وایفای آقای قهوهچی و بحرانهای اجتماعی/ نگاهی به وقایع تروریستی تهران از منظر کارکرد رسانهای
ماجرای تروریستی که روز چهارشنبه ۱۷ خرداد در تهران رخ داد، تیر خلاص به رسانههای سنتی بود. (رسانههای سنتی در این نوشته هر رسانهای را شامل میشود که پیش از خلق فضاهای مجاری و شبکههای اجتماعی در سپهر رسانهای فعال بوده است. با این تعریف و پیشفرض آنچه به نام شبکههای اجتماعی در جهان رواج یافته است، در زمره رسانههای مدرن محسوب میشود.)
جامعه رسانهای از حدود ۸ سال پیش با پدیده شهروند خبرنگار روبهرو شد. آن سال با اتفافاتی که در شهر رخ میداد مردم به راههای جایگزین برای دسترسی به اخبار متوسل شدند. اینبار تکنولوژی به مدد آمد و سیستمهای نوپای تلفنهای اسمارت فضای رسانهای شگفتانگیزی را آفرید. این فضای رسانهای به هیچ وجه قابل قیاس با پیشینیان خود نبود. از هیچ آداب و ترتیبی پیروی نمیکرد و هر شهروندی میتوانست با دوربین تلفن همراه خود فیلم و عکس را به دیگران از جمله رسانههای بزرگ جهان مخابره کند. شبکههای تلویزیونی مانندBBC و CNN که تا پیش از آن تاریخ به ندرت تصاویر غیرحرفهای پخش میکردند، با اشتیاق تمام ـدر نبود خبرنگاران حرفه ای خود در محل حادثهـ تصویرهای دریافتی از موبایلهای شاهدان عینی را به عنوان سند خبری منتشر کردند. این ماجرا به خیزش مردم عرب هم سرایت کرد و از آن پس پدیده شهروند خبرنگار در تاریخ ارتباطات جهان معنای ویژهای یافت.
از آسیبهای پدیده شهروند خبرنگار که مهمترین آن داغ شدن بازار شایعه و غیر حرفهای بودن منظر خبر و گزارش است بگذریم، نکتهای که در این فقره برایم جالب بود عقب ماندن رسانه قدرتمند تلویزیون، از موبایلهای مردم بود. حتی شبکه حرفهای چون BBC هم در ساعات پخش زنده برنامههایش، تصاویری را پخش کرد که ما چند ساعت پیش به فاصله زمانی اندکی پس از رخ دادن، در موبایلهایمان دیده بودیم. از شبکههای خبری خودمان چیزی نمیگویم که اظهرمنالشمس است.
اینجاست که باید اعتراف کنیم همه رسانهها از تصویر و صدا و کتابت در شکل تلویزیون و رادیو و آژانس خبری، همگی در برابر شبکههای اجتماعی؛ تلگرام و اینستاگرام و توییتر، بدجوری قافیه را باختهاند. آنها در عرصه انتقال خبر دیگر محلی از اعراب ندارند. دیگر کمتر اهل خبری را در دنیا میتوان یافت که برای شنیدن و دیدن و خواندن خبر منتظر خبر ساعت فلان رادیو و تلویزیون بماند. این اتفاق چند سال پیش برای روزنامهها افتاد. به نظر میرسد روزنامه دیگر کارکرد خبری خود را از دست دادهاند و باید به تحلیل و ثبت عکس و اسناد قناعت کنند. دیگر تحریریه روزنامهها شور و شوق خبر رفتن و خوردن و سوختن را ندارد. اتفاقی که البته هنوز در خبرگزاریهای برخط و آژانسهای خبری رخ میدهد. امروز همه مردم جهان در هرلحظه خبر را در مشت دارند و هیچ خبری از انفجار و حمله تروریستی گرفته تا گزارش فلان شاتل از فضا و چند قلو زاییدن زرافهای در دل آفریقا، از چشمشان پنهان نمیماند.
دست آخر اینکه رسانههای سنتی (که حتی مدرنترین آنها هم، اکنون تصویری از ساختار اطلاع رسانی و سپهر رسانهای سنتیاند) برای همپا شدن با اپلیکیشنهای شبکههای مجازی گزیری جز همراه شدن با آنها ندارند. اینگونه است که همه خبرگزاریها و شبکههای تلویزیونی و خبری به شبکههای اجتماعی رو آوردهاند. زیرا میدانند که در روزگار ما اعتماد مردم به گوشیهای موبایلشان بیش از تلویزیونهای چند ده اینچی است که بر دیوار خانهشان آویختهاند.
مرور تاریخ تحول رسانهها به ما نشان میدهد که این اتفاق امری طبیعی در گذر رسانهای است. روزگاری رادیو در قهوهخانهها جای نقال را گرفت، سپس تلویزیون آمد و جای رادیو را گرفت و امروزwifi به جای همه آنها نشسته است. گویی هیچ تناقضی بین قلیان با تنباکوی برازجانی با گوشی اسمارت و wifi مجانی آقای قهوهچی نیست.
در نسبتی دیگر، زمانی که اینترنت، سپهر تازهای در دنیای رسانهای ایجاد کرد، نخست روزنامهها و سپس شبکههای رادیویی و تلویزیونی به آنجا کوچیدند. امروز هم هجرت دستهجمعی رسانهها به شبکههای اجتماعی به گونهای تغییر مسیر رسانهای در جهان است.
اما درس بزرگ این کوچ، در کنار پدیده شهروند خبرنگار، حذف سانسور از مقوله خبر است. دیگر هیچ رسانه دولتی و خصوصیای نمیتواند خبری را بُخورد و سانسور کند و به مخاطبش نگوید و به بهترین شکل، پنهانش کند. در دنیای خبر، در هزاره سوم، سانسور معنا ندارد. همه از همه چیز مطلعاند. وقایع این سالها و بویژه واقعه تلخ حمله تروریستی در تهران، به مدیران رسانهها و تصمیم سازان نشان داد که برای حفظ جایگاه در عرصه رقابت رسانهای کلیبافی راه به جایی نمیبرد، مردم امروز در عرض دو ـ سه سال یاد گرفتهاند که خبر، جزییات واقعه است.
* کارشناس رسانه و روزنامهنگار
انتهای پیام/