دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
مهدی مطهرنیا عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران:

اروپا همراه مطمئنی نیست

کارشناس ارشد مسائل سیاسی و بین الملل گفت: ایران باید در عین حال که به اتحادیه اروپا و وجوه صداقت در رفتار و کنش اتحادیه اروپا به‌طور جدی می‌نگرد و از آن بهره می‌برد، نباید فراموش کند که در بزنگاه‌های تاریخی نه‌تنها اروپا بلکه چین و روسیه نیز در اردوگاه ایالات متحده آمریکا در مقابل ایران قرار می‌گیرند.
کد خبر : 223216

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، پس از آنکه دونالد ترامپ در سخنرانی عجیب خود،همه معادلات برجامی را به هم ریخت و عملا خروج آمریکا از برجام را محتمل دانست، اروپایی‌ها به دفاع تمام قد از این توافق بین المللی پرداختند. این مساله باعث ایجاد تقابلی میان اروپا و آمریکا شد که گمانه زنی‌هایی از نیت اروپا برای این کار صورت گرفت.«فرهیختگان» در این خصوص با مهدی مطهرنیا عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران و از کارشناسان ارشد مسائل سیاسی و بین الملل گفت وگویی انجام داد.
هدف اروپا از حمایت از برجام در مقطعی که آمریکا به شدت به مخالفت با آن می‌پردازد چیست؟آیا منافع اروپا سبب تقابل آن با آمریکا شده است یا اینکه اروپا نقش پلیس خوب و آمریکا نقش پلیس بد را بازی می‌کند؟


ایالات متحده آمریکا و اروپا در قالب یک اتحادیه با هم همکاری می‌کنند یا بهتر است بگوییم در قالب یک اتحادیه قرار می‌گیرند. اتحادیه در روابط بین‌الملل به معنای همکاری و رقابت توأمان است. به عبارت دیگر، در عالم واقع به دور از نگرش‌های تقلیل‌گرایانه به عالم سیاست باید قبول کنیم همه کشورها و دولت‌ها به دنبال منافع ملی و اهداف تعریف‌شده خود بر مبنای این منافع ملی هستند. در ادبیات مصطلح سیاسی در ایران، همکاری هر کشوری با کشور بزرگ‌تر و قدرتمندتر به معنای وابستگی و عدم استقلال و پیروی از آن کشور قلمداد می‌شود، این در حالی است که در عالم واقعیت، جهان سیاست مملو از همکاری‌ها، رقابت‌ها، تعاملات و تعارضات است. فلذا اتحادیه اروپا و ایالات متحده آمریکا نیز از این مساله مستثنی نیستند. اکنون برجام به‌عنوان یک سند بین‌المللی که امضای پنج قدرت بزرگ جهان به علاوه یک ابرقدرت بازمانده از نسل قبل نظام جهانی به‌علاوه ایران آن را امضا کرده‌اند و شورای امنیت سازمان ملل متحد قطعنامه 2231 را در ارتباط با آن تصویب کرده است، نمی‌تواند به راحتی نادیده انگاشته شود. هماهنگ‌کننده اصلی مذاکرات همواره مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بوده است و باید در ارتباط با پیمان و تعهدی که در این زمینه دارد، عمل به تعهدات خود را به نمایش بگذارد. این یک بعد قضیه بود. بعد دیگر قضیه رقابتی است که اتحادیه اروپا و آمریکا در شکل دادن به نظم آینده جهانی دارد. بر خلاف آنکه می‌گویند اتحادیه اروپا زیر بلیت ایالات متحده است، باید گفت «نه».
آیا تقابل اروپا و آمریکا در ادبیات اروپایی‌ها سابقه‌ای هم داشته است؟ آیا در گذشته در این خصوص موضعی از سوی اروپا اتخاذ شده است؟


اتحادیه اروپا تلاش دارد که از آمریکا به‌عنوان یک متحد استفاده کند نه به‌عنوان یک دولت مسلط. این را در تمام ادبیات موجود رهبران اروپایی می‌توان تا حدود زیادی ملاحظه کرد؛ چه انگلیسی‌ها، چه فرانسوی‌ها و چه آلمانی‌ها. کتاب «استراتژی بزرگ برای غرب» که هلموت اشمیت، صدراعظم پیشین آلمان نوشته، مملو از اسامی و رویکردهای آمریکایی‌گریز در بین نخبگان اروپاست. اما این را نیز باید پذیرفت که ایالات متحده آمریکا نسبت به اروپا برتری‌های تعریف‌شده‌ای دارد و بر مبنای این برتری‌ها تلاش می‌کند همواره اروپا را در حوزه رقابت، ولی در چارچوب همکاری کنترل کند. این معنا را در ارتباط با رقیب دیگرش یعنی چین نیز در دهه 1970 به این سو عملیاتی کرده است. از طرفی دیگر باید به این نکته تاکید کنم که در وضعیت کنونی اگرچه اتحادیه اروپا به درستی در موضع سیاسی خود از برجام حمایت می‌کند، اما در سطح سوم تحلیل نباید فراموش کنیم که اتحادیه اروپا متکی بر یک نظام فراگیر لیبرال بورژوازی با غلظت‌های متفاوت در کشورهای اتحادیه اروپا است. لذا اقتصاد در این کشورها و در کل اتحادیه یک اقتصاد غیردولتی است و دولت و کل اتحادیه یک مجتمع و مجمع لاغر و ازطرف دیگر دارای سازمان‌های اقتصادی فربه هستند.


این سازمان‌های اقتصادی هستند که به دلیل سود سرشار ناشی از همکاری با اقتصاد جهان به رهبری ایالات متحده آمریکا عمل می‌کنند و چون آمریکا در آنها نفوذ دارد و از طرف دیگر قدرت مجازات آنها را ندارد، به راحتی با وجود تاکید دولت‌های اروپایی نخواهند توانست در حوزه اقتصادی در درازمدت با ایران همکاری کنند، لذا آنچه اکنون در پیش است، این است که اروپایی‌ها از منظر موضع‌گیری سیاسی صادق هستند و از منظر عمل به تعهد در برجام صادقانه عمل می‌کنند. از منظری که رودرروی ترامپ به واسطه عملکردهای ضعیف او ایستاده‌اند، صادق هستند، ولی در بزنگاه‌های تاریخ آن چیزی که آنها را به سمت و سوی انتخاب می‌برد، منافع آنهاست و اکنون آنها در یک وضعیت برزخ‌گونه ناشی از امکان بهره‌برداری از برگ ایران برای گرفتن امتیاز موضع‌گیری سیاسی خود محتوا‌گذاری و از طرف دیگر هدف‌گذاری می‌کنند. فلذا ایران باید در عین حال که به اتحادیه اروپا و وجوه صداقت در رفتار و کنش اتحادیه اروپا به‌طور جدی می‌نگرد و از آن بهره می‌برد، نباید فراموش کند که در بزنگاه‌های تاریخی نه‌تنها اروپا بلکه چین و روسیه نیز در اردوگاه ایالات متحده آمریکا در مقابل ایران قرار می‌گیرند. پرونده هسته‌ای، هشت سال دفاع مقدس، ماجرای سفارت آمریکا در ایران و قرارداد الجزایر تجربه‌های گران‌سنگی است که نباید از نظر دور داشت. ما می‌توانیم با اطمینان و تکیه بر مردم خود، قانون اساسی، وجود رهبری و در عین حال همبستگی تمام نیروها در درون کشور زمینه‌هایی را ایجاد کنیم که ایالات متحده آمریکا نتواند آن‌گونه که باید و شاید عمل کند، فلذا واقع‌بینی سیاسی در عین حقیقت‌گرایی لازم است.
چه میزان از تقابل اروپا و آمریکا به دلیل حضور ترامپ در کاخ سفید است؟ به عبارت دیگر اگر دموکرات‌ها اکنون بر سر کار بودند آیا باز هم این تقابل اتفاق می‌افتاد؟


اصولا در آمریکا دموکرات‌ها نسبت به جمهوری‌خواهــــان بــــه اروپــا نزدیکــتـرند و جمهوری‌خواهان به صهیونیست‌ها. این به‌طور مطلق نیست و نمی‌توان گفت که هر دو جبهه صددرصد به یک منطق گرایش دارند، بلکه اینها در منطق رفتاری و کنشی خود از منظر باورمندی‌ها و پارادایم‌ها به یکدیگر نزدیکترند. بنابراین اگر دموکرات‌ها بودند، در ابتدا این‌گونه رفتار نمی‌کردند یا ادبیات این‌گونه را برنمی‌گزیدند.


جمهوری‌خواهان و ترامپ به‌دنبال جنگ هستند؛ جنگی که بتوانند هزینه‌های آن را به کشورهای متحد در سطح بین‌المللی و منطقه‌ای تحمیل کرده و با ایجاد یک جنگ در این وضعیت با حالت تهاجم، اقتصاد ایالات متحده آمریکا را فربه‌تر کنند، از همین روی ادبیات این‌گونه را برمی‌گزینند.


کاربرد اصطلاح جعلی برای خلیج‌فارس یا واژگانی که تحریک‌کننده تهران و ملت ایران است، همگی بر این منوال شکل می‌گیرد. دموکرات‌ها اساسا از منظر تاکتیک‌ها و تکنیک‌ها کاملا با جمهوری‌خواهان متفاوت هستند، هرچند استراتژی آنها یکی است. به عبارت دیگر، اگر هیلاری کلینتون به میدان می‌آمد، این قضایا چندان تفاوتی نداشت.


آنچه تمایز ایجاد کرده، اول ادبیات ایالات متحده آمریکاست و دوم نقشی که اسرائیل در ارتباط با محاصره منطقه‌ای تهران ایفا می‌کند.


همه این مطالب را باید در این چارچوب مورد توجه قرار داد و به این نکته اذعان داشت که جامعه ایران باید در عین حالی که نسبت به اروپا و وضعیت آینده اروپا امید دارد، نمی‌تواند درنهایت میان اروپا و ایالات متحده آمریکا در تحلیل نهایی این قضیه تمایز و جدا‌سازی کند.


منبع: فرهیختگان


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب