خونبازی آرامش یا پریشانی؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، متاسفانه چندی است که عملی تحتعنوان «خونبازی» میان نوجوانان رواج پیداکرده است. این افراد به دلیل قرار گرفتن در وضعیت بحرانی و شرایط پریشانی و تشویش فکری، جهت التیامآلام خود، دست به این کار میزنند. به این شکل که معمولا با تیغ (موکتبری یا اصلاح) یا وسیله تیزی روی دست خود خراشی ایجاد میکنند که منجر به خون آمدن از محل زخم میشود؛ چون هنگام خراشیدن فرد دچار درد و خونریزی میشود، این امر سبب میشود که سایر فشارها و پریشانیهای ذهنی خود را فراموش کرده و تمام توجهش معطوف به زخم شود.
بررسی عوامل گسترش «خون بازی»
خانواده
فشارهای ناشی از خانواده را از چند منظر میتوان بررسی کرد.
گاهی این فشارها حاصل رفتار ناصحیح و خشن والدین با فرزند خود است. معمولا این رفتار خشن در قبال عملکرد غلط و اشتباه فرزند صورت میگیرد. مثلا فرزندشان دیروقت به منزل میآید یا به خاطر بیاحتیاطی ظرفی را میشکند. در اینجا (در مثال اول)، والدین با عصبانیت، تنبیه (اعم از فیزیکی و محرومیتها و...)، پرخاشگری و تندی سعی دارند شدت عملکرد غلط فرزند خود را به او نشان دهند.
در مثال دوم هم معمولا با تحقیر و نیش و کنایه (مثلا گفتن عبارت دستپاچلفتی) یا با تندی به صورت «رفتار چکشی» با فرزند خود مقابله میکنند. در بعضی موارد این فشارها از اختلافات شدید بین پدر و مادر نشات میگیرد. درواقع به جای اینکه محیط خانواده آرام و صمیمانه باشد تا بستر رشد و تعالی فرزندان را مهیا کند، فضای متشنج خانه که حاصل درگیریهای والدین است، باعث بروز چنین رفتارهایی مثل «خونبازی» در فرزندان جهت تخلیه فشار روانیشان میشود.
امکان دارد که این فشارها براساس اختلافات و تبعیضات میان سایر خواهران و برادران باشد. خانواده که در اصل محل بروز احساسات صمیمانه، عواطف و مهربانیهاست و این فرزندان هستند (معمولا دختران بهخاطر حساسیت و لطیف بودنشان) که باید با این عواطف و مهربانیها سیراب شوند و به خوبی رشد پیدا کنند، با کمبود محبت یا تبعیض رفتاری و همچنین اختلافات بین فرزندان مواجه میشوند که این امر موجب بروز فشارهای روانی میشود (مخصوصا در بین دختران). مسئولیت پمپاژ و تزریق عواطف و مهربانیها معمولا بر عهده مادران و همچنین مدیریت میان فرزندان معمولا بر عهده پدران است.
مدرسه
متاسفانه یکی از اصلیترین و مهمترین مراکز آموزش و ترویج «خونبازی» در ایران، مدارس هستند. سیستم غلط آموزش و پرورش (چه در مقطع دانشگاهی و چه قبل از آن) بهترین بستر فشارهای روانی است.
نمره محوربودن و مدرکگرایی (به خاطر پذیرش و مقبولیت جامعه و سیستم اداری برای استخدام) به جای فهممحور و پژوهشگرایی، از عوامل ابتدایی بروز فشارهای روانی روی دانشآموزان است. از دیگر عوامل فشارهای روانی، میتوان به طولانی بودن مقاطع تحصیلی و عدمکارایی دروس اشاره کرد. در واقع در این سیستم آموزشی دروسی ارائه میشوند که نهتنها برای زندگی فردی و اجتماعی دانشآموزان، موثر و مفید نیستند، بلکه در آینده شغلی و تحصیلی هم هرگز به درد آنها نمیخورند.
میزان زیاد درس خواندن و تکالیف نیز مزید بر علت است. در این سیستم دانشآموزان همانند ربات فقط درس میخوانند و تکلیف مینویسد؛ آن هم با کمترین بازدهی که این یعنی خشونت، یعنی این میزان درس خواندن و تکلیف نوشتن متناسب با روحیه و شرایط فیزیولوژی یک دانشآموز در این رده سنی تعریف نشده است. همچنین تفریحاتی که باید در قبال این میزان درس خواندن باشد تا جبرانکننده فشار این موارد و مکمل کمبود عواطف و هیجانات دانشآموزان باشد، بسیار ناچیز است. غفلت از اهتمام به مسائل پرورشی و تربیتی نیز باعث میشود یکی از عوامل کنترل، پیشگیری و درمان «خونبازی» را از دست بدهیم. در ادامه به این مساله به عنوان یکی از عوامل پیشگیرانه بیشتر میپردازیم.
در این میان نبود نظارت قوی، آموزش و پیشگیری معلمان، کادر مدرسه و والدین، توسط تیم پرورشی و تربیتی مدرسه و همچنین درمان صحیح و به موقع سبب نفوذ و گسترش سریع این مساله میان دانشآموزان میشود.
رفتار خشن و تند کادر مدرسه با دانشآموزان (اعم از تنبیه فیزیکی و محرومیتها و همچنین تحقیرها و...) میتواند فشارهای روانی را دوچندان کند. مساله دیگری که میتواند روی رفتار کادر مدرسه و تدریس معلمان تاثیر بسزایی داشته باشد، مشکلات مالی است. شاید در نگاه اول اصلا این مساله به چشم نیاید اما وقتی کمی عمیقتر میشویم، میبینیم بیشتر فرهنگیان با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکنند و معمولا برای تامین مخارج زندگی به کار خارج از وقت مدرسه میپردازند. این مساله علاوهبر اینکه توان جسمانی آنان را میگیرد، باعث میشود ذهن و وقتشان را بیش از حد درگیر کنند و نتیجه آن میشود که دیگر نمیتوانند به اندازه کافی جهت تدریس و تربیت دانشآموزان وقت و انرژی بگذارند. بنابراین مدرسه و کلاس درس محل بروز فشارهای روانی ناشی از ناملایمات مالی، به صورت رفتارهای تند و خشن میشود.
جامعه
اختلافات طبقاتی، تبعیضات اجتماعی، کجخلقیهای اجتماعی، جابهجاشدن هنجار با ناهنجاری از جمله عوامل بروز اینگونه رفتارهاست. به عنوان مثال خودآرایی و در معرض دید دیگران قرارگرفتن برای بخشی از زنان امری هنجار و پسندیده شده است و در مقابل، مساله حجاب که جهت حفظ و مصونیت زنان از هجمهها، هرزگیها و خطرات است و باعث پاکدامنی و عفت زنان جامعه میشود، به امری پست تبدیل شده و رعایت آن موجب عقبافتادگی فرد تلقی میشود.
جو یا مد
درواقع، جو یا مد همانند گردوغبار است؛ وقتی بلند میشود، سبب ایجاد فضایی میشود که انسان فکر میکند اتفاق خاصی افتاده است؛ اما وقتی مینشیند، متوجه میشود هیچ خبری نیست.
متاسفانه در کشور ما نیز عامل گسترش و فراگیر شدن خیلی از امور، مد است؛ از نحوه پوشش و خوردن تا تخلیه فشارهای روانی و... .
البته گزارشها حاکی از آن است که در بعضی از شهرستانها یا حتی بعضی از نقاط تهران، «خونبازی» برای جلب توجه اطرافیان از جمله والدین و دوستان صورت میگیرد؛ حتی بدون کمترین فشار روانی. این مساله جای تامل دارد که چرا فرزندان این مرز و بوم بهخاطر دیده شدن حاضر به «خودزنی» هستند؛ آن هم به این صورت خشن و بیرحمانه.
53 درصد ایرانیان عضو یکی از شبکههای فضای مجازی هستند. فضای مجازی به ویژه اینستاگرام وسیلهای است برای تسریع و گسترش مد، از جمله «خون بازی». مسالهای که به تازگی شیوع پیدا کرده و به گسترش و تسریع آن دامن میزند، این است که نوجوانان از عمل «خونبازی» خود و همچنین از دستان و سایر اعضای زخمیشان عکس و فیلم تهیه کرده و آن را در فضای مجازی به ویژه اینستاگرام بارگذاری میکنند.
فضای مجازی، که به کمک گسترش «خونبازی» آمده است، باعث ایجاد حس رقابت برای بیشتر دیده شدن در انظار عمومی (فضای مجازی) شده است.
محرومیت جنسی
در اصل این مساله در میان پسران مشاهده میشود. درواقع پسران به خاطر محدودیت جنسی در ارتباط با جنس مخالف و همچنین عوارض ناشی از فشار روانی مسائل جنسی، بعد از خودارضایی به خاطر حس ندامت یا جهت جلوگیری از خودارضایی دست به چنین کاری میزنند.
شکست عشقی
براساس نتایج به دست آمده از تحقیقات، آخرین و کماثرترین عامل که سبب «خونبازی» در میان نوجوانان میشود «شکست عشقی» است. درواقع محدودیتهای شدیدی که توسط خانواده، مدرسه یا جامعه به نوجوانان تحمیل شود و همچنین رفتارهای چکشیای که در این محیطها صورت میگیرد، منجر به بروز این نوع رفتار میشود. اساسا نوجوانان در این رده سنی کمتر در معرض ارتباطات گسترده و عمیق (به اصطلاح عاشقانه و عاطفی) قرار میگیرند. معمولا اگر شکست عشقی هم بخورند در سایه خانواده، مدرسه و سایر دوستان جبران میشود.
تبعات سنگین شکست عشقی بستگی به یکسری شرایط، از جمله فاصله و کمرنگ شدن سایه خانواده، تبدیل شدن فضای محدود و بسته مدرسه به فضای باز دانشگاه و افزایش سن به همراه افزایش سطح فهم افراد نسبت به روابط دارد. همچنین در این دوره سنی نگاههای عاطفی نسبت به قبل عمیقتر میشود.
روشهای پیشگیری و درمان
توجه به آموزههای دینی
در آیات، روایات و سیره عملی اهل بیت علیهمالسلام و همچنین علمای ربانی اسلام، نحوه تربیت و برخورد با فرزندان، کاملا ملموس است. با توجه به اینکه ما محدودیم و به خاطر همین محدودیت و نیازمند بودن، نمیتوانیم به خودی خود، برنامه و مجموعه قوانینی متناسب با زندگی خود را (چه فردی و چه اجتماعی) وضع کنیم، به همین خاطر باید وجودی این کار را بکند که:
1- بینیاز باشد. (تمامی منابع در اختیارش باشد.)
2- نامحدود باشد.
3- نسبت به همه چیز آگاهی و علم مطلق داشته باشد.
4- توانا و قادر باشد.
5- غالب و مسلط بر همه چیز باشد.
6- لایتناهی باشد. (اول و آخر باشد و همچنین زنده بودن و پایدار بودنش ابدی باشد.»
7- علم کافی نسبت به انسانها و سایر موجودات داشته باشد و هدف از خلقت آنها را بداند. همچنین علم به غایت و سرانجام انسانها و سایر موجودات داشته باشد.
8- خالق انسانها و سایر موجودات باشد.
9- واجبالوجود باشد. (یعنی برای بهوجود آمدن معلول و نیازمند دیگری نباشد و متکی به ذات خودش باشد.)
این وجود همان «الله» است، که برای اثباتش برهانهایی همچون برهان امکان و وجوب، برهان علت و معلول، برهان فطرت و... را میتوان نام برد.
حالا چنین وجودی با این صفات هم برای انسانها و هم سایر موجودات قوانینی وضع کرده است. به مجموعه قوانین و دستورات خداوند، «دین» گفته میشود. خداوند برای شرح و تبیین و همچنین یکسری از جاهای دستورات دینی که ابهاماتی دارد و به علاوه بهعنوان واسط فیض وجودی و در جهت نوعی ارتباطگیری با خودش، انبیای الهی را برای ما فرستاده است. اهل بیت علیهمالسلام هم بهعنوان جانشینان خاتمالانبیا، حضرت محمد(ص) هستند. همچنین عالمان دینی و ولیفقیه را بهعنوان جانشینان اهل بیت علیهمالسلام مشخص کرده است.
والدین
ریشه کجخلقی و تندی والدین با فرزندان خود، ممکن است به خاطر تربیت غلط زوجین یا عقدههای قبل از ازدواج باشد. همچنین ممکن است حاصل عدمشناخت صحیح طرفین قبل از ازدواج یا عدم تربیت والدین جهت فرزندداری باشد. علاوهبر آن درواقع عدمشناخت صحیح و کامل باعث میشود دو نفر با دنیایی کاملا متفاوت و اختلافات فاحش و عمیق با همدیگر ازدواج کنند. در نتیجه کوچکترین مساله و اتفاقی موجب تنش و درگیریهای بزرگ و شدیدی در زندگیشان میشود و هر روز که از عمر این خانواده میگذرد بر عمق این اختلافات و تنشها افزوده شود. بنابراین چون طرفین به هیچ اصول ثابت و مشترکی (مثل چارچوبهای قومی یا موازین اسلامی و... ) پایبند نیستند، میتوان گفت تقریبا هیچ فرآیندی، بازدارنده این تنشها نیست؛ حتی فرزندآوری. (برخلاف نگاه عرف جامعه که معتقد است فرزندآوری موجب تلطیف فضا و صمیمیت بین زن و شوهر میشود، اما در موارد حاد، این مساله موجب تشدید تنش نیز میشود.)
البته در مواردی که اختلافات طرفین سطحی است و خیلی عمیق و کهنه نشده، میتوان با مشاوره (مشاوران مذهبی و روانشناسان) آن را درمان کرد و بستر زندگی و خانواده سالم را فراهم کرد. گاهی این مساله ناشی از عدم فراگیری و توانایی تربیت صحیح فرزند توسط زوجین است. در اینجا نقش آموزشی والدین زوجها، سیستم آموزشی و... مشهود است. والدینی میتوانند به نحو احسن فرزندان خود را تربیت کنند، که قبل از آنکه فرزندی به دنیا آورند نحوه فرزندداری را در خانواده، سیستم آموزشی و مراکز مربوطه فراگرفته باشند. به طریق اولی، هنگامی والدین میتوانند به بهترین شکل تربیت فرزندان خود را دست بگیرند و مباحث پیرامون تربیت فرزند را بیاموزند که خود به بهترین شکل در خانواده و جامعه تربیت شده باشند. در فرهنگ اسلامی- ایرانی، فرزند آینه تمامقد والدین خود است. بنابراین هر چقدر والدین بر فرزندان خود سیطره داشته باشند، تاثیر تربیتی سایر موارد (مثل جامعه، مدرسه، فضای مجاری و... ) به حداقل میرسد. البته در زمان حاضر احاطه خانوادهها بر فرزندان خود، مقدار قابلتوجهی کمرنگ شده است و این کمرنگی حاصل عدم تربیت صحیح والدین و همچنین غرق شدن آنان در موج غربزدگی و فضای مجازی است.
توصیههایی پیرامون تصحیح سیستم آموزشی
اول آنکه در سیستم آموزشی فهممحوری و پژوهشگرایی باید جای نمرهمحوری و مدرکگرایی را بگیرد. هم در آموزش و هم در ارزیابی دروس، باید فهممحوری ملاک شود نه حفظ کردن دروس. این مساله هم در یادگیری مطالب موثر است و هم استرس و فشار روانیای که شب امتحان، همواره دانشآموزان درگیر آن هستند، از بین خواهد رفت.
دوم اینکه مواد درسها باید بهگونهای باشد که محور و اساس آنها فهم محوری و کاربردی باشد. محتوایی که در سیستم آموزشی مطلوب باید ارائه شود، بهگونهای باید تنظیم و گردآوری شود که تک تک اجزای آن، هم در زندگی فردی و هم زندگی اجتماعی افراد دخیل باشد. همچنین این محتوا، در آینده شغلی و تحصیلی باید تاثیر ملموس داشته باشد.
سوم آنکه برنامه درسی، در سیستم آموزشی، باید بهگونهای چیده شود که میزان ساعات درسی با ساعات تفریحی و پرورشی متناسب با توانایی و آستانه تحمل و همچنین خلقیات و شرایط فیزیکی دانشآموزان، با در نظر گرفتن بیشترین بازدهی باشد. چهارم اینکه روی مسائل سیستم آموزش و پرورش در دستگاه قانونگذاری و دستگاه اجرایی کشور و همچنین اسناد بالادستی و چشماندازهایی که برای کشور در نظر گرفته میشود، توجه ویژه شود.
اهمیت به آموزگاران و کادر مدارس نیز باید در راستای اهمیت به سیستم آموزشی مدنظر قرار گیرد. هنگامی یک دبیر میتواند با فراغ بال و آرامش روان به تدریس بپردازد که از لحاظ مالی و روانی آسودهخاطر باشد.
پنجم آنکه علاوهبر اهمیت ویژه بر مساله سیستم آموزش و پرورش، جهت پیشبرد اهداف معین شده، نیازمند یک سیستم قوی نظارتی بر سیستم آموزشی و مدارس هستیم. درواقع نظارت قوی و کارساز باعث میشود روی اجرای درست اهداف و قوانین این سیستم نظارت شود و همچنین حفرههای سیستم آموزشی مشخص شده و اقدامات لازم جهت رفع آن صورت گیرد. ششم اینکه به غیر از تغییر در محتوای دروس و همچنین برنامه درسی مدارس، باید در شرایط جذب و نحوه تربیت و آموزش دبیران نیز تجدید نظر شود. آموزگاران باید با توجه به قوانینی که قرار است در سیستم آموزشی وضع شود و همچنین اهدافی که برای کشور مشخص شده است، جذب و تربیت شوند.
هفتم آنکه تاثیر بسزای وسایل هوشمند در سیستم آموزشی را نباید فراموش کرد. وسایل آموزشی هوشمند، فرآیند یادگیری را برای دانشآموزان آسان و شیرین میکند. همچنین کمک بهسزایی به معلمان جهت انتقال مطالب و کاهش خستگی و فرسایش شیوه سنتی میکند. هشتم اینکه در کنار مسائل آموزشی، اهتمام به مسائل پرورشی و تربیتی میتواند عامل بازدارنده بروز فشارهای روانی باشد و در قالب صحیح تربیتی اقدام به پیشگیری یا درمان کند. جدا از اهمیت و توجه به مسائل پرورشی و تربیتی حین برنامهریزی و سیاستگذاری کلی مدارس، به کارگیری مشاوران قوی تربیتی (که مسلط به مباحث روانشناختی، تربیتی و دینی در این رده سنی هستند) میتواند نقش یک مکمل خوب و قوی را در مدارس ایران ایفا کند. مساله دیگری که تحت عنوان اهتمام به مسائل پرورشی و تربیتی قرار میگیرد، درگیر کردن والدین در مسائل تربیتی توسط مدارس است. در این راستا ارائه گزارشی کامل از وضعیت رفتاری دانشآموزان توسط مشاوران به والدین و بهعکس برای شناخت و نحوه ارتباط و تربیت فرزندان موثر خواهد بود. همچنین یکسری برخوردها در مقابل رفتار غلط دانشآموزان، توسط والدین میتواند مفید فایده باشد.
اظهارات تعدادی از دانشآموزان که حاضر به مصاحبه شدند
فائــزه، 16 ساله: «راستش ما خودمون بین بچهها بهش میگیم «خونبازی». وقتی این کار رو میکنیم آروم میشیم. من واسه اینکه آروم بشم خیلی چیزارو امتحان کردم. هر کاری کردم؛ داد زدن، جیغ کشیدن، شکستن ظرف، هر کاری. شاید دوستای دیگم این کارو کرده باشن، بدونن که من چی میگم؛ حتی از گریه کردن آدم رو سبکتر میکنه!
نگیــن، 14 ساله: «وقتی درد میکشیدم خون میومد از دستم آروم میشدم. دیگه فشارهای روانی رو فراموش میکردم. چه جوری بگم، دردم باعث میشد همه فکرم بشه دستم دیگه و زیاد به فشارهای روانی فکر نکنم. یهجورایی آرومم میکرد. خودزنیه دیگه. من با این کار آروم میشم.»
سحـــر، 14 ساله: «خب بعضی از حرفایی که نمیخوای زده بشه یا اتفاقاتی که نمیخوای بیفته، میفته و دیگه آدم مجبوره. در کل دوست ندارم زنده باشم. خیلی سعی کردم خودکشی کنم؛ با هر چیزی که شما فکرش رو بکنی، با پریدن جلوی قطار، با همین رگ زدن. بعد میخواستم مثلا خودمو از چند طبقه پرت کنم پایین ولی خب نشده دیگه. انگار مرگم سراغ ما نمیاد.»
عوارض
بهداشتی: ایدز و بیماریهای پوستی
یکی از اصلیترین و مهمترین راههای انتقال بیماریهای خونی مثل ایدز، ارتباط خونی است.
به دلیل اینکه مدارس یا محافل دوستانه، یکی از بزرگترین بسترهای شیوع و گسترش «خونبازی» در ایران هستند، اکثرا این عمل با یک تیغ یا وسیله تیز واحدی میان نوجوانان رخ میدهد و چون معمولا این کار، جنبه خودزنی دارد، تبعات بعدی حاصل از آن پیگیری و پیشگیری نمیشود و در بیشتر مواقع خانواده و مدارس زمانی متوجه آن میشوند که دیگر کار از کار گذشته است.
روانی: ترویج خشونت و اعتیاد
تقریبا اوج بروز لطافت، عواطف و حساسیت افراد، از سن نوجوانی است که با فارغالتحصیل شدن دنیای کاملا متفاوتی (دانشگاه، سربازی، اشتغال و ازدواج) پیشرویشان باز میشود. طبق روال طبیعی در این بازه سنی نوجوانان - که در برهه حساس و لطیف قرار دارند و قرار است شاکله شخصیتی آینده آنان شکل بگیرد- دست به چنین عمل سخت و خشنی میزنند.
«خون بازی»؛ دریچهای رو به بیمحابا شدن و خودکشی
هنگامی که فردی، برای تخلیه فشارهای روانی دست به چنین کار خشنی میزند، نشانه آن است که از خیلی از محیطهایی که متناسب با سن، باید از آن بترسد و دوری گزیند تا ایمن بماند، هیچ ترس و استرسی ندارد. این محیط خشن و بیرحم، که آبستن اعتیاد، فساد جنسی و... است، آماده در آغوش گرفتن چنین افرادی است.
در مواردی که بر اثر فشار روانی، فرد مبادرت به «خون بازی» میکند، درواقع آخرین تکاپوهای یک فرد برای رهاشدن از فشارهای روانی است؛ یعنی این فرد چیزی برای از دست دادن ندارد، پس نسبت به افراد عادی، به خودکشی نزدیکتر است.
منبع ورود به ایران
«خونبازی» منشا خارجی ندارد
براساس تحقیقات به عمل آمده «خونبازی»، تحتتاثیر فرهنگ غرب نیست. اگر به خبــرگزاریهــای غــربیتوجه کنیم، متوجه میشویم که معمولا در غرب، دانشآموزان در این رده سنی (تقریبا در مقطع متوسطه دوره اول و دوم) وقتی به اوج فشار روانی میرسند، برای تخلیه آن دست به اذیت و آزار دیگران میزنند. این افراد غالبا به صورت شلیک گلوله (اکثرا در آمریکا) به اطرافیان در محیطهای عمومی مثل مدرسه، خانه، فروشگاهها یا حمله با چاقو، خود را تخلیه میکنند. در موارد حاد فشار روانی هم، معمولا دانشآموزان غربی برای رهایی از تمامی مشکلات و فشارهای روانی خود، دست به خودکشی میزنند.
اما در ایران، دانشآموزان کمتر دیگرآزاری میکنند. آنان با زجر دادن خود، سعی در تخلیه فشارهای روانیشان دارند.
در غرب، شیوع «خون بازی» جزء نوادر است. همانطور در ایران ما کمتر شاهد شیوع خودکشی و دیگرآزاری هستیم.
عشق و محبت
حلقه گمشده والدین امروزی
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر را و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است.» (آیه 5 سوره نساء)
«او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد؛ هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.» (آیه 9 سوره صف)
امام زمان (عج) میفرماید: «اما در حکم پیشامدهاى تازه، به راویان حدیث ما رجوع کنید زیرا آنها حجت بر شمایند و من حجت خدا هستم بر آنها.»
امام صادق (ع) میفرماید: «کسى که از فقها و دانشمندان احکام شرعیه نگاه دارنده شخص خود و حفظکننده دین و آیین خویش و مخالف و ناسازگار هوا و خواهش نفس و مطیع و فرمانبر امر مولاى خود بوده بر عموم مردم واجب است که از او تقلید و پیروى کنند.»
برای فهم بهتر یک مثال میزنیم؛ فردی به یک فروشگاه میرود و یک ماشین لباسشویی تماماتوماتیک، هوشمند و... میخرد و به منزل میآورد. فرض کنید که این فرد تا به حال از چنین دستگاهی استفاده نکرده است. حال در کارتن را باز میکند و چشمش به یک دفترچه میافتد.
وقتی آن را برمیدارد متوجه میشود که این، دفترچه راهنمای ماشین لباسشویی است که کارخانه سازنده برای نحوه استفاده صحیح از آن برای مشتریان گذاشته است. در آخر این دفترچه هم شماره نمایندگیهای مجاز وجود دارد؛ هم جهت تعمیر و هم جهت پاسخگویی به مسائلی که مبهم است.
این ماشین لباسشویی ما هستیم؛ دفترچه راهنما دین اسلام است؛ نمایندگیهای مجاز انبیا، اهل بیت علیهمالسلام و علمای دینی هستند؛ کارخانه سازنده هم خداوند متعال است.
حالا همین خدا دستوراتی برای زندگی انسانها فرستاده و انبیا و اهل بیت علیهمالسلام را هم فرستاده بهعنوان مجری، ناظر، پاسخگو به سوالات و در صورت نیاز برخورد با متخلفان.
پس خداوند به وسیله دین (قرآن و سنت اهل بیت علیهمالسلام) انسان را هدایت میکند و درواقع بهترین مرجع جهت مراجعه برای تربیت انسانها آموزههای دینی است.
در سنت اهل بیت علیهمالسلام هیچگاه نمییابیم که مثلا به خاطر خطایی، بر سر فرزندان خود فریاد بزنند. در واقع مسالهای که نقش کلیدی در تربیت فرزندان دارد این است که اهل بیت(ع) فرزندانشان را از محبت و مهر خود (که از خداوند نشات گرفته است) سیراب میکردند و این سیراب شدن از عشق و محبت باعث میشد، که آنان امر یا نهی میکردند و فرزندان، با علاقه و با تمام وجود آن را انجام میدانند.
عشق و محبت حلقه گمشده تربیت والدین امروزی است. معمولا والدین امروزی از روش تشویق یا تنبیه سعی در تربیت فرزندان خود دارند، در صورتی که این روش اصلا روش مناسب و کاملی نیست، چرا که در این روش فرزند شرطی میشود؛ یعنی هرگاه فعل حسنی انجام دهد، منتظر و متوقع است که والدینش با مظاهر دنیوی مثل اسباب بازی یا تفریح و... او را تشویق کند و هرگاه فعل قبیحی انجام میدهد، ترس و دلهره آن را دارد که هر لحظه پدر و مادرش سخت او را تنبیه و جریمه کنند.
این فرد هیچگاه تربیت نمیشود؛ زیرا تا زمانی که نیروی تشویق و تنبیه بالای سر او وجود دارد، در مسیر تبعیت از قوانین جامعه قرار دارد؛ اما به محض اینکه این نیروی بازدارنده جلو برنده کمرنگ میشود یا خود را برتر از این نیرو میبیند، از مسیر تبعیت از قوانین طغیان میکنند. حتی زمانی که همین فرد یاغی و طغیانگر را مجازات و توبیخ میکند، در بسیاری از موارد، دوباره به روش سرکشی بازمیگردد. همانطور که شاهدیم تعداد قابلتوجهی از مجرمانی که زندانی شدهاند، پس از آزاد شدن یا حتی در وقفه مرخصی، مرتکب عمل مجرمانه میشوند. این نشانگر آن است که برای افراد هیچگاه اعمال نهادینه و قانعسازی نشده است.
نهادینهسازی، بهترین و کاملترین روش تربیتی است. در این روش حسن و قبح ذاتی افعال، منجر به فعل یا عدم فعل افراد میشود.
در ادبیات دینی، طبق روش قبلی، روش فرد به روش تاجرانه یا خائفانه تعبیر شده است، یعنی فرد برای کسب ثواب و پاداش و بهشت (تشویق شدن) است که فعل حسنی را انجام میدهد و در مقابل، از ترس عذاب و جهنم (تنبیه شدن) رفتن است که قبیحی را انجام نمیدهد؛ اما روش توصیه شده سیره اهل بیت(ع) عمل به خاطر نفس عمل (حسن و قبح ذاتی افعال) است، یعنی عمل برای رضای خدا. وقتی انسان عمل را به خاطر نفس عمل و برای رضای خدا انجام داد، آن وقت اگر نیروی بازدارندهای همانند تشویق یا تنبیه کمرنگ شد، هیچ تغییر و خللی در رفتار او ایجاد نخواهد شد.
یکی از مواردی که میتواند مکمل و موثر بر روش اقناعسازی افراد باشد، توضیح و بیان علل افعال است، آن هم متناسب با سن و مقتضیات هر فرد؛ مثلا والدین به جای برخورد تند و خشن در مقابله با تاخیر فرزند خود در حضور در خانه (روش تنبیه)، سعی کنند با بیان اهمیت نظم و سروقت رسیدن و همچنین گوشزد کردن خطرات فضای جامعه در دیر وقت، فرزند خود را پیرامون این مساله اقناع کنند. همچنین مثلا جهت نشان دادن جایگاه ویژه راستگویی در زندگی، به جای هدیه دادن (روش تشویق) به فرزند خود هنگام راستگویی، با ذکر داستانی به بیان اهمیت صداقت در زندگی بپردازند.
البته این مساله فراموش نشود که روش تشویق و تنبیه (براساس اصول خود) در جای خود و در سن مربوط به خود روشی مناسب جهت تربیت فرزندان (خردسال و نونهال) است، اما باید به مرور روش اقناعی جایگزین آن شود.
منبع:فرهیختگان
انتهای پیام/