مرتضی مبلغ: اصلاحطلبان بهدنبال تقویت پایگاه رأی روحانی هستند/ تندروها بارها نشان دادند که به هیچ چیزی پایبند نیستند
با توجه به اینکه چیزی کمتر از سه ماه به برگزاری دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری زمان باقی است، شما شرایط کشور در حوزه داخلی را چگونه ارزیابی میکنید و این فضا چقدر برای ورود به انتخابات آماده است؟
فضای سیاسی کشور در آستانه انتخابات نسبت به دورههای گذشته، فضای سردی است. در دورههای قبل در چنین روزهایی نشاط انتخاباتی سراسر کشور را فرا گرفته بود؛ اما امروز بنا به دلایل مختلف چنین شوری مشاهده نمیشود.
چرا فضا به این سمت رفته است درحالیکه به نظر میرسد با حضور دولت روحانی، فضای بهتری برای کار سیاسی ایجاد شود؟
علت آن را در چند عامل میتوان خلاصه کرد:
اول، رسانههای عمومیای که میتوانند نقش مهمی در ایجاد مشارکت سیاسی و فضای انتخاباتی در این مقطع داشته باشند، متأسفانه راکد و ساکت هستند که در رأس آنها صداوسیماست. این سازمان بهعنوان رسانه ملی و درعینحال انحصاری، به هر دلیلی گویا بنا ندارد تا اطلاع ثانوی به این موضوع ورود کند و این روزها درگیر حوادثی است که در گوشه و کنار کشور رخ میدهد و از وظیفه اصلی خود در چنین برهه حساسی که ایجاد هیجان و امید سیاسی-اجتماعی است، عدول کرده. دوما، اصولگرایان هنوز نتوانستهاند بین خود به جمعبندی برسند و همچنان در اینکه چه استراتژی و راهبردی باید نسبت به نامزد انتخاباتیشان در نظر بگیرند، سردرگم هستند و نتوانستند به اجماعی درباره فرد واحدی برسند که این موضوع باعث بلاتکلیفماندن این جریان شده است. دلیل سوم هم مربوط به جریان رقیب و مخالف آقای روحانی است، چراکه این جریان به این نتیجه رسیده که نمیتواند رقیب جدی و توانمندی در برابر ایشان مطرح کند؛ بنابراین استراتژی که نسبت به فرایند انتخابات در پیش گرفته این است که مشارکت حداقلی اتفاق بیفتد. چون به اعتقاد این جریان در مشارکت حداقلی احتمال پیروزی خود و باخت رقیب بالا میرود.
رویکرد جریان یادشده در این روش، بیشتر ناظر بر چه اقداماتی است؟
آنان میکوشند شرایطی در کشور ایجاد کنند که منجر به یأس و ناامیدی مردم شود، بههمیندلیل مشاهده میکنید بهجای توجه به منافع ملی و اهمیت امید در مردم، سطح سیاهنمایی و تخریب در کشور رو به تزاید است. حتی در مواقعی منافع ملی و مسائل اساسی کشور نیز مورد هجمه واقع میشود. در واقع این سیاهنمایی و تخریب در راستای راهبرد ایجاد انفعال و رکود در عرصه انتخاباتی است.
با توجه به اهمیت عرصه سیاسی و انتخاباتی، فضای سرد و بیرونق موجود در کشور چه خطرات و آسیبهایی میتواند به بار بیاورد؟
اساس نظام بر مشارکت و انتخاب مردم قرار دارد، انتخابات نقش اساسی در تحقق حقوق اساسی مردم و ساختار نظام و بهویژه مستحکمترشدن پایههای آن دارد تا دموکراسی تداوم داشته باشد. چند عامل در موضوع مشارکت از اهمیت بالایی برخوردار است، اول اینکه مشارکت باید در سطح بالایی باشد، هرچه میزان مشارکت پایینتر باشد، به همان اندازه خطرآفرین است. نظام سیاسی باید بهدنبال ریشهیابی و آسیبشناسی این مشارکت حداقلی و رفتار انفعالی مردم باشد. در مشارکت حداقلی، جریانهای غیراصیلی که توانمندی و کارآمدی لازم را ندارند و اعتماد مردم را کسب نکردهاند، میتوانند میدانداری کرده و به صحنه قدرت سیاسی کشور نفوذ کنند که این امر نیز آسیب جدی به جامعه وارد خواهد کرد. در نظام جمهوری اسلامی ایران که بر پایه آرای مردم قرار دارد، اساس این است که شور و نشاط سیاسی انتخاباتی بهویژه در فصل انتخابات بالا باشد. البته بنده معتقدم این خلأها در هفتههای آتی با تلاش نیروهای دلسوز نظام که سعی در ایجاد فضای پرشور انتخاباتی دارند، جبران خواهد شد، ولی بههرحال این انتقاد به جریانهایی که نقش و وظیفه اصلی در ایجاد رونق انتخاباتی دارند، وارد است.
احزاب و رسانههای مستقل مانند نشریات و سایتهای خبری و البته شبکههای اجتماعی، چقدر میتوانند بیرمقی رسانههای عمومی مورد اشاره شما را خنثی کنند و در ایجاد فضای مناسب انتخاباتی و انگیزه در مردم برای حضور در این عرصه چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
حتما میتوانند. ادوار گذشته انتخابات این را نشان داده است چون رسانههای عمومی معمولا با آنچه در اصل جامعه جریان دارد فاصله دارند. رسانههای مستقل میتوانند تبیین و ترسیم دقیق ابعاد ضرورت و اهمیت حضور گسترده مردم در عرصه تعیین سرنوشت خود را انجام دهند. انجام این وظیفه از سوی رسانهها فوقالعاده مهم است، مردم هرچه بیشتر متوجه و متذکر شوند که چه نقش مهمی در تعیین سرنوشت بر عهده آنهاست طبعا احساس مسئولیت بیشتری میکنند، از طرف دیگر ترسیم فضای جامعه و شرایط حاکم اهمیت خاصی دارد. امروز با مشکلات داخلی و خارجی مواجه هستیم، افرادی بهدنبال این هستند که با سیاستهای نادرست و ناکارآمد خود دوباره کشور را به دورانی بازگردانند که دوران پسرفتِ جامعه بوده است بنابراین رسانهها نقش مهمی در آگاهی در این موارد دارند. امروز بعضی سیاستها و راهبردها به طور آگاهانه درصدد این هستند که فضای انفعال در جامعه حاکم شود؛ مثلا به وضوح مشخص است که جریانهای تندرو و مخالف آقای روحانی در تلاشاند که رکود بر جامعه حاکم شود تا دوباره به دوران پسرفتِ جامعه بازگردیم؛ بنابراین این مسائل باید به خوبی برای مردم تبیین شود تا این فضا به سمت فضای مناسب و سازنده حرکت کند؛ بنابراین ترسیم بحرانها برای مردم اکسیر برونرفت از این مشکلات است. مردم باید با حضور گسترده و حداکثری خود نشان دهند که در برابر بحران، مشکلات، تهدیدات خارجی و تحرکاتی که جریانهای مخالف منافع ملی به دنبال آن هستند، تسلیم نمیشوند.
آیا ساختار سیاسی و رسانهای موجود در کشور از تناسب لازم برخوردار است و این ساختار چه کمکی در فرایند انتخاباتی خواهد کرد؟
متأسفانه در چند دهه گذشته احزاب واقعی در کشور شکل نگرفتند و امروز ما حتی یک حزب به معنای واقعی کلمه نداریم. بخشهایی قدرتمند در کشور هستند که از نظر بینشی مخالف تحزب در کشورند و فکر میکنند تحزب به صلاح کشور نیست، از طرف دیگر عدهای منافع خود را در این میبینند که تحزب در کشور شکل نگیرد بهخصوص جریانات افراطی و تندروی بیشناسنامهای که همیشه در سایه عمل میکنند و شفاف نیستند و تداوم تأمین منافع آنها در این است که تحزب، شفافیت و شناسنامهایشدن فعالیتهای سیاسی در کشور اوج نگیرد. از سویی ساختار قانون انتخابات مانع شکلگیری تحزب است؛ در واقع از منظر قانونی ساختار انتخابات ما در رابطه با موضوع تحزب، قانونمند نشده است؛ در هر کشوری که دموکراسی و رأی مردم حاکم باشد، ساختار قانون انتخاباتی آن با تحزب پیوند ارگانیک برقرار میکند، ولی در قانون انتخاباتی ما چنین چیزی وجود ندارد. از طرف دیگر تا وقتی بینشِ جریانهای پرمنفعتِ مخالفِ تحزب همچنان بتوانند به اِعمال نفوذ خود ادامه دهند، ما با این مشکل بسیار جدی مواجه هستیم. در دولتهای نهم و دهم متأسفانه با تخریب نهادهای مدنی و احزاب مواجه بودیم و به طور علنی و عملی با نهادهای مدنی مخالفت و سنگاندازی میشد و احزاب در آن دوران به محاق رفتند، اما با شروع دولت یازدهم و رویکارآمدن آقای روحانی اینها جان تازهای گرفتند و بهتدریج شکوفایی جدیدی در نهادهای مدنی ایجاد شد، اما هنوز در ابتدای راه هستند.
تصویب قانون جدید انتخابات که میراث دولت گذشته است، قانون انقباضی احزاب را شدیدا انقباضیتر کرده است که برای جبران این خلأ و مشکلات باید تمام افرادی که ضرورت مسئله تحزب را احساس میکنند و اعتقاد عمیقی نسبت به مردمسالاری دارند، با ایثار و همت خود این نهادها را تقویت کنند تا بهتدریج به جایگاه شایسته خود برسند.
آیا اختصاصندادن یارانه به احزاب میتواند عاملی در ضعف کارکرد احزاب باشد و فضای بیروح انتخاباتی را تشدید کند؟
در کشورهایی مثل ایران که احزاب سیاسی حق فعالیت اقتصادی ندارند، یارانه احزاب باید جدی گرفته شود. در دوران اصلاحات مطالعات زیادی دراینباره صورت گرفت و مبالغی هم پرداخت شد، اما با تغییر دولت قطع شد که امیدواریم در دولت آینده با سازوکار مناسب در اولویت قرار گیرد.
به گفته شما بهاجماعنرسیدن اصولگرایان درباره انتخابات، از عوامل سردی فضای انتخاباتی است. این جریان امروز با چه خلأهایی روبهروست و آیا شکافهای گذشته این جریان رفع شده است؟
اصولگرایان با سه مشکل جدی و اساسی دستوپنجه نرم میکنند. این جریان در چند دهه گذشته از رانتهای سیاسی و تبلیغاتی گستردهای برخوردار بودند؛ به این معنی که در عرصه رقابت و سیاستورزی بدون هیچ منعی همه چیز برایشان فراهم بود و متقابلا رقیب اصلی آنها یعنی اصلاحطلبان با انواع مشکلات و موانع روبهرو هستند. در واقع در این میدان رقابت شرایطی به وجود آمده که همه چیز برای جریان اصولگرا فراهم است و تمام سختیها برای جریان رقیب وجود دارد. جریان اصولگرایی به این رانت عادت پیدا کرده و عادت به این آمادهخواری باعث شده که اینها در رقابتهای سیاسی اعتمادبهنفس نداشته باشند و نتوانند رشد و بلوغ لازم را پیدا کنند. در عرصه رقابت اکثر نامزدهای این جریان تأیید میشوند و در تبلیغات از امکانات گستردهای برخوردارند؛ بنابراین این جریان تا امروز احساس نیازی به بازنگری اساسی در مدلهای رفتاری خود نکرده است که خطرات این وضعیت متوجه کل کشور بوده و خواهد بود. مشکل دوم این است که این جریان از سال ۸۴ خود را به نحو عمیق و گستردهای به لایههای تندرو گره زدند درحالیکه تندروها بارها نشان دادند که در این کشور به هیچ چیزی پایبند نیستند و رحم نمیکنند و تندروهایی که به دست اصولگرایان قدرت گرفتند، بیشترین آسیب را به اصولگرایان و کشور زدند و همچنان هم میزنند.
مشکل این جریان در غلبهنکردن بر چالشهای درونی خود را در کجا میبینید؟
اصولگرایان با وجود آسیبهایی که از گرهخوردن به تندروها دیدهاند، نتوانستند یا نخواستند که مرز خود را از آنها جدا کنند؛ البته بخشی بر پایه عقلانیت تفکر خود را جدا کردند و امروز جریان اصولگرایی معتدل هستند که از حامیان آقای روحانی هستند و به نوعی اصلاحطلبی رفتار و عمل میکنند. ما از وضعیتی که در انتخابات مجلس دهم برای اصولگرایان پیش آمد، متأثر شدیم، اگرچه آرزوی ما این بود که در تهران اکثریت مجلس با اصلاحطلبان باشد، اما دوست داشتیم اصولگرایان اصیل هم حضور داشته باشند، اما مردم به آنها اقبال نکردند و متأسفانه این فرایند در انتخابات ریاستجمهوری و شوراها ادامه دارد و هیچ روزنه و کورسویی از اینکه اینها به دنبال ایجاد مرز خود با تندروها هستند، دیده نمیشود که آسیبهای گذشته در آینده تکرار خواهد شد.
فکر میکنید بتوانند به صورت اجماعی وارد انتخابات اردیبهشت آینده شوند؟
بسیار بعید میدانم که تلاش اصولگرایان برای رسیدن به اجماع موفقیتآمیز باشد و این جای تأسف دارد؛ چراکه آرزوی ما این است که دو جناح اصیل بتوانند با اعتمادبهنفس در صحنه حاضر شوند و با اجماع درون گروهی خود کار کنند، اما بسیار بعید است که اصولگریان در انتخابات ریاستجمهوری به راهبرد روشن و اجماع قابلیقبولی برسند.
اشاره کردید که اصولگرایان با سه آسیب مواجه هستند. آسیب سوم چیست؟
سومین مشکل اصولگرایان این است که اینها هنوز روزآمدشدن را یاد نگرفتهاند و همچنان از نظر بینش و تفکر در سالهای گذشته به سر میبرند، دنیای امروز، دنیای تحولات گسترده هر روزه، هر ماهه و هر ساله است. کسانی که میخواهند در تراز بالای سیاسی کشور قرار گیرند، باید با این تحولات آشنا باشند و آن را درک کنند و نگاه خود را کارآمدتر کنند؛ درحالیکه نوع نگاهشان بیشتر تخطئه این تحولات است، نه درک آن.
اما اصلاحطلبان هم در مقاطعی با این مشکلات مواجه بودهاند.
اصلاحطلبان نیز مشکلات مختلفی درون خود داشته و دارند، اما این جناح به سه مشکل گفتهشده درباره اصولگرایان مبتلا نیست. اول اینکه اصلاحطلبان نهتنها رانتی نداشتهاند، بلکه از حداقل امکانات مالی و تبلیغاتی برخوردارند و همیشه با رد صلاحیتهای گستره روبهرو بودهاند و در برابر انواع هجمهها و اتهامات قرار دارند، این باعث شده اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشند و به خود اتکا کنند.
اصلاحطلبان برای اولینبار توانستند به بلوغ مهم سیاسی در کشور دست پیدا کنند و آن واردشدن در فرایند اجماع و وحدت است که در انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ و انتخابات مجلس ۹۴ بهخوبی این مورد قابل مشاهده بود و انشاءالله در انتخابات آتی نیز اینگونه خواهد بود. دوم اینکه اصلاحطلبان از یک زمانی متوجه شدند باید مرز خود را با تندروهای درون خود جدا کنند؛ بهطوریکه بسیاری از تندرویهای دوره اصلاحات از بدنه اصلی این جریان دور شده است. تراز اصلاحطلبی شخص آقای خاتمی است؛ چراکه اصلاحطلبی امروز در جامعه ایران با ایشان سنجیده میشود. در واقع جریانی است معتدل و منطقی که در درون نظام عمل میکند و تندروی را برنمیتابد. یکی از ویژگیهای جدی اصلاحطلبان که از ابتدا با این جریان عجین بود، این است که دائم خود را نسبت به تحولات روزآمد میکردند و درک خوبی از آنها داشتند و همیشه به دنبال مدیریت جامعه با توجه به تحولات جدید هستند. اصلاحطلبی از همان ابتدا که شکل گرفت با تکثری روبهرو بود که باید به نحو هنرمندانهای مدیریت شود تا در ذیل وحدت بتوانند بر مشکلات فائق آیند.
با توجه به اینکه در خبرها آمده بود دکتر روحانی، نامزد این دوره هم خواهد بود، حمایت اصلاحطلبان از ایشان قطعی است؟
نامزد اصلاحطلبان، آقای دکتر روحانی است. بعضی اصلاحطلبان معتقدند به دلیل شرایط موجود بدون هیچ قیدوشرطی باید از روحانی حمایت کنیم و عدهای از آنها معتقدند ما باید حمایت کنیم منتها با توجه به مشکلات موجود این دوره، باید با شرایط بهبود وضع نامزد ما در حوزه آرا باشد. اصلاحطلبان امروز در اینکه در انتخابات از آقای روحانی حمایت کنند، به اجماع رسیدهاند؛ هر چند دو دیدگاه کلی در این زمینه وجود دارد؛ یک طیف از این جریان بدون قیدوشرط از ایشان حمایت میکنند و طیف دیگر علاوه بر حمایت مطالباتی دارند که خواستار تحقق آن در دور دوم هستند.
آیا درگذشت آیتالله هاشمی تأثیر منفی بر فضای انتخاباتی خواهد داشت؟
فقدان آیتالله در جامعه سخت است، اما شخصیتهای بزرگ در ممات خود، حیات جدیدی دارند و همانطور که در مراسم تشییع ایشان دیدیم، همدلی و اجماع بزرگی بین ملت ایجاد شده بود. با درگذشت آیتالله هاشمی نه تنها پشت آقای روحانی خالی نشده، بلکه تقویت هم شده است، راه امثال هاشمی راه اعتدال و پیشرفت است و باید تقویت شود.
انتهای پیام/