٣٠سال زندگی مخفیانه قاتل دو زنه
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا از شهروند، قاتل از سال ١٣٦٦ تا زمان دستگیری دو بار ازدواج کرده و هماکنون صاحب عروس است. او میگوید قصد کشتن نداشته و پس از قتل دستش به پولها هم نرسیده است.
شهریور سال ٦٦ بود. پسر جوان و همسرش برای مراسم ترحیم یکی از بستگانشان به شهرستان خدابنده استان زنجان رفته بودند و دختر چهارسالهشان همراه مادربزرگش در تهران ماند. عصر بود که زوج جوان پس از پایان مراسم ترحیم به تهران بازگشتند و مرد جوان زمانی که وارد خانهشان در شهرک احمدیه خیابان احمد خمینی شد در برابر صحنه هولناکی قرار گرفت. مادربزرگ دختر چهارساله غرق خون روی زمین افتاده بود و پسر جوان که باور نداشت در نبودش، مادرش در یک سناریوی مرموز به قتل رسیده با چهرهای آشفته و بهتزده ابتدا همسرش را از خانه بیرون برد تا این صحنه تلخ را مشاهده نکند و سپس با ماموران پلیس تماس گرفت.
خیلی زود تیمی از ماموران پلیس پایتخت در صحنه جنایت حاضر شدند و بررسیها نشان از آن داشت که پیرزن تنها با ضربات چاقو به قتل رسیده و هیچ سرقتی در محل صورت نگرفته است. تحقیقات در اداره ١٠ پلیس آگاهی تهران ادامه یافت اما با گذشت سالها از این ماجرا هیچ سرنخی از عامل این جنایت به دست نیامد. ماموران پلیس به هیچ طریق و شگردی نتوانستند راز این جنایت را فاش کنند تا اینکه ماموران پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران با توجه به اینکه محل جنایت در محدوده استحفاظی آنها صورت گرفته بود، توانستند با بررسی دوباره پرونده پس از ٣٠سال به سرنخ مهمی برسند.
سرنخ اصلی پرونده جنایت معمایی
٣٠سال پس از قتل زن تنها در خانه پسرش، ماموران پلیس آگاهی تهران به سرنخهایی از قاتل دست یافتند و متوجه شدند که ممکن است عامل جنایت یکی از همسایگان این زن باشد. برای همین بار دیگر برای بررسیهای میدانی در محل جنایت حاضر شدند و پی بردند که چند ماه پس از قتل زن ٧٠ساله خانوادهای که در همسایگی آنها زندگی میکرد به طرز عجیبی خانهشان را تغییر داده و به محل دیگری رفتهاند. با توجه به مرموز بودن این جابهجایی، ماموران موفق شدند خانه این خانواده را شناسایی کنند و زمانی که ماموران به سراغ آنها رفتند، مشخص شد که برادر مریم که جمشید نام دارد، روز حادثه در خانه آنها میهمان بوده است.
کارآگاهان در این شاخه از تحقیقات از مریم ٤٦ساله درباره زندگی برادرش سوال کردند که وی ادعا کرد سالهاست اطلاعی از جمشید ندارد. تیم پلیسی در تحقیقات هرچه به سمت جمشید قدم برمیداشتند به سرنخهای قویتری که نشان از قاتل بودن این مرد داشت نزدیکتر میشدند. بدینترتیب ماموران با اقدامات فنی موفق به شناسایی مخفیگاه جمشید در منطقه قلعه حاج موسی شدند و عملیات دستگیری ساعت ٨ صبح روز سوم تیرماه امسال آغاز و مظنون اصلی پرونده در عملیاتی غافلگیرانه
دستگیر شد.
جمشید در همان بازجوییهای پلیسی در پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران پرده از جنایت ٣٠ساله برداشت و به قتل پیرزن همسایه اعتراف کرد. بنا به این گزارش، جمشید پس از اعتراف به جنایت به دستور رئیس دادگاه بخش آفتاب در اختیار ماموران پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
قتل برای سرقت ٣٥٠هزار تومان
جمشید ٤٣ساله که از ناحیه یک پا فلج است با گذشت ٣٠سال از یک جنایت درحالی دستگیر شد که ادعا میکند قتل پیرزن ناخواسته بود و این قتل باعث شده تا هیچگاه در زندگیاش آرامش نداشته باشد. او در گفتوگو با «شهروند» از ٣٠سال فرارش میگوید:
سابقه داری؟
نه
به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل
انگیزهات از قتل چه بود؟
سرقت ٣٥٠هزار تومان پول.
به خاطر ٣٥٠هزار تومان پول آدم کشتی؟
قصد کشتن نداشتم و در آن زمان ٣٥٠هزار تومان پول خیلی زیادی بود و میتوانستم با آن یک زندگی خوب برای خودم فراهم کنم.
اما هیچ سرقتی در زمان قتل گزارش نشده است؟
بله، چون هیچ پولی در خانه پیدا نکردم. همه نقشههایم نقش برآب شده بود و من بدون اینکه به پول برسم دست به جنایت زده بودم.
پیرزن تنها را از کجا میشناختی؟
همسایه خانه خواهرم بود و تنها چند روز بود که او را دیده بودم.
زمان قتل چند سال داشتی؟
١٦ساله بودم که دستم به خون آغشته شد.
آن روز خانه خواهرت چه میکردی؟
مدتی بود که با پدرم اختلاف داشتم و پدرم مرا از خانه بیرون کرد، چون جایی برای زندگی نداشتم تصمیم گرفتم به خانه خواهرم بروم.
چه شد که به فکر سرقت افتادی؟
یک روز با خواهرم سرگرم صحبت بودیم که در بین حرفهایش شنیدم که یک موتوری ٣٥٠هزار تومان به پیرزن تنها داده است. همان موقع بود که تصمیم به سرقت گرفتم.
میدانستی مقتول در خانه فرزندش زندگی میکند؟
از خواهرم شنیده بودم که پیرزن ٧٠ساله با پسر و عروسش زندگی میکند و به همین خاطر به دنبال فرصت مناسب بودم که نقشهام را اجرا کنم.
چطور متوجه تنها بودن مقتول شدی؟
فردای آن روز که با خواهرم در مورد پول صحبت شده بود، متوجه شدم که پسر جوان و همسرش از خانه خارج شدند و فهمیدم که آنها به سفر یکروزه میروند و همین کافی بود تا برای سرقت دست به کار شوم.
چطور وارد خانه پیرزن همسایه شدی؟
در خانه پیرزن تنها یک بز بود که مقتول سرگرم خُرد کردن سبزی و دادن غذا به آن بود. وارد خانه آنها شدم و قربانی جنایت وقتی در برابر من قرار گرفت درباره علت حضور در حیاط خانهشان سوال کرد که ادعا کردم دلدرد دارم و برای گرفتن نبات به خانهشان مراجعه کردهام، اما پیرزن تنها به حرفهایم شک کرد و میگفت که نبات ندارند و با هل دادن من به عقب قصد داشت مرا از خانه بیرون کند که به زمین افتادم.
از صحنه قتل بگو؟
وقتی روی زمین افتادم، دستم به چاقویی خورد که پیرزن با آن سبزی خُرد میکرد که در این مرحله چاقو را برداشتم و از ترسی که داشتم دیگر قدرت فکر کردن نداشتم و برای فرار چاقو را برداشتم و به سمت زن تنها حمله کردم و نمیدانم چند ضربه به او زدم.
پس از قتل چه کردی؟
جسد را به داخل خانه منتقل کردم و در خانه به دنبال پول گشتم اما هیچ چیز به دست نیاوردم و با سرعت به خانه خواهرم بازگشتم و لباسهایم را که خونی شده بود عوض کرده و سوار بر دوچرخهام آنجا را ترک کردم.
خواهرت متوجه ماجرا شد؟
مریم وقتی متوجه شد که پیرزن تنها را من کشتم پس از چند ماه خانهاش را فروخت و به محل دیگری رفت.
در این مدت چه میکردی؟
کارهای زیادی در زمینههای مختلف انجام دادم، اما هیچ وقت موفق نبودم و هر چند وقت یکبار کارم را عوض میکردم. یکی، دو بار هم به خاطر کارهایی که میکردم اتهام کلاهبرداری به من زدند اما بیگناه بودم. با این حال میدانستم به خاطر خونی که ریخته بودم هیچوقت زندگی آرامی نخواهم داشت.
ازدواج کردی؟
بله، دو بار ازدواج کردم و چندی قبل نیز یکی از فرزندانم داماد شد.
همسرانت میدانستند قاتلی؟
نه
فکر میکردی دستگیر شوی؟
در این مدت عذاب وجدان داشتم و هیچوقت یک روز آرام در زندگیام نبود و به دستگیری فکر نمیکردم.
انتهای پیام/