و هوای خوب، سیستم حمل و نقل خوب و . . . استفاده می‌کنند.


منبع: خبرنامه دانشجویان ایران


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب