دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
20 آبان 1396 - 09:16

خاطره‌ای خواندنی از زبان برادر شهید مدافع حرم

علیرضا قبادی شهید مدافع حرم و دانشجوی سما دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج است. برادر شهید علیرضا قبادی از هم‌رزم برادر شهیدش خاطره‌ای نقل می‌کند که در زیر می‌خوانیم.
کد خبر : 230380

می گفت بنده اولین باری که به منطقه اعزام شدم با شهید قبادی آشنا شدم؛ با شهید در منطقه بودم که ناگهان بیسیم زدند که دشمن به ماشین یکی از بچه‌ها حمله کرده است و متاسفانه تعدادی از بچه ها شهید یا مجروح شده‌اند.


شهید علیرضا به محض شنیدن خبر سریع خود را برای رفتن به منطقه مورد نظر آماده و مسلح کرد. گفتم: علیرضا صبر کن تا نیروهای کمکی بیایند.


شهید علیرضا قبادی گفت: نباید یک دقیقه هم صبر کرد؛ پیکر شهدا و مجروحان نباید دست دشمن بیفتد!؟ دشمن بچه ها را سلاخی می کند.


گفتم: آخه تعداد ما کم است؛ امکان دارد دشمن کمین کرده باشد.


شهید علیرضا خیلی محکم گفت: هر که می خواهد بیاید یا علی وگرنه خودم تنها می روم.


وقتی قاطعیت را در صدا و چهره اش دیدم گفتم باشه من می آیم. تعدادمان ۶ نفر بود. شهید علیرضا بچه ها را مسلح کرد و همراه اش چند خشاب پر و چند آر پی جی اضافه آورد. خودش پشت فرمان ماشین تویوتا نشست و ما هم عقب ماشین.


نزدیک منطقه مورد نظر رسیدیم که شهید علیرضا ماشین را متوقف کرد و به ما گفت: شماها پیاده و با فاصله ۳متری از هم حرکت کنید! خیلی آرام و آهسته جلو می رویم.


گفتم: علیرضا منقطه ساکت است!


شهید علیرضا با لبخند گفت: آره زیادی ساکت است!


به منطقه مورد نظر رسیدیم دیدیم پیکر شهدا و مجروحان در کنار ماشین روی زمین افتاده است. خواستیم جلو برویم که شهید علیرضا با دست اشاره کرد همانجا سنگر بگیریم و آماده شلیک باشیم.


خودش یواش یواش به سمت ماشین حرکت کرد. با دست اشاره کردم علیرضا من هم بیایم؟ با اشاره گفت: نه.


با سرعت در ابتدا یک نفر از مجروحان را روی دوش خود گذاشت و عقب آورد.


گفتم: علیرضا اجازه بده ما هم کمک کنیم. گفت: امکان دارد دشمن اینجا برای ما کمین کرده باشد. شماها فقط هوای من را داشته باشید تا پیکر شهدا را هم بیاورم.


ظرف یک ربع ساعت، شهید علیرضا تمام پیکرها را به دوش گرفت و آورد. تمام لباس های شهید علیرضا قبادی از خون شهدا قرمز شده بود.


درود خدا بر غیرتش!


بعد از اینکه کارش تمام شد گفت: منطقه را ترک کنیم.


به اینجای ماجرا که رسید، همرزم شهید آهی کشید و گفت: شهید علیرضا قبادی حتی نسبت به پیکر شهدا هم این چنین احساس مسئولیت می کرد. شهادت کجا و من کجا؟!


هنوز آنقدر خود را تزکیه نکردم که شهید بشوم!


یادشان بخیر و راهشان پر رهرو باد


تهیه و تنظیم: روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی استان البرز و واحد کرج


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب