دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
30 ارديبهشت 1394 - 09:49
گزارش آنا از وضعیت بازنشستگان و سالمندان بعد از روزهای کار؛

خزانه درد سالمندان همیشه لبریز است

«تمام مشکلم پول است، دختر و پسر تحصیلکرده‌ام بیکار در خانه وقت می‌گذرانند، با وجودی که طبق قانون هر کس پس از ۳۰ سال از یک مجموعه دولتی بازنشسته می‌شود می‌تواند یکی از فرزندانش را جایگزین خود کند اما من با سی سال سابقه کار نتوانستم پسرم را در این مجموعه استخدام کنم.»
کد خبر : 18568

مهرو ماهر، گروه اجتماعی- برای شنیدن حرف دل بازنشستگان و سالمندان به چند پارک شهر می‌روم. صدای شادی و برد برد از گوشه‌ای از پارک به گوش می‌رسد، به دنبال صدا راهی می‌شوم در گوشه‌ای پارک ۴ پیرمرد با موهای سفید پشت میز شطرنج نشسته و در حال بازی دمینو هستند، هر دو نفر یک تیم را تشکیل می‌دهند و گویا خیلی حرفه‌ای این بازی را بلدند چند لحظه‌ای به بازی آن‌ها چشم می‌دوزم اما از آنجایی که به گفته آن‌ها این بازی نوعی بازی با ریاضی است سر در نمی‌آورم.


نزدیکشان می‌شوم، آن‌ها که از نگاه‌های سردرگم من متوجه علاقمندی من به این بازی می‌شوند به سادگی و دواطلبانه روند و چگونگی این بازی را به من هم آموزش می‌دهند. وقتی می‌گویم خبرنگارم؛ شغل و حرفه من برای آنان جذاب‌تر از ادامه بازی می‌شود و انگار که گوش شنوایی برای شنیدن درد‌هایشان پیدا کرده باشند از مشکلاتشان در این سن و سال می‌گویند.


پیرمرد می‌پرسد هر چه بگوییم می‌نویسی؟ وقتی با جواب مثبت من روبرو می‌شود خیلی خوشحال و مشتاق آغاز می‌کند «امروز تمام مشکلم پول است، دختر و پسر تحصیلکرده‌ام بیکار در خانه ... اما صدایم به هیچ جا نرسید.»


بازنشسته دیگری که در حال نگاه کردن به دومینوهای مستطیلی است، می‌گوید: «من با این سن و سال بیمه بازنشستگی ندارم، حتی چند ساله برای خرید خانه پول دادم اما با وجودی که این پول در حساب مجموعه خوابیده هنوز خانه را تحویل نگرفتم و مستاجرم.»








«من با این سن و سال بیمه بازنشستگی ندارم، حتی چند ساله برای خرید خانه پول دادم اما با وجودی که این پول در حساب مجموعه خوابیده هنوز خانه را تحویل نگرفتم و مستاجرم.»

آن پیرمرد دیگر که قد بلند و هیکل ورزشکاری دارد با صدای بلند و با نارضایتی می‌گوید: «من سومین لژیونر والیبال ایران بودم و بعد از من حبیب کوزعلی در ترکیه بازی کرد، آن روز‌ها که ما در اردوهای نیروهای مسلح در سالن وزات دفاع خیابان نوبنیاد بازی می‌کردیم آقای داورزنی کارش جابه جا کردن کلمن‌ها بود! امروز او رئیس شده اما من باید برای یک لقمه نان در پیک موتوری کار کنم.»


این ورزشکار قدیمی که به گفته خودش هر روز برای ورزش به پارک دانشجو می‌آید، ادامه می دهد: «هنوز هم بعد از گذشت این سال‌ها برای سلامتی و تندرستی خودم ورزش می‌کنم اما ۱۰ سال است که دیگر قدم در ورزشگاه و باشگاه نگذاشته‌ام. برای بیمه پیشکسوتان یک روز به ما شماره تلفنی دادند که مدت‌ها با آن تماس گرفتیم و در ‌‌نهایت متوجه شدیم شماره تلفن سرکاری بوده است. با وجود اینکه سابقه ۲۷ ماه خدمت در دوران جنگ را داشتم و برای تیم والیبال تراکتورسازی نیز بازی می‌کردم اما خودم را با هزینه شخصی بیمه کردم.»


پیرمرد بازنده در بازی دومینو که به تازگی دندان‌های خود را کشیده و ترمیم کرده بود با ناراحتی می‌گوید: «دیروز برای درست کردن دندان‌ها مبلغ ۳۶۰ هزار تومان پرداخت کردم، ما ۳۰ سال بیمه پرداخت کردیم اما در این سن و سال برای ترمیم یک دندان باید به صورت آزاد حساب کنیم چون دندانپزشکی مشمول بیمه نیست. مگر فرق دندان و چشم و دماغ و شکم چیست که به یک قسمت بیمه تعلق می‌گیرد و به دیگری نه؟ مگر پزشکان در دندان پزشکی چقدر مواد و وقت مصرف می‌کنند که این هزینه‌های سنگین را از ما دریافت می‌کنند.»



یکی از پیرمرد‌ها که از گفتن این درد‌ها ناراحت شده بود سیگاری روشن می‌کند و دوباره آغاز می‌کند: «می‌دانی بیمه سلامت چیست؟ این است که در بیمارستان‌های دولتی پول ویزیت را از شما می‌گیرند و حتی وقتی نسخه‌ای صادر می‌کنند به صورت آزاد حساب می‌شود بعد در تلویزیون و رادیو سر مردم منت می‌گذارند که ما برای شما بیمه سلامت را راه اندازی کردیم، در حالی که خدمت رسانی به مردم جزو وظایف آنهاست.»


به پیرمرد سیگاری که در حال سرفه کردن و خس خس سینه است، می‌گویم: با این وضعیت ریه‌ها، سیگار برای سلامتی شما سم است، پس نکشید. در پاسخم می‌گوید: «درد و غم این روز‌ها را با سیگار به هوا می‌دهم تا فراموشم شود و شب بتوانم پلک روی هم بگذارم.»








«می‌دانی بیمه سلامت چیست؟ این است که در بیمارستان‌های دولتی پول ویزیت را ازت می‌گیرند و حتی وقتی نسخه‌ای صادر می‌کنند به صورت آزاد حساب می‌شود بعد در تلویزیون و رادیو سر مردم منت می‌گذارند که ما برای شما بیمه سلامت را راه اندازی کردیم، در حالی که خدمت رسانی به مردم جزو وظایف آنهاست.»

پیرمرد ورزشکار که انگار در مورد طرح تحول سلامت و بیمه سلامت داغ دلش تازه شده است می‌گوید: «وزیر بهداشت که آنقدر روی طرح سلامت مانور می‌دهد و نمایندگان مجلس هم تقدیر و تشکر می‌کنند، با بودجه‌ای که می‌شد خانه‌های بهداشت و بیمارستان‌های بسیاری ساخت به جیب پزشکان ریخت و امروز دولت از جیب من سالمند بازنشسته می‌گیرد و به جیب پزشکان می‌ریزد.»


پیرمرد دیگری خطاب به من می‌پرسد: «در بیمارستان میلاد آشنا داری؟ آخر ۳ ماه تمام هر روز از صبح تا شب در حال گرفتن ویزیت تلفنی برای کشیدن دندان بودم اما مدام اشغال بودم و موفق نشدم یک وقت برای ویزیت بگیرم اما یک روز پارتی پیدا کردم و توانستم برای عمل جراحی آپاندیس یک ساعته وقت بگیرم.»


پیرمرد‌ها همگی همزمان از وضعیت بیمارستان‌ها و بیمه می‌نالند و هر کدام از وضعیت درمانی یکی از اقوام و نزدیکانشان می‌گویند: «اولی می گوید برای عمل پای مادرم به صورت آزاد ۹ میلیون تومان پرداخت کردم. تازه بعد از عمل مادرم مرد چرا که آمپولی که باید پس از عمل جراحی تزریق می‌کردند را فراموش کردند و نزدند، ‌دیگری می‌گوید برای عمل جراحی همسرم متخصص زنان ۲ میلیون تومان پول نقد خواست که به حسابش واریز کنم در حالی که بخشی از هزینه‌ها از سوی بیمارستان نیز به وی پرداخت می‌شود، دیگری می‌گوید که برای عمل یکی از نزدیکانم پزشک برای هزینه یک آمپول ۲۷۰۰ دلار درخواست کرد که وقتی گفتم چون این آمپول به صورت مستقیم از خارج وارد نمی‌شود این مبلغ را نمی‌دهم، گفت من وقت عمل کردن ندارم و همراه مرا عمل نکرد.»


یکی از پیرمرد‌ها می‌گوید: «تا وقتی در کشور ما جرم رشوه دهنده از جرم رشوه گیرنده بیشتر است این کشور سرو سامان نمی‌گیرد چون در برخی مواقع ما مجبوریم رشوه بدهیم اما از ترس اینکه نمی‌توانیم شکایت کنیم چون اول خودمان را مجازات می‌کنند سکوت می‌کنیم و پول رشوه را برای انجام عمل جراحی یا به روال افتادن پرونده‌های اداری پرداخت می‌کنیم.»


آن دیگری به یارانه اشاره می‌کند و می‌گوید: «هر روز در اخبار و تلویزیون و رادیو اعلام می‌کنند که تورم را کم کردیم اما الان آیا در واقعیت جامعه تورم نداریم؟ با دادن ۴ تا سبد کالا می‌گویند تورم نداریم؟ ما بازنشسته‌ها با حقوق ماهی ۷۰۰ هزار تومان چطور می‌توانیم زندگی کنیم؟ بنابراین تا وقتی یارانه ما را قطع نکنند ما یارانه را می‌گیریم چون حق ما بیشتر از این‌هاست.»


پیرمرد ادامه می‌دهد: «قیمت گوشت کیلویی ۴۰ هزار تومان، ‌مرغ ۸ هزار و نان سنگگ ۱۰۰۰ تومانی را چطور با این درآمد بخریم، در دولت قبلی همه قیمت‌ها را بالا بردند و قیمت دلار به ۴۲۰۰ رسید و قیمت همه مواد غذایی و اقلام به تناسب قیمت دلار بالا رفت در حالی که در دولت جدید قیمت دلار به ۳۲۰۰ رسید اما قیمت مواد غذایی در‌‌ همان جایگاه قبلی ماند، مگر امروز چند نفر از مردم و بازنشسته‌ها با دلار سرو کار دارند که امروز این وضعیت اقتصادی ماست.»
پیرمرد دیگری که سال‌ها راننده تاکسی بوده، دل پر دردی از مسایل و مشکلات مالی و اقتصادی در کشور دارد، می‌گوید: «در کشوری زندگی می‌کنیم که پول و پارتی حرف اول و آخر را می‌زند، چند شب پیش اخبار توقیف ماشین‌های مدل بالا در خیابان‌های تهران را نشان می‌داد که دیدم پسر جوان پس از توقیف و جریمه خودرو پورشه‌اش با بی‌خیالی به افسر پلیس می‌گفت «به درک، پولشو می‌دم آزادش می‌کنم» این نشان می‌دهد یا آن پسر پول زیادی دارد یا به ابزار قدرت وصل است که با بی‌خیالی و خونسردی تمام اینگونه با افسر پلیس حرف می‌زند در حالی که اگر خودرو مرا بگیرند باید مدت‌ها در این اداره و آن پارکینگ بدوم. تازه بعد از گذر زمان بسیار ماشین آزاد می‌شود بنابراین وقتی من از بند پ یعنی پول و پارتی استفاده نمی‌کنم مسلما وقتی ماشین مرا متوقف می‌کنند به افسر می‌گویم ببخشید نه اینکه با پرویی تمام طلبکارانه حرف بزنم بنابراین امروزه کسانی پیروز میدان هستند که به قدرت وصلند.»


ساعت حدود پنج بعد از ظهر را نشان می‌دهد و انگار وقت بازی و استراحت‌شان تمام شده و باید به ادامه کارشان برسند. خوشحالند از اینکه حرف‌هایشان را شنیدم اما مرور درد‌هایشان با من باعث شد سیگار‌های بیشتری امروز روشن شود. به رسم خداحافظی می‌گویم «خداوند سلامتی‌تان بدهد» یکی اما می‌گوید‌ «ای کاش می‌گفتی خدا پولدارت کند، چون بالاخره هر سلامتی یک روز بیمار می‌شود و اگر در این دنیا مریض شوی و پول درمان و دارو نداشته باشی، هیچ کس قبولت نمی‌کند. پس امروز برنده بازی کسی است که بانکش خالی نباشد.»


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب