دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

علیرضا داودنژاد: باید از زندگی الهام بگیریم/ سینمای صنعتی به تکرار می‌افتد

داودنژاد امسال با «فِراری» در بخش سودای سیمرغ سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. نویسندگی این فیلم را کامبوزیا پرتوی برعهده دارد و تهیه‌کنندگی‌اش هم به عهده جهانگیر کوثری است. داودنژاد بعد از سال‌ها دوباره به سراغ بازیگران شناخته‌ای رفته که البته از نگاه خودش شیفته بازیگری‌اند و این همکاری با آنها را برای آقای کارگردان ممکن می‌کند. در این فیلم محسن تنابنده، ترلان پروانه، سیامک صفری، محمدرضا داودنژاد، سیما تیرانداز و رضا داودنژاد به نقش‌آفرینی پرداخته‌اند.
کد خبر : 155513

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، شهروند سراغ علیرضا داودنژاد رفته و درست در روزی که فیلمش در سالن همایش‌های برج میلاد برای اهالی رسانه به نمایش در می‌آید گفت‌وگو با داودنژاد را منتشر کرده است. شرح این گفت‌وگو در ادامه مطلب آمده است:



آقای داودنژاد سینمای شما سال‌ها سینمایی قصه محور بود و از باب تصویربرداری و شخصیت‌پردازی سینمای تام و تمامی به حساب می‌آمد اما بعد از مدتی کار در مسیری دیگر را پیش گرفتید که به ارایه «روغن مار» در ‌سال گذشته انجامید. سوال اینجاست که «فراری» در کدام مسیر شکل گرفته؟ آیا اکران این فیلم به معنای بازگشت شما به سینمای قصه محور است؟
در واقع می‌شود گفت من از تجربیاتی که در گذشته در کارهایی چون «بهشت از آن تو»، «نیاز»، «مصائب شیرین» و حتی فیلم‌های اخیرم مثل مرحم و کلاس و روغن مار داشته‌ام استفاده کرده‌ام تا به سینمای قصه‌گو که گروهی و جمعی و صنعتی ساخته می‌شود استفاده کنم. سعی کردم ببینم این تجربیات را چطور می‌شود در سینمای جمعی مورد استفاده قرار داد. بالاخره روغن مار یک سینمای تک‌نفره بود. می‌خواستم ببینم آن تجربیات را چطور می‌شود در کارهای جمعی مورد استفاده قرار داد.
روغن مار با موبایل فیلمبرداری شده بود و ویژگی‌هایی داشت که در سینمای جهان بدیع، تجربی و البته غیرمرسوم است. با توجه به صحبت‌های شما آیا می‌توانیم اینطور نتیجه بگیریم که فراری در مقایسه با روغن مار که آخرین کار شما پیش از این فیلم است درواقع بازگشتی است به آن سینما؟
بله
دلیل این بازگشت چیست؟ شما در یک بازه‌زمانی داشته‌های پیشینی خودتان را در سینما به کناری گذاشتید و به سمت تجربه‌های جدید رفتید. چرا دوباره این بازگشت اتفاق افتاد و در «فراری» مشاهده شد؟
من به هر دوی این جریان‌های سینمایی اعتقاد دارم و فکر می‌کنم اینها در کنار هم، به یکدیگر کمک می‌کنند. یعنی سینمای گروهی، سینمای صنعتی و سینمای تولید انبوه یک طرف است و به بازتولید کلیشه‌ها تعلق دارد. سینمای تجربی، سینمایی است که به عبور از کلیشه‌ها گرایش دارد. فکر می‌کنم این دو جریان سینمایی در کنار همدیگر لازم هستند. یعنی سینمای صنعتی بنا به طبیعت خودش که در ارتباط با انبوه مخاطبان به دنبال موفقیت قطعی است، خواه ناخواه به دنبال بازتولید کلیشه‌های موفق و تضمین شده است. به همین دلیل به تکرار می‌افتد و این تکرار به تدریج نوعی از کسالت و خمودگی و نهایتا دلزدگی و ورشکستگی ایجاد می‌کند. اما در کنارش وقتی یک جریان از کلیشه‌ها عبور می‌کند، به سراغ افق‌های تازه می‌رود، به نحوی کلیشه وضع می‌کند و برای تجربه‌های جدید تبدیل به منبعی الهام‌بخش می‌شود این دو جریان سینمایی در کنار همدیگر لازم هستند. من از ابتدا در هر دوی این جریان‌ها کار کردم. وارد سینمایی که از کلیشه‌ها عبور می‌کند یعنی سینمای تجربی می‌شوم. از تجربه‌هایش بهره برمی‌دارم و آنها را به سینمای تولید انبوه می‌آورم. دوباره وقتی به مرزها می‌رسم به سراغ آن طرف می‌روم، یک تجربه تازه می‌کنم و دوباره باز می‌گردم. رفت و آمد بین این دو سینما برای من دغدغه‌ای بوده که طول همه این دهه‌ها و سالیان دنبال می‌کردم و دلم می‌خواسته در بیان سینمایی به غنای بیشتری دست پیدا بکنم.
نکته‌ای که در مورد کار شما وجود دارد و لازمه سینمای ایران است مربوط به همان سینمای تولید انبوه است حضور مسأله اجتماعی به‌عنوان یک واقعیت اجتماعی است. فیلمساز می‌تواند یک کنشگر اجتماعی هم باشد. اجازه دهید به نامه اخیری که به آقای صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نوشتید استناد کنم. به نظر شما امروز سینمای ما نباید بیشتر به طرح مسایل اجتماعی بپردازد؟
ما اگر به دنبال یک جریان سینمایی ریشه‌دار و ماندنی باشیم باید از جهان پیرامون خودمان و از زندگی الهام بگیریم. وقتی قرار باشد از تجربیات خودمان، از آنچه مشاهده می‌کنیم و از آنچه در دور و برمان می‌گذرد، از مسایل مبتلا به و جاری در محیط‌مان الهام بگیریم به‌هرحال با هر ذهنیت و زاویه دیدی هم که باشد منعکس‌کننده مسایل اجتماعی هم هست. این مفاهیم درون آن تولید حل شده هستند و وجود دارد. کافی است باور کنیم یک جریان سینمایی ریشه‌دار و موفق و مطمئن سینمایی است که از زندگی دور و بر خودش، از زندگی جهانی که در آن متولد شده و دارد کار می‌کند الهام بگیرد. خواه‌ناخواه چنین سینمایی که در اصل سفارشش را از همین دنیایی که درونش به وجود آمده و دارد کار می‌کند می‌گیرد خواه، حمایتش را هم می‌گیرد. یعنی اصلا معنا و مفهوم سینمای ملی همین است و اینها نمی‌تواند خالی از دغدغه‌های اجتماعی هم باشد.
نوع نگاه شما در سینمای تجربی در سال‌های اخیر در شیوه کاری جوان‌های سینماگری چون شهرام مکری هم دیده شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. با این وجود عده‌ای معتقدند چنین شیوه‌ای چون استفاده از موبایل به جای دوربین یا استفاده از نابازیگر مخاطب فیلم را اذیت می‌کند. یعنی آنها اسم چنین کارهایی را جشنواره پسند می‌دانند نه مردم‌پسند. خود شما در این زمینه چه نظری دارید؟
من فکر می‌کنم مخاطبان اصلی این نوع از سینما بیشتر هنرمندان و خود دست‌اندرکاران و خود فیلمسازها هستند. برای آن‌هاست که این فیلم‌ها بیشترین فایده را دارد. مردم بیشتر آن نوع دیگر سینما را می‌پسندند. اصولا هنوز این نکته برای ما جا نیفتاده که در یک بازار منطقی سینمایی انواعی از فیلم‌ها برای انواعی از مخاطب‌ها تولید می‌شود. هر فیلمی برای همه مخاطبان مناسب نیست. انواعی از فیلم تولید می‌شود و اصلا ریشه تکثیر و متنوع‌شدن آن است که انواعی از گرایش، سلیقه و مبتلا به در جامعه وجود دارد. بنابراین یک بازار موفق سینمایی بازاری است که انواعی از فیلم را برای انواعی از مخاطب تولید کند. اما در هر کدام از این انواع و در هر نوع از سینما یک گرایش بازتولید کلیشه‌ها و یک گرایش عبور از کلیشه‌ها هست و اینها در کنار هم می‌توانند آن نوع از سینما را مستمر و موفق و به رونق نگه دارند. آن نوعی که گرایشش به عبور از کلیشه‌هاست بیشتر متوجه مخاطبانی است که دست اندکاران حرفه سینما هستند یا مخاطبانی که خیلی به سینما علاقه‌مند هستند یا تماشاگران حرفه‌ای و جدی که می‌شوند منتقدین سینمایی. این نوع بیشتر برای آنها ساخته می‌شود و کارش الهام‌بخشیدن به فیلمسازهایی است که به‌طور حرفه درون سینمایی که متوجه انبوه مخاطب است کار می‌کنند.
شما آنطور که خاطرم هست در گفت‌وگویی اعلام کرده بودید دیگر قصد استفاده از بازیگران شناخته شده و ستاره را ندارید. ترجیح شما این بود که از نابازیگرها استفاده کنید. این گزاره از سمت خود شما نقل شده؟
بله اما این بستگی به نوع کاری که انجام می‌دهد دارد. یعنی وقتی به دنبال تجربه‌های تازه و عبور از کلیشه‌ها هستم خواه ناخواه بازیگرانی که برای بازتولید کلیشه‌ها و تولید انبوه دارند کار می‌کنند ممکن است طبیعتشان و سلوکشان و سیاق کارشان مناسب آن نوع از سینما نباشد و به عکس سینمایی که برای جریان تولید انبوه کار می‌کند باید به بازیگران حرفه‌ای‌تر متکی باشد. من الان در وضعیتی هستم که احساس می‌کنم با ترکیبی از اینها می‌شود کار کرد. در فیلم آخرم هم این اتفاق تقریبا افتاده است. می‌شود گفت کسانی که در فیلم‌های تجربی من هستند هم این‌جا حضور پیدا کرده‌اند و بازی آنها هم قابل‌قبول است. بنابراین شخص خودم فکر می‌کنم اگر قرار باشد در هر یک از این انواع کار کنم باز گزاره‌ای که شما گفتید برایم معنا دارد اما اگر قرار باشد به ترکیبی از اینها فکر کنم یعنی از دریافت‌ها و تجربه‌های سینمای تجربی در سینمای تولید انبوه بهره‌برداری کنم و به یک معدلی برسم، به نظرم با هر دو می‌شود کار کرد. هم هنرپیشگان حرفه‌ای خیلی علاقه‌مند به بازیگری و هم نابازیگران.
دلیل این تخصیص‌دادن چیست؟
منظورم هنرپیشه‌هایی است که دغدغه آنها بازیگری است. یعنی فقط نیایند جلوی صحنه رد بشوند و کار و احساس کنند وظیفه حرفه‌ای‌شان را به جا آورده‌اند. نه! آنها دغدغه بازیگری هم دارند. از آنها می‌شود در کنار نابازیگرانی که جهان خودشان را وارد فیلمم می‌کنند استفاده کرد.



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب